زخم کهنه معماری پس از انقلاب
به گزارش جهان صنعت نیوز: در همین خصوص سیدحمید ضیائیان معمار شناختهشده ایرانی گفت: در معماری چهار دهه اخیر متاسفانه هیچ جنبش یا حتی مجموعه آثار مرتبط و هدفمندی که بتوان آنها را گویشی از نوع معماری معاصر ایران قلمداد کرد شکل نگرفته است. وی خاطرنشان کرد که معماران برجسته پیش از انقلاب مثل سیحون، فروغی، دیبا، اردلان و امانت با رشتههایی به حکومت متصل بودند و یا لااقل چند باری کارفرمای حکومتی به آنها روی خوش نشان داده بود و این بود که با وقوع انقلاب فرهنگی همه درو شدند و باغ معماری ایرانی، ماند بیباغبان.
انتقادات به نحوه معماری ایران پس از انقلاب اما محدود به صحبتهای اخیر نیست و مدتهاست که فریاد معماران از این بابت به هوا برخاسته است.
برای بررسی بیشتر مشکلات و چالشهایی که موجب شده معماری ایران در سالهای پس از انقلاب شاخصه اثرگذار و درخوری نداشته باشد گفتوگویی با مهدی درخواه فارغالتحصیل کارشناس ارشد معماری که تجربه سالها عکاسی از آثار معماری فاخر کشور را در کارنامه دارد، داشتیم.
وی معتقد است که وضع نامناسب اقتصادی کشور در دوران پس از جنگ تحمیلی باعث شده که مسیر معماری به سمت انبوهسازی بدون توجه به شاخصهای هنری پیش برود.
این کارشناس ارشد معماری معتقد است که برای عبور از شرایط فعلی استفاده از دانش و تجربه اساتید و معماران شناختهشده برای ارائه طرح تفصیلی در شهرداریها و همکاری توامان بخش دولتی، خصوصی و دانشگاهی میتواند راهگشا باشد.
مشروح مصاحبه «جهانصنعت» با مهدی درخواه پیرامون مشکلات و چالشهای معماری در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پی میآید.
- عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی در گفتوگویی تلویزیونی ضمن انتقاد از معماری پس از انقلاب گفت: «در طول تاریخ چند هزار ساله ایران، هر گروه و سلسلهای روی کار آمده با تکیه بر سرپنجه هنرمندان ایرانی یک معماری مشخص را رقم زده است، حتی در دوره پهلوی با یک معماری روشن مواجه هستیم، اما بعد از انقلاب معماری ما به کلی نابود شد» نظر شما در خصوص این اظهارنظر چیست و فکر میکنید چرا معماری ایران نتوانسته در دوران پس از پیروزی انقلاب آنطور که باید اثرگذار باشد؟
معماری در دوران پهلوی تحت تاثیر تخت جمشید و گذشتههای ایران شکل گرفت که علت نیز ملیگرایی بوده که پهلوی اول داشته است. در واقع وی در بازدیدی که از خرابههای تختجمشید داشت، تحت تاثیر قرار گرفت و دستور داد در میدان شهربانی بانک ملی را براساس طراحی تخت جمشید بسازند.
نگاه صحیح و اصولی اما به نظرم آن است که معماری ایران را براساس تاریخ آن ببینیم. معماری که در ایران شکل گرفت معماری بوده که بیشتر براساس اقلیم آن شکل گرفته است. برای مثال معماری در مناطق کویری به شکلی بوده که با اقلیم گرم و خشک آن مناطق سازگاری داشته باشد. در عین حال استفاده از منابع و مواهب طبیعی همچون نور روز و یا سایهانداز بودن ساختمان مورد توجه قرار گرفته است.
متاسفانه ما از معماری گذشته خود غافل ماندهایم و به یک معماری رسیدهایم که درواقع نه ایرانی است و نه غربی. زمانی که در قرن هجدهم صنعتی شدن اروپا شکل گرفت آنها به تدریج به فرهنگ صنعتی و مدرن خود شکل دادند اما نگاه به مدرنیته در ایران وارداتی بود، یعنی با ورود شاهان قاجار به اروپا به یکباره و بدون آنکه زیرساختهای فرهنگیمان شکل گرفته باشد فرهنگ غربی وارد کشور شد. در دوران پهلوی نیز مطالعاتی در خصوص معماری غربی صورت گرفت و در زمینه بلندمرتبهسازی از معماری غربی استفاده شد.
- در زمینه شهرسازی بخشی مربوط به ساخت خانههای مسکونی است و بخشی مربوط به شهرداریها میشود. به نظر شما چه عواملی باعث شده معماری دوران پهلوی نسبت به دورههای قبل متمایز شد؟
با توسعه شهرها به مناطق کوهپایهای از دهه ۱۳۴۰ به این سمت شاهد بودهایم که از معماری عهد ناصری که در زمان ناصرالدینشاه یعنی ۲۶۰ سال پیش پایهگذاری شد فاصله گرفتیم و سبک معماری تغییراتی داشت و شهرها و روستاها توسعه یافتند. در اواخر دهه ۱۳۴۰ میبینیم که بلندمرتبهسازی در حوالی ونک در تهران نیز اتفاق میافتد.
زمانی که بلوار میرداماد شکل میگیرد شاخص آن برجهای اتکا میشود که فرانسویها آن را میسازند و هویت این بلوار با ساخت این برجهای بلند شکل میگیرد. خیلی از ویژگیهای شاخص معماری دوره پهلوی حول این ساختمانها و نیز ایجاد میادینی نظیر میدان فوزیه (امامحسین(ع) فعلی) شکل میگیرد.
- فکر میکنید علت شکل نگرفتن سبک معماری درخور و شاخص در دوران پس از انقلاب چه بوده و چه عواملی موجب انبوهسازی صرف خصوصا در شهرهای بزرگ ایران نظیر تهران شده است؟
اتفاقی که در بعد از انقلاب افتاد ایجاد سیل مهاجرانی بود که به تهران هجوم آوردند، اگرچه در دهه ۱۳۵۰ هم مهاجرت وجود داشته اما افسارگسیخته نبوده است. پس از انقلاب اما موج گستردهای از مهاجران به تهران آمدند و حتی گاه سیل جمعیتی که شرایط اقتصادی مطلوبی نداشتند خانههایی ساختند که برخی از آنها نقشه مشخص هم نداشت. هنوز هم در برخی از محلههای تهران با این خانههایی که شبانه، بدون مجوز و بدون نقشه ساخته شدند برخورد میکنید.
به نظر من نبود یک نقشه کلی و یک طرح تفصیلی که سند آینده شهرها باشد باعث شد که ساخت و سازهای بیرویه و غیراصولی اتفاق بیفتد.
- در شهرستانها که مسائل مهاجرتی همچون تهران وجود نداشته نیز شاهد شکلگیری معماری شاخص و منطبق با ویژگیهای اقلیمی و فرهنگی مناطق در دوران پس از انقلاب نبودهایم؛ فکر میکنید مشکل معماری شهرها و شهرستانهای کشور به چه موضوعی برمیگردد؟
در شهرستانها، شهرهای مرکزی استانها را به عنوان معیار در نظر گرفتند و شهرهای مرکزی استانها هم کلانشهرهایی مثل مشهد، تهران و تبریز را الگو قرار دادند. یعنی معماری شهرستانهای کشور یک معماری دست چندم شهرهای اصلی کشور است.
در دهه ۱۳۸۰ هیچگونه معماری خاصی برای منازل وجود نداشته و صرفا انبوهسازی و متراژ مهم بوده است. در نتیجه با خانههایی برخورد میکنید که به لحاظ سطوح بیرونی کاملا مسطح هستند و فقط پنجرههایی روی آنها وجود دارد. این در حالی است که معماری دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ معماری بازی با سطح و سطوح و ارتفاع است. یعنی با بالا و پایین کردن ارتفاع و سطح و سطوح خانهها، فرمی از اشکال هندسی ایجاد میشده است. در معماری دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ خورشیدی اما هیچگونه ویژگی خاصی را نمیتوانید به خانهها نسبت دهید. خانههای دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ صرفا مکانهایی برای زیستن هستند و حکم یک خوابگاه را دارند. خانههایی که فاخرتر هستند نیز در این دوره صرفا به لحاظ اندازه و ارتفاع بزرگتر هستند. در واقع از دهه ۱۳۶۰ تا دهه ۱۳۸۰ وضعیت معماری تحت تاثیر اقتصاد کشور است. در جنگ و در شرایطی که اقتصاد میخواهد روی پای خودش بایستد شرایطش به گونهای است که مردم بودجه خاصی ندارند.
در دهه ۱۳۹۰ سبکی از معماری وارد ایران میشود که البته باز هم وارداتی است و دربرگیرنده شاخصههای تاریخی معماری کشور نیست و صرفا یک برداشت کلی از معماری غربی است. در مجتمعهای بزرگ تجاری و ساختمانهای بزرگی که در سالهای اخیر شکل گرفته میتوان نمونههای این معماری را دید.
- فکر میکنید چه باید کرد که معماری ایران دچار تحول شده و عناصری از معماری تاریخی و شاخصهای فرهنگی ایران هم در آن گنجانده شود؟
در این زمینه شهرداری و شهرسازی نقش بسیار مهمی دارند. باید با مطالعه، افق روشن و مشخصی برای معماری شهرهای کشور مشخص شود. به عنوان نمونه در سالهای گذشته به خاطر سدسازی ناچار شدند که بخشی از روستای هژیر که یکی از روستاهای منطقه اورامانات است را جابهجا کنند. این روستا قدمت ۱۲۰۰ ساله دارد و از اواخر دوره ساسانی شکل گرفته است، متاسفانه مصالحی که برای ساخت این شهر در نظر گرفتهاند مصالح ریز است و چون ساخت دیواره سنگی هزینهبر است از نمای کاشی برای ساخت استفاده شده است. این روستا که بافت تاریخی حداقل ۴۰۰ساله خود را حفظ کرده بود حالا به خاطر سدسازی در کمتر از ۱۰ سال بافت تاریخی خود را از دست داده است.
به نظرم برای آنکه بتوانیم هویت فرهنگی و تاریخی را حفظ کنیم باید هزینه کنیم. در این بخش دولت باید کمک کند.
اگر بخش دولتی در این حوزه کمک نکند بافت تاریخی که نقشه آینده ما است از بین میرود. اگر دولت برای بافت تاریخی ۵۷۰هکتاری یزد که اخیرا با سیل هم مواجه شده هزینه نکند این بافت از بین میرود و هویت شهرسازی نیز به دنبال آن از میان میرود.
کاشان سه سال پیش حدود ۵ هزار خانه تاریخی داشته و امروز این تعداد به مراتب کمتر است و شاید ۸۰ درصد بافت تاریخی کاشان را از دست دادهایم. در شیراز نیز خانههای تاریخی دوره زندیه، افشاریه و صفویه با ادامه این رویه از بین میروند. این در حالی است که شهر زوریخ شهری با قدمت ۵۰۰ ساله است که به خوبی حفظ شده اما در کشور ما با وجود بهرهمندی از شهرهای تاریخی با قدمت بسیار بالا، نتوانستهایم آنها را حفظ کنیم.
بسیاری از شهرهای ما در معماری خود برداشت دستچندم از معماری شهرهای بزرگ را ارایه داده و معماری اصیل خود را از دست دادهاند.
- طبق نکتههایی که مطرح کردید میتوان گفت هر شهری بسته به اقلیم و ویژگیهای فرهنگی-تاریخی خود باید یک طرح مشخصی برای معماری داشته باشد و شهرداریها بر اجرای ساخت و ساز بر مبنای این طرحها نظارت کنند؛ فکر میکنید طرحهای شهرها برای ایجاد معماری اصیل و متناسب با ویژگیهای شهرها چگونه باید احصا شود؟
دانشگاهها، شهرداریها، موسساتی که در زمینه طرح و نقشه فعالیت میکنند باید با هم در ارتباط باشند. از سوی دیگر دانشگاهها باید از اساتیدی استفاده کنند که در حوزه معماری ایرانی کار کرده باشند و بتوانند به آینده معماری کشور خطمشی بدهند.
وقتی یک دانشگاه صرفا از اساتیدی استفاده کند که به معماری غربی علاقهمند هستند نتیجه آن میشود دانشجویانی که از آن دانشگاه فارغالتحصیل میشوند صرفا نگاهشان به معماری غرب است.
به نظرم در دانشگاهها باید از اساتیدی استفاده کنیم که روی معماری گذشته ایران احاطه دارند. حتی میتوان از معماران غربی که روی معماری ایران کار کردهاند استفاده کرد و از کتابهای آنها نیز در دانشگاهها بهره گرفت.
امروز کتب دانشگاهی معماری در ایران ۹۰درصدشان کتابهایی هستند که از معماری غرب تاثیر گرفتهاند و در خصوص معماری ایرانی صرفا به ارائه چند واحد در مقطع کارشناسی ارشد بسنده میشود. در نهایت باید بگویم جای خالی ریشههای معماری ایران و شناخت معماری تاریخی ایران در دروس دانشگاهی دیده میشود.
لینک کوتاه :