دیپلماسی اقتصادی چگونه میتواند فرصتهای سوخته را برگرداند؟
مجید سلیمیبروجنی *
کشور ما طی سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تجربیات بسیار متنوعی را از نظر نوع سیاستگذاری اقتصادی پشتسر گذاشته و طی چهار دهه گذشته، رژیمهای مختلف سیاستگذاری با رویکردهای کاملا متفاوت را به کار گرفته و نتایج هر کدام نیز آشکار شده است. بر این اساس، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، امروز یک نظام باتجربه و مطابق با معیارهای مبتنی بر هزینههای مترتب بر سعی و خطاهای متعدد، بسیار پرهزینه تلقی میشود. از این رو انتظار میرود که هم در سطح سیاستمداران و هم کارشناسان، در زمینههای مختلف، جمعبندیهای مشخص و قطعی مورد اجماع و متضمن هزینه کمتر و موفقیت بیشتر، مبتنی بر یادگیری از خطاهای گذشته، حداقل در سطح راهبردی شکل گرفته باشد. وقتی مسالهای به حوزه عمومی اقتصاد ارتباط پیدا میکند، به طور طبیعی وارد حوزه سیاسی هم میشود. به عبارت دیگر جنبه عمومی اقتصاد، سیاسی است. عرصه خصوصی در قسمت اقتصاد کلان و اقتصاد عمومی به سیاست وابسته است و نمیتوانیم آن را جدا کنیم. دیپلماسی اقتصادی به مفهوم اهمیت یافتن مناسبات اقتصادی در روابط خارجی، یکی از ابزارهای مهم برای پیشبرد اهداف بلندمدت رشد و توسعه اقتصادی کشورها به حساب میآید. در حال حاضر توسعه اقتصادی به مولفهای اساسی در تعیین کارآمدی دولتها و قدرتمندی کشورها تبدیل شده است. از همین رو دغدغه اصلی دولتها، به سبک قدرت اقتصادی از طریق فتح بازارهای جهانی تبدیل شده است. در چنین شرایطی باید در نظر داشت که دستیابی به توانمندی اقتصادی و به تبع آن تحقق توسعه اقتصادی جز در سایه تعامل موثر و سازنده با اقتصاد جهانی به دست نخواهد آمد. امروزه منافع ملی کشورها در چارچوب تعامل سازنده و موثر با سایر کشورها و مناطق دنیا و ایجاد توازن در مناسبات سیاسی و اقتصادی از طریق بهکارگیری یک دیپلماسی فعال اقتصادی به دست میآید. دیپلماسی اقتصادی به مفهوم اهمیت یافتن مناسبات اقتصادی در روابط خارجی، یکی از ابزارهای مهم برای پیشبرد اهداف بلندمدت رشد و توسعه اقتصادی کشورهاست.
این موضوع به ویژه در فرآیند جهانی شدن اقتصاد، اهمیتی دوچندان پیدا کرده است. اقتصاددانان معتقدند توسعه فرآیندی منفک و جدا از سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی نیست، بلکه لازم است همزمان با اجرای برنامههای توسعه، دیپلماسی اقتصادی نیز به گونهای هماهنگ با دگرگونیهای اقتصادی داخلی تغییر یابد و در تعامل با نظام بینالملل، زمینه توفیق توسعه برونگرا و عناصر آن را فراهم کند. در دوران اصلاحات نوع تعامل با جهان خارج به ویژه کشورهای اروپایی باعث شد که خارجیها نظر متفاوتی به اقتصاد، داشته باشند. چون گفتوگوی تمدنها و تنشزدایی باعث شد رابطه ما با جهان یک رابطه متوازن نسبی شود. اینکه ما بخواهیم تغییرات اقتصادی انجام دهیم و کاری با برجام نداشته باشیم اشتباه است. ما چند بار این را امتحان کردیم و به شکست انجامیده است. شما زمانی میتوانید تحول اقتصادی ایجاد کنید که تولید ناخالص داخلی و متعاقب آن درآمدهای مردم افزایش پیدا کند. زمانی که تولید ناخالص داخلی شما ثابت باشد یا رشد منفی داشته باشد هر کاری هم انجام دهید نرخ تورم و بیکاری افزایش پیدا میکند. اگر ما بخواهیم یک اقتصاد موفق داشته باشیم باید یک سیاست خارجی کاملا تنشزدا را در پیش بگیریم.
اکنون قدرت اقتصادی از طریق وابستگی متقابل اعمال میشود. هر چه کانالهای ارتباطی و پیوند شما با اقتصاد جهانی بیشتر و قویتر باشد قدرت اقتصادی شما بیشتر است. در این میان وابستگی متقابل نامتوازن بیشترین ظرفیت را در اعمال قدرت اقتصادی ممکن میکند. وقتی تنها کانال ارتباطی شما با اقتصاد جهانی از طریق فروش منابعی باشد که در بازار توسط دیگران نیز قابل تامین است، آن گاه شما در وضعیتی قرار میگیرید که قطع این کانال ارتباطی کمترین هزینه را برای دیگران و بیشترین هزینه را برای شما خواهد داشت. این همان نقطهای است که تحریمهای اقتصادی فلج کردن کشور مورد تحریم را ممکن میکند پس در مجموع دیپلماسی و اقتصاد رابطهای دوسویه دارند؛ هم اقتصاد به عنوان یک منبع قدرت ملی پشتیبان دیپلماسی است و هم دیپلماسی به عنوان ابزار سیاست خارجی در خدمت تامین اهداف اقتصاد ملی در محیط بینالمللی. نگاه به شرق نتیجه منطق محوریت غربستیزی در گفتمان مسلط است. اما چه چیز باعث میشود که کارگزار سیاست خارجی بهرغم تجربه انباشته از ناکامی در اعتماد به اعضای این ائتلاف به رویکرد به شرق ادامه دهد؟ واقعیت این است که منافع گروههای مسلطی که تعیینکننده خطمشیهای کلان در سیاست خارجی ایران هستند به تداوم غربستیزی گره خورده است. احیای برجام برای گشایش اقتصادی شرط لازم است اما کافی نیست. مشکل بنیادین اقتصاد سیاسی ایران ریشه در سردرگمی نهادهای دولت، بازار و جامعه مدنی دارد.
تحریمهای بینالمللی، محدودیتهای فلجکنندهای در دسترسی اقتصاد ایران به منابع به وجود آورده است و با احیای برجام یک مجرای تنفسی موقت به وجود خواهد آمد. البته که تجربه چهار دهه گذشته نشان داده سیاست خارجی ما به نوعی سیاست «عقلانیت دقیقه ۹۰» است و پیشبینی میشود که در لحظات آخر بنا به ضرورت برجام یا چیزی شبیه به آن را بپذیریم.
اخبار برگزیدهیادداشت
لینک کوتاه :