اعتراضات و دستهای آشکاری که دیده نمیشود
دکتر صلاحالدین هرسنی *
بحث از اسباب و علل اعتراضات و ناآرامیهای اخیر کشور در روزهای اخیر که مرگ پرابهام «مهسا امینی» داینامیک و موتور محرک آن بوده است، دستمایه تحلیل و تفسیرهایی در محافل خبری و رسانهای از سوی تحلیلگران شده است. اگرچه هر یک از این تحلیلها با توجه به فهم و درک تحلیلگران از مسائل پیچیده و هزارتوی سیاست ایران محل توجه و معطوف به صدق و واقعیت بوده است و هر یک عللی را رمزگشایی مینماید، اما سخنرانی اخیر حضرت آیتالله خامنهای مقام معظم رهبری در دانشگاه افسری و تربیت پلیس، برداشتها و افقهای دیگری را بابت علل اعتراضات و ناآرامی اخیر کشور برای ما میگشاید. آیتالله خامنهای در فرازی از سخنان خود، این اعتراضات را معلول نقشه و دسیسه دشمنان قسمخورده جمهوری اسلامی ایران یعنی آمریکا، رژیم صهیونیستی و آلسعود و تحرکات و جوسازیهای اپوزیسیون خارجنشین دانستهاند. قطعا آنچه را که آیتالله خامنهای بابت علل اعتراضات اخیر کشور بیان کردهاند، معطوف به حقیقت و واقعیت است، چراکه جمهوری اسلامی ایران با همه راهبردهای ایذایی غرب در قالب پروژه «ایرانآزاری» از رهگذر هزاران تحریمهای اعلامی و اعمالی سرپا ایستاده و همین تابآوری موجب عصبانیت غرب و مجموعههای عبری- عربی شده است. حال اگرچه علل این اعتراضات طبق نگرش و انگارههای آیتالله خامنهای قرین صدق و راستیآزمایی است. روی دیگر ماجرا این است که نقش مجموعههای غربی و عبری- عربی علت پسینی است نه علت پیشینی. علل پیشینی در عملکرد و راهبرد عافیتطلبی و غیرمسوولانه مسوولان ریشه دارد. در واقع علل این اعتراضات به واسطه هزاران بدعملی مسوولان است و نقش پسینی دشمن دمیدن و ریختن هیزم خشک برای گرم کردن تنور و شعلهور شدن این اعتراضات است. در واقع انتساب علل این اعتراضات و تقلیل تکبعدی آن فقط تحلیل ساده مساله و ایجاد حالت اقناع و توجیه ضعفهای داخلی و کاستن از انتقادات است.
علل قریب و نزدیک این اعتراضات همان آسیبشناسی و مباحثی است که با حضور ۹۰ استاد محترم دانشگاه تهران در نشست هماندیشی در خانه گفتوگوی دانشگاه تهران در دهم مهر ماه به آنها اشاره شده است. شیوه نامطلوب حکمرانی، عدم تعریف برنامههایی جامع در گفتوگو با جوانان و پاسخ دادن به تقاضاهای آنان، شکاف نسلی و پیدایش انتظارات کلان در نسلهای جدید نظیر دهه هشتادیها و نودیها و تلاش برای تقریب و نزدیک کردن انتظارات و تقاضاهای آنها طبق انگارههای نسلهای گذشته، نادیده انگاشتن مردم و نشنیدن تقاضاها و پدیدهای چون «خودمردمپنداری» و «خودحقپنداری» برخی از مسوولان، دخالت شورای انقلاب فرهنگی در کار دانشگاهها، نقشآفرینی و حکمرانی مداحها به عنوان دولتهای در سایه، تمرکزگرایی و فقدان نهادهای مستقل در امر تصمیمگیری و هدایت روندهای حکمرانی و امنیتی کردن کشور در زمره دلایلی بودهاند که در آن هماندیشی بابت علل اعتراضات به آنها اشاره شد. اما علل و دلایل دیگری چون: چرخه معیوب و غیرطبیعی گردش نخبگان، تبعیض ویرانگر، عدم شفافیت و قانونگریزی، فقدان شایستهسالاری، قدرتیابی بیحقان غاصب و دست رد بر سینهخوردگان ذیحقان شایسته، ضعف وجدان ملی بازیگران سیاسی، فساد سیستماتیک، اقتصاد فشل و نفتی، رانت و ویژهخواری، اختلاس، ارتشا و پولشویی، گرانی افسارگسیخته، فقر فزاینده، سقوط آزاد ارزش پول ملی، پیدایش جامعه گرسنگان، محرومیت نسبی، بحرانهای زیستمحیطی و عصبیت و خشونت بیبازپرس برخی مسوولان را باید به موارد فوق افزود. باید بپذیریم و قبول کنیم که برنامه و عملکرد مسوولان همراه با انتظارات و نیازهای جامعه نبوده و همه این موارد ریشه در بدعملی مسوولان عافیتطلب ما دارد و صدالبته که خودکرده را تدبیر است.
* کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :