اپوزیسیون و حکایت لِنگ از کنار گود
دکتر صلاحالدین هرسنی *
لِنگ کردن یکی از فنون کشتیگیری است که برای زمین زدن و شکست حریف در تشک کشتی کاربرد دارد. این ضربالمثل را برای کسی به کار میبرند که خود کنار ایستاده و دیگری را به انجام کاری دشوار تحریک میکند. به عبارت دیگر این ضربالمثل حکایت احوال و کنش کسی است که در موقعیت و موضع راحت و بیدردسر قرار داشته و به طرف مقابل تکلیف یا پیشنهاد انجام کاری سخت را میدهد.
حکایت حال اپوزیسیون شبیه به همین ضربالمثل است و در آن سوی آبها و با آنکه بساط دلگشا دارند، کنار گود نشستهاند و میگویند لِنگش کن و بدین طریق تلاش دارند با استفاده از فضای آزاد خارج از ایران و با جوسازی و حمایت و پشتیبانی براندازانه، معترضان به سیاست مسوولان، ما را برای ایجاد اغتشاش و ناآرامی ترغیب و تشویق کنند.
از منظر گونهشناسی، طیفهای اپوزیسیون خارجنشین را میتوان در گونههایی چون: تحولخواهان، براندازان، سلطنتطلبان، تجزیهطلبان، استمرارخواهان و معیشتطلبان شناسایی و دستهبندی کرد. در میان طیفها و گونههای اپوزیسیون، سلطنتطلبان بیشتر از سایر گونههای اپوزیسیون به جوسازی در جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران تلاش میکنند. در بطن و بستر این اپوزیسیون گروه «فرشگرد» قرار دارد که «رضا پهلوی» را کعبه آمال و آرزوهای خود دانسته و اگر رضا پهلوی بگوید زمین صاف است و مسطح و سیاره نیست، طرفدارانش یعنی فرشگردها آن را خواهند پذیرفت و حتی درصدد تئوریزه کردن مواضع و نظریاتش برمیآیند. در واقع فرشگردها با قهرمانسازی حول محور شخصیت رضا پهلوی، به خیال و توهم خود او را رهبری کاریزما، فرهمند و آلترناتیوی مناسب از فردای براندازی جمهوری اسلامی میدانند. البته و از بد حادثه این حمایتهای گروه «فرشگرد» موجب اعتماد به نفس، جرات و جسارت رضا پهلوی شده و او را به این باور رسانده است که او عنقریب همانند پدر و پدربزرگش صاحب تخت و تاج ایران خواهد شد و ایران یکسره منتظر بازگشت او به قدرت است. به همین خاطر، پیوسته توئیت میزند، نسخه میپیچد، بیانیه صادر میکند، رویکرد همدلانه با وضع موجود در پیش میگیرد، دختر خود «نورا» را ملکه آینده ایران میخواند و هنوز هم فکر میکند که مادرش «فرح پهلوی» بانوی اول ایران است، فرمان به اغتشاش میدهد، از لزوم براندازی سخن میگوید و در این پندار و توهم است که مردم ایران بیصبرانه منتظرش هستند، از تهران برایش هواپیمای اختصاصی فرستاده میشود، اسکورتش میکنند، فرش قرمز برایش پهن مینمایند و با دسته گل به استقبالش میروند!
کارکرد و کارویژه سلطنتطلبان به عنوان یک طیف از اپوزیسیون، تمهید و طراحی دعوت به شورش، اغتشاش، ناآرامی و به روایتی آنومیزه کردن جامعه در حوزههایی است که شکافهای نسلی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی در آنها گسترش یافته است. این برنامه سلطنتطلبان به معنای حمایت از گروههایی است که از قابلیتهای بالقوه اجتماعی برای پیگیری اهداف و منویات سیاسی برخوردارند، اما به دلیل محدودیتهای ساختار سیاسی، امکان نقشآفرینی آنها در حوزههای اجتماعی کاهش یافته است. تجربه فعالیتهای سلطنتطلبان در مخالفت و کارشکنی با جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که آنها نتوانستند به موفقیتی در تعقیب اهداف و منویات سیاسی دست یابند. از طرف دیگر قراین و شواهد نشان میدهد که ناراضیان و شورشیان تحت هدایت سلطنتطلبان فاقد تواناییهای لازم برای براندازی و تغییر نظام سیاسی در ایران بودهاند. تجربه نشان داده است که حمایت اپوزیسیونی چون سلطنتطلبان از یک یا چند گروه شورشی نهتنها آنها را به موفقیت نمیرساند، بلکه زمینههای بیاعتباری آنها را در افکار عمومی به وجود آورده است. در واقع حمایت و جوسازیهای سلطنتطلبان در فضاهای رسانهای موقعیت آنان را به جهت بزرگنمایی چند گروه شورشی و سیاهنمایی هدفمند در ساختار اجتماعی ایران کاهش میدهد. به ویژه آنکه جامعه ایران به واسطه دو انقلاب ضدسلطنتی؛ یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، حاضر به پذیرش و نقشآفرینی رضا پهلوی در کسوت نظام سلطنتی نیست. شواهد نشان میدهند که جامعه ایرانی از جنبشهای اجتماعی خودجوش حمایت میکند، اما مخالف رفتارهای شورشی و آنومیزه کردن جامعه است. به عبارت دیگر هرگونه تغییرات دموکراتیک در ساختار سیاسی ایران حکومت طرفدار سلطنتطلبان را به قدرت نخواهد رساند. افزون بر این، تنشآفرینی سلطنتطلبان احساسات ناسیونالیستی و خودآگاهیهای ملی ایرانیان را افزایش میدهد، در نتیجه این امر میتواند آثار و پیامدهای خود را در خارج از کشور به زیان سلطنتطلبان تغییر دهد. در شرایط حاضر نیز، تلاش سلطنتطلبان آن است که با به راه انداختن موج حمایت رسانهای و با وارونهسازی آن هم با ظواهر دموکراتیک و با شعار دروغین گردش اطلاعات، فضای اعتراضی جامعه را افزایش دهند؛ رویکرد نخنمایی که با «نه» بزرگ اکثریت قاطع مردم ایران همواره با شکست مواجه شده و محلی از اعراب نداشته و ندارد.
وضعیت گونههای دیگر اپوزیسیون نظیر تجزیهطلبان و براندازان چیزی جز تکرار رفتارهای سلطنتطلبان نیست. این دست از اپوزیسیونها موجودیت و هستی خود را با تضاد با منافع مردم و شرایط بهبود زیست ایران تعریف کردند و کارویژه آنها دشمنی با امنیت ملی مردم ایران است. این دست از اپوزیسیون در کنار صدام در مقابل مردم خود قرار گرفت و به کشور خود حمله و دست خود را به خون اکراد آلوده کرد و در جلسات اولاف پالمه و واشنگتن اعلام کرد که مخالف کلیت جمهوری اسلامی ایران و آلترناتیو آن است. آنان به هیلاری کلینتون نامه نوشتند که پروژه هستهای ایران کابوسی برای غرب است و توافق هستهای فریبی بیش برای غرب نیست. در همین اواخر هم به ترامپ، پمپئو و و بولتون نامه نوشتند که نه بمب ایران، بلکه بمباران ایران.!! آنان را باید جاعلان رویای مردم ایران دانست و قطعا مسوولیت بخشی از آنچه در زیر پوست برخی از شهرها در این روزها جاری است، با آنهاست و آنها باید در مقابل مردم ایران پاسخگو باشند. آنها نباید احساس طردشدگی جوانان و هیجانات نسلهای جدید را دستمایه تشویش و ناآرامی جامعه و در نهایت طعمه و تعقیب منویات سیاسی خود کنند.
جان کلام آنکه، این ماجراها و کارافزاییهایی از جنس سلطنتطلبان، تجزیهطلبان و براندازان و هر اپوزیسیون محتمل دیگر در آینده، چیزی از مسوولیت نظام و حاکمیت نمیکاهد. به واقع باید گفت که مسوولیت بخشی از انعکاس صداهای مخالف و ساختشکنانه طیفهای مختلف اپوزیسیون با نوع عملکرد و کارکرد دولتهاست و اگر گفته شود که اغلب دولتها با کژکارکردی و ناکارآمدی در فرصتسازی گروههای اپوزیسیون و انعکاس این صداهای مخالف و ساختشکن نقش دارند، سخنی به گزاف نیست. تحت این شرایط بهتر است که متصدیان امر با اتخاذ تدابیر عقلایی و منطقی و خارج از هر هیجان راهبردی در عرصههای سیاسی و اقتصادی، چارهای درست اندیشند و نظام را با همان اتخاذ تدابیر عقلایی و منطقی به لازمه هویت تکوینی آن رهنمون کنند.
* کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :