رابطه نرخهای سود با تورم
احمد یزدانپناه *
گرایش سمت و سوی حرکت «تورم» و «نرخهای بهره» حکایت از یک همسویی دارد. در «جعبه ابزار» بانکهای مرکزی برای دستیابی به اهداف سیاست پولی، یکی از عمدهترین آنها برای مبارزه و مقابله با تورم و انجام وظیفه اولیه و اصلی آن بانک در تحقق «تثبیت قیمتها» یا حداقلسازی نوسانات قیمتها در جامعه و «مدیریت تورم»، همین نرخهای بهره یا سود هستند. فهرست کردن نکات کلیدی بحث شاید مفید باشد:
نرخهای بهره، حرکتی همسو با جهت حرکت تورم جامعه دارند، اما با یک وقفه یا تاخیر زمانی، چرا که نرخهای بهره عمدهترین و اصلیترین ابزار به کار گرفته شده بانکهای مرکزی برای مدیریت تورم هستند. (بلای تورم خود پدیدهای است که درماندگی در مدیریت آن چیزی از خود آن کم ندارد.)
در کشورهای پیشرفته صنعتی معتقد به قواعد علمی اقتصاد، هدفگذاری تورم در یک دامنه عقلایی با توجه به شرایط کشورهایشان همراه با برپایی و برقراری دامنهای منطقی از نرخ بهره بینبانکی و «یکشبه» است. در کل، نرخهای بهره یا سود بیشتر و بالاتر سیاستی هستند در پاسخ و عکسالعمل به نرخهای تورم بالاتر و بیشتر.
برعکس، وقتی سطح فعالیتهای اقتصادی در جامعه افت و تب افزایش قیمتها فروکش میکند و رشد اقتصادی کشور کند میشود و کاهش مییابد، بانکهای مرکزی با کاهش نرخهای بهره برای ایجاد تحرک بیشتر در اقتصاد تلاش و اقدام میکنند.
چگونه تغییرات نرخهای بهره بر تورم اثر میگذارد؟
وقتی یک بانک مرکزی برای مقابله با ریسکهای افزایش نرخ تورم و سرعتگیری آن، نرخ معیار محوری وجوه خود را بالا میبرد، این امر به طور موثر و کارا و ثمربخشی سطح ذخایر بدون ریسک سیستم و نظام مالی جامعه را افزایش میدهد و عرضه پول در دسترس را بر خرید داراییهای ریسکی محدود میکند.
برعکس، وقتی بانک مرکزی نرخ بهره هدفگذاری شده خود را کاهش میدهد، بهطور موثر و کارا عرضه پول برای سرمایهگذاری و خرید داراییهای ریسکی در جامعه افزایش مییابد.
با افزایش هزینههای استقراض، بالا رفتن نرخهای بهره و سود موجب عدم تشویق و ترغیب مصرفکننده و کسبوکارها در مخارج خود میشود، بهخصوص در اقلامی که هزینه یا بهای سنگینی دارند، مثل خانه و تجهیزات سرمایهای. همچنین افزایش نرخهای بهره و سود بر قیمت داراییها، مثل سهام، فشار وارد میکند و «اثر ثروت» را برای افراد معکوس و وارونه میکند و بانکها را در تصمیمات خود در وامدهی و تسهیلات محتاطتر میکند.
سرانجام، بالا بردن نرخهای بهره یا سود، سیگنال و علامتی را به جامعه مخابره میکند که بانک مرکزی میخواهد سیاست پولی سفت و سخت (Tighten) خود را به طور جدی ادامه دهد و به علاوه، از التهابات و تب و تاب جامعه در مورد «انتظارات تورمی» که در شکلدهی به آهنگ و نرخ تورم فعلی و آینده نقش دارد، بکاهد و آن را پایین آورد.
مشکلات بهکارگیری نرخهای بهره برای کنترل تورم
در کلاس به کمک یک نمودار نشان میدهیم که با رسم نرخ بهره بانک مرکزی و شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) در بستر زمان اغلب تصمیمسازان در پاسخ و عکسالعمل به تغییرات افق اقتصادی با یک تاخیر و وقفه زمانی (Lag) عمل میکنند و تغییرات سیاست آنها، به نوبه خود، برای اثرگذاری بر روندهای تورم زمانبر است.
به دلیل این وقفهها، سیاستگذاران مجبور هستند که پیشبینی روندهای آتی تورم کشور را، وقتی بر مبنای نرخهای فعلی و حال آن تصمیمگیری خود را بنا میکنند، در نظر بگیرند و لحاظ کنند. هرچند هنوز بانکهای مرکزی زیادی در هدفگذاری نرخ تورم با یک نگرش و نگاه عقبگرا و گذشتهگرا از آمار تورم کشور برای پیشنگری نرخ آینده آن بهره میگیرند، (نرخ تورم هدفگذاریشده ۲۲ درصد زمان انتخابات یادتان هست؟ حتی گفتند اگر من بیایم کمترش هم میکنم) لذا از پیشنگری تکانههای اقتصادی بر سر راه هدفگذاری نرخ تورم غافل میمانند.
در این راستا «بن برنانکه» در توصیف شرایط ناگوار فوق سخنی دارد که دریغم میآید شما را از آن محروم سازم. به علاوه مایلم به اهمیت غرب، به نقش و حاکمیت بانک مرکزی با اشاره به سوابق او توجه کنید. او برای دو دوره رییس بانک مرکزی ایالات متحده شد، یعنی از ۲۰۱۴-۲۰۰۶. فارغالتحصیل هاروارد و MIT است و سالها استاد مسلم و قدر اقتصاد، بهخصوص اقتصاد کلان، در دانشگاههای استنفورد و پریستون بوده است. او در ۲۰۰۴ که هنوز جزو شورای حکام آن بانک (Fed) بود گفته: بهطور خلاصه، اگر سیاست پولی را به راندن یک اتومبیل تشبیه کنیم، اتومبیلی که کیلومترشمار یا سرعتسنج آن غیرقابل اعتماد و نامطمئن است و شیشه جلوی آن را مه گرفته یا از درون بخارزده شده، و گرایش بدان سمت باشد که عکسالعمل و پاسخها به نحوی غیرقابل پیشبینی و غیرمنتظره باشند و راننده (مقام پولی یا مقامات پولی) از به کار بردن پدال گاز و ترمز با تاخیر عمل کند، چه میشود؟!
چند سال پیش در کلاس در بحث مدیریت تورم و سیاست پولی پس از این مثال بن برنانکه، گفتم: فرض محال، محال نیست، فرض کنید علاوه بر مقام پولی فرد دیگری مثلا «به عنوان مربی» کنار راننده بنشیند و زیر پای او هم پدال گاز و ترمز باشد، حالا چه میشود؟!
به هرحال، بانکهای مرکزی سعی دارند به کمک بازوی کارشناسان کاربلد و پژوهشکدههای کنار خود ریسک روندهای تورم را به دقت پیشبینی کنند و با خطاهای بیمورد و بیدلیل نرخ بهره پایینی را به جامعه ندهند که تورم را که خود در ذات خویش مقاومتپرور است مزمن سازند و یا برعکس با نرخ بهره یا سود بالا وضعی را بسازند که اقتصاد زیر فشار بگوید «نمیتوانم نفس بکشم» و رشد اقتصادی و تولید و اشتغال کشور در ایجاد رفاه مردم «درمانده» شوند. علم و هنر مقامات پولی در آن است که از تغییرات نرخ بهره استفاده بهینه (بهترین) در راستای اهداف سیاست پولی و سیاستهای کلان جامعه کنند.
این بحث ابعاد مهم دیگری هم دارد؛ برای مثال، کاربری از نرخها به عنوان ابزاری جهت اعمال سیاست پولی، که باید به نقش نرخ یکشبه و بسیار کوتاهمدت بانکهای مرکزی و عملیات بازار باز آنها، یعنی خرید و فروش اوراق بهادار نیز بپردازیم، ولی اجازه دهید بماند تا بعد.
حرکت نرخهای بهره یا سود و تورم گرایش به همسویی دارند، ولی با وقفههای زمانی، چراکه تصمیمسازان پولی کشور نیاز به داده دارند تا روندهای آتی تورم را برآورد کنند و تخمین بزنند، نرخهای بهره برای اثرگذاری کامل بر اقتصاد به زمان نیاز دارند. نرخهای بالاتر ممکن است بالا رفتن تورم در جامعه را تحت کنترل درآورد، در حالی که کاهش و کندی نرخ رشد اقتصادی، اغلب نرخ تورم را پایین میآورد، ولی ممکن است بانک مرکزی را مجبور سازد که نرخ بهره بالا برده را پایین بیاورد.
* استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا
اخبار برگزیدهیادداشت
لینک کوتاه :