پشت صحنه تجارتهای میلیارد دلاری
به گزارش جهان صنعت نیوز: این سند بینظیر اجازه میدهد تا نگاه نزدیکتری به دنیای دره سیلیکون، رسانه و تاجران بزرگ دنیا داشته باشیم. جذابیت این گفتوگو نه در پیچیدگی یا نقشههای عجیب و غریب ایلان ماسک برای پیشبرد اهداف خود، بلکه در سادگی و عادی بودن آنهاست. اکثر روزنامهنگارانی که این پیامها را خواندهاند میگویند افراد حاضر در این مکالمات باید عقل خود را از دست داده باشند. این پیامها نشان میدهد که تجارت در جهان واقعی بسیار متفاوت از آنچه ما تصور میکنیم، انجام میشود و بیشتر از آن که مبتنی بر تفکر راهبردی و تحلیل باشد، مبتنی بر احساس و عدم توجه به پیامدهای آن است.
پیش از آنکه به سراغ پیامها برویم، شاید بد نباشد به این نکته توجه کنیم که نام بسیاری از کسانی که امسال در اخبار شنیده شد، نام همان افرادی است که بهطور خصوصی با ماسک ارتباط داشتهاند. از جمله این چهرهها میتوان به «جو روگن»، «ویلیام مکاسکیل» فعال بشردوست «سم بنکمن-فراید»، «ماتیاس دوپفنر» مدیرعامل Axel Springer، «مارک اندرسن»، سرمایهگذار خطرپذیر، «لری الیسون» موسس اوراکل و البته «جک دورسی» بنیانگذار توئیتر اشاره کرد.
چهرههایی که میخواستند خود را به «ایلان ماسک» نزدیک کنند
افراد کمی در میان مخاطبان گوشی ایلان ماسک وجود دارند که خود را همرده او بدانند. خیلیها در پیامهای خود به ظاهر به دنبال کمک کردن به ماسک بودهاند، اما در واقع فرصتطلبی خود را نشان دادهاند. نباید فراموش کرد که «ماسک» در دنیای تجارت قدرتمند است و خیلیها میخواهند به او نزدیک شوند.
«جو لانزدیل» همبنیانگذار شرکت «پلانتیر» در پیامی به ماسک گفته بود: «عاشق توئیت تو در این باره که «الگوریتمهای توئیتر باید متن باز باشند» شدم.» او سپس پیشنهاد داده بود که این ایده را در جلسه بعدی سیاستگذاری نمایندگان جمهوریخواه کنگره بیان کند. «آنتونیو گراسیاس»، مدیرعامل Valor Partners درباره همین توئیت به مدیرعامل «تسلا» گفته بود: «من ۱۰۰ درصد طرف تو هستم ایلان. تا هر جا لازم باشد از تو حمایت میکنم.» یکی از جذابترین گفتوگوها در گوشی ماسک مربوط به سرمایهگذاری به نام «جیسون کالاکانیس» است که با تملق و ایدههای تصادفی درباره توئیتر با مدیرعامل «تسلا» حرف زده بود. او به فاصله کوتاهی پس از اعلام خبر خرید توئیتر، ظرف ۳۰ دقیقه، برنامهای پنج رکنی برای مدیریت این شبکه اجتماعی را به «ماسک» ارائه کرده بود. او همچنین در ادامه تا چند هفته ایدههای جدید خود را در این باره مطرح میکرد.
یکی از ایدههای کالاکانیس که به یکباره برای ماسک ارسال شد، پرداخت پول به توئیتر برای اسپم تبلیغات به دنبالکنندگان اکانتها بود. او برای ثروتمندترین فرد دنیا نوشته بود: «تصور کن از جاستین بیور بخواهیم به توئیتر برگردد و به طرفداران خود پیام خصوصی بدهد. او با این کار میتواند بلافاصله یک میلیون کالا یا بلیت بفروشد. دیوانهکننده میشود.» البته که منظور او در اینجا «جاستین بیبر» بوده است. در نهایت ماسک کالاکانیس را به خاطر تهییج سرمایهگذاران عمومی برای تامین سرمایه خرید توئیتر ملامت کرد. این مکالمه تا جایی بالا گرفت که مدیرعامل «تسلا» خطاب به او نوشت: «مورگان استنلی و جرد فکر میکنند تو به شکلی نامناسب در حال سوء استفاده از دوستی ما هستی. این طور به نظر میآید که من درمانده شدهام. لطفا بس کن.»
«ایلان ماسک» و ایدههای جدید برای اداره «توئیتر»
در ماه آوریل که «ماسک» از نظر مطبوعاتی به شدت تحت توجه قرار گرفته بود، گاها اظهارات متناقضی را درباره اداره توئیتر بیان میکرد. او میگفت هر محتوایی که قانونی است باید در این شبکه اجتماعی نگه داشته شود و در عین حال خواستار حذف همه باتها و اسپمها بود.
«دوپفنر» که مالک تعدادی از شرکتهای رسانهای بزرگ از جمله «اینسایدر» و «پولیتیکو» است، پیشنهاد کرده بود که او توئیتر را برای ماسک اداره کند، ولی ظاهرا او هم برای این کار آماده نبود. «دوپفنر» در پیام بلندبالایی موسوم به «طرح بازی» توضیح داده بود که این شبکه اجتماعی باید چطور اداره شود. او ایدههایی مثل استفاده از زیرساختهای غیرمتمرکز و APIهای باز را برای مقابله با سانسور مطرح کرده بود. مدیرعامل Axel Springer همچنین گفته بود که توئیتر مثل بازارگاهی از الگوریتمهاست و میتوان به کاربران اجازه داد که اگر برخی محتواها اذیتشان میکند، الگوریتم دیگری را برای نمایش محتوا انتخاب کنند. ایلان ماسک ظاهرا در اوایل آوریل شیفته ایدهای از جانب خودش برای جایگزین کردن توئیتر با یک سیستم پرداخت و پیام مبتنی بر بلاکچین شده بود. او در پیامکی به برادرش «کیمبال» گفته بود که این ایده میتواند بسیار موفق باشد و ضمن حفظ آزادی بیان، مشکل اسپم را حل کند. طبق این ایده، کاربران باید برای ارسال توئیت یا ریتوئیت مقدار کمی «دوجکوین» میپرداختند. با این حال، «ماسک» تقریبا ۱۰ روز بعد در پیام دیگری اعلام کرد که این ایده قابل اجرا نیست.
سرمایهگذاری در دره سیلیکون متفاوت است
این پیامها همچنین شاهد روشنی بر تاکتیکهای سرمایهگذاری در دره سیلیکون است. برای مثال، «مارک اندرسن» در پیام سادهای به «ماسک» پیشنهاد ۲۵۰ میلیون دلار سرمایه بدون شرط را داده بود. مدیرعامل «تسلا» در پاسخ به او نوشته بود: «ممنون!» یا در نمونه دیگری «ماسک» از «لری الیسون» پرسیده بود که مایل است در خصوصیسازی توئیتر سهیم شود یا خیر. پاسخ «الیسون» چنین بود: «بله، البته. یک میلیارد… یا هرچقدر که توصیه میکنی.» این دو مثال به خوبی نشان میدهند که در شبکه چهرههای قدرتمند دنیای فناوری چه میگذرد. غافلگیرکننده نیست که این افراد ثروتمند هم درست مثل خود ما به یکدیگر پول قرض میدهند؟ شاید نه واقعا، به خصوص با توجه به این که یک طرف این معامله ثروتمندترین فرد جهان قرار دارد. ولی اشتیاق برای همکاری با «ماسک» و سادگی هرچه تمامتر این سرمایهگذاریها، نکته عمیقتری را درباره ورشکستگی سیستم آموزش سرمایهگذاری بیان میکند؛ این که حمایتها در واقعیت نه مبتنی بر آمار و ارقام، بلکه بر اساس حس و حال اشخاص است.
نکته واضح بعدی این است که بسیاری از مخاطبان موبایل «ماسک» با ماجراجویی او در خرید توئیتر سرگرم شدهاند. آنها سعی دارند شانس خود را به روشهای مختلف امتحان کنند و ببینند چه اتفاقی میافتد. آنها تصور میکنند که فرصتهای عظیمی برای کسب درآمد و اعمال تغییرات گسترده وجود دارد و فقط خودشان میتوانند این اتفاقات را رقم بزنند. موفقیتهای گذشته این افراد در شرکتهایی که داشتهاند، از دید آنها صرفا مقدمه یک اتفاق بزرگتر بوده است. آنها اطمینان دارند که میتوانند از مهارتهای خود در هر زمینهای که لازم باشد استفاده کنند. با این حال، افراد ثروتمند و پرقدرت معمولا مایلند که در زمینه چیزهایی که قادر به دیدنشان نیستند، رویاپردازی کنند. این همان وجه اشتراک میان واقعیت رفتاری این چهرهها و چیزی است که سعی دارند آن را برای عموم به نمایش بگذارند.
جهان واقعی با کتابهای دانشگاهی فرق دارد
با این حال، انتشار این پیامها بهطور خاص افراد دانشگاهی و خبرنگاران را عصبانی کرد، چون محتوای پیامها تفاوت زیادی با تصورات آنها از سازوکارهای دره سیلیکون دارد ولی مشکل اینجاست که این گروهها تجربه نزدیکی از تصمیمگیری در دنیای واقعی تجارت ندارند. صرفنظر از این که وقتی پای نام ایلان ماسک وسط میآید، کنکاش موشکافانه دیگر چندان مطرح نیست.
باید در نظر داشت که مدیرعامل «اسپیس ایکس» به دنبال گردآوری سرمایه از سرمایهگذاران خطرپذیر بوده که کارشان فراتر از اعداد و ارقام است. «پل گراهام» به عنوان یکی از موفقترین افراد این صنعت میگوید: «من هیچ وقت طرح تجاری یا ترازنامه کسبوکارها را نخواندهام.» البته منظور این نیست که این معیارها به کلی فاقد اهمیت هستند ولی باید در نظر داشت که برخی متغیرهای دیگر اهمیت بسیار بیشتری دارند. این که بتوانید تشخیص بدهید کدام متغیر در کدام مرحله از پیشرفت یک شرکت اهمیت بیشتری دارد، هنر است. «پل گراهام» و اکثر افرادی که «ماسک» با آنها حرف زده، خبرهترین افراد در این زمینه هستند. آنها با سالها تجربه و تمرین، سادگی را در فراسوی پیچیدگی دریافتهاند.
لینک کوتاه :