برندگان و بازندگان اصلاحات
فریدون عسکری *
مناقشه میان لیبرالیسم و سوسیالیسم به بلندای تاریخ است. مخالفان کمونیسم و سوسیالیسم در توجیه شکست این شیوه مثالهایی از اتحاد جماهیر شوروی، کوبا و به طور کلی کشورهای بلوک شرق را یادآوری میکنند. در مقابل اما برای کمونیستها، الگوی چین با رشد اقتصادی خیرهکننده و نیز نظام متمزکز سیاسیاش، نمونه خوبی برای تحقق و نتیجه بخش بودن کمونیسم است.
در این میان اما سوال اصلی این است که در مقایسه میان شوروی و چین و اصلاحاتی که در هر دو کشور رخ داد، چرا گورباچوف شکست خورده و امپراتوری تحت فرمانش فروپاشید، اما مسیر اصلاحات دنگ شیائو پنگ چین را به عنوان اقتصاد دنیا و ابرقدرت جهانی تبدیل کرد؟
اصلاحات زودهنگام را محافظهکاران Conservatism ) ) حامی بخش متصلب قدرت برنمیتابند و اصلاحات دیرهنگام را مردم زخم خورده و آسیبدیده از ظلم حکومتها. نزد مردم اصلاحات دیرهنگام نوعی عقبنشینی حکومت در برابر فشارهای عمومی محسوب میشود و به جای ایجاد رضایت و همدلی، آنها را به پیشروی تا براندازی حکومت تهییج میکند .
شاید اگر پس از دوران استالین به خروشچف اجازه ادامه اصلاحات داده شده بود کار به تلاش همراه با ناکامی اصلاحطلبانی چون آندروپوف و گورباچف نمیکشید. در اواخر کار حکومت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، چنان فساد گسترده شده و ریشه دوانیده بود که از نزدیکترین افراد به رهبرانی که برای اصلاحات قد علم کرده بودند هم، همراهی و همدلی دیده نمیشد. در واقع فساد، افول ارزشهای اخلاقی و فرار مغزها، مردهریگی بود که سایر دستاوردهای آن حکومت را به کام خود کشید.
وضعیت جمهوری خلق چین بعد از مائو تسه تونگ به مراتب اسفبارتر از شوروی بعد از استالین بود ؛ اما تغییر مسیر به موقع، آنها را نه تنها از فروپاشی نجات داد، بلکه بال پروازی به آنها بخشید که تا امروز جهانیان را مبهوت اوج خود ساختهاند .مارکس میگوید: تاریخ دوبار تکرار میشود؛ بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی! به تحقیق حکومت ناشی از انقلاب بلشویکها (شوروی) نوع تراژیک حکومتهای ایدئولوژیک بود و بدا به حال کسانی که نوع کمیک آن را تجربه میکنند!
* کارشناس روابط بینالملل
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :