بدترین زمانه برای اقتصاد ایران
مهدی مطهرنیا *
دنیای امروز، دنیای بدون مرز است؛ جهانی که همه ملتها در یک پیوست معنادار و تعریفشده با یکدیگر قرار دارند. امروز به هیچوجه مقولهای به نام اقتصاد، حوزهای به نام صنعت و گستره وسیعی به نام علم در یک مرز یا یک ملیت یا در یک زبان یا یک جغرافیا محدود نمیشود. دنیای امروز بیش از هر زمان به هم پیوسته است و اساسا از فرمول یا قاعده آشوب پیروی میکند. در تئوری آشوب گفته میشود «اثر پر پروانه در برزیل، موجب طوفان در تگزاس میشود». لذا هر فعل و انفعالی در جنبههای گوناگون داخلی، منطقهای و بینالمللی روی همدیگر اثر متقابل دارند و نمیتوانیم این اثر متقابل را نادیده بگیریم.
در جامعه ایران شاهد ایجاد فضایی هستیم که زمینههای گوناگون فشار اقتصادی بر مردم افزایش پیدا کرده، در حوزه داخلی سوءمدیریتها، فقدان آیندهنگری و رویکردهای دقیق استراتژیک، نبود دکترینهای مشخص در عرصههای گوناگون فعالیت اجتماعی و سیاسی از یک طرف، زمینههای متفاوتی را در حوزههای منطقهای از طرف دیگر شاهد هستیم؛ پیشی گرفتن بسیاری از رقبای منطقهای ایران از تهران، چه کشورهایی که میکرودولتهایی را تشکیل میدادند که اکنون در حاشیه خلیجفارس به عنوان قدرتهای موثر منطقهای عمل میکنند، چه ژنرالهای قدیم منطقهای از جمله عربستان، ترکیه و از سوی دیگر اسراییل که هماکنون قویتر از گذشته وارد عمل میشوند، همگی اینها نشاندهنده وضعیتی هستند که بافت موقعیتی موجود در ایران را فشردهتر میکند.
در جو بینالمللی نیز با توجه به دولت یکدستشده و جامعه حاکمیتی- حکومتی ناشی از انتخابات ۱۴۰۰، اکنون دیگر یک دولت معتدل و اصلاحطلب در تهران نیست، بلکه یک دولت یکدست وجود دارد که در راس آن «ابراهیم رییسی» است که جزو اصلیترین ارکان جامعه سخت قدرت در ایران محسوب میشود. اکنون بیش از یک سال از ریاستجمهوری او گذشته، وضعیت داخلی در شاخصهای بسیار ضعیفی به سر میبرد، ایران در وضعیت منطقهای تحت فشارهای محاصره منطقهای ناشی از وحدت عربی-عبری است. همچنین زمینههای تحرکات منطقهای ایران در عرصه بینالمللی گسترش یافته و بحران اوکراین نیز با توجه به مساله پهپادها به ایران تسری پیدا کرده است. باید بگوییم که بازار اقتصاد ایران در یکی از بدترین زمانههای خود به سر میبرد؛ به این ترتیب احتمال پرتاب بسیاری از فنرهای فشردهشده، وجود دارد، چراکه تنها حباب در زمان افزایش قیمتها نیست بلکه بسیاری از زمانها در یک امر ناگفته این حباب بالعکس است؛ ارزش پولی کشور بسیار پایینتر از آن است که اکنون در برابری نرخ دلار دیده میشود و لذا اگر این فنرها پرتاب شوند، میتوانند فشار بیشتری را به جامعه اقتصادی ایران وارد و سپس از جامع اقتصادی ایران به حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی تسری پیدا کنند.
دیپلماسی غرب ابزاری در دست سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا است؛ اکنون بار دیگر اتحادیه اروپا و آمریکا علیه تهران متحد و منسجم وارد عمل میشوند. به نظر میرسد دیپلماسی غرب فهمیده که با ایران نمیتوان به سازگاری رسید؛ از زمان هاشمیرفسنجانی تاکنون مدلهای گوناگون گفتوگو با ایران آزمایش شده است. حال به نظر میرسد دیپلماسی دست خود را بالا برده و تسلیم شده و بر این باور است که نمیتوان با ایران گفتوگوی معنادار داشت. از این نظر باید به این نکته توجه کنیم که آنها هدف را تهران قرار دادهاند.
* کارشناس مسائل بینالملل
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :