صدا و سیما؛ سیاست فصلی و بینتیجه
به گزارش جهان صنعت نیوز: هر بار که کشور به واسطه اعتراضات مردم دچار التهاباتی میشود، صدا و سیما طبق سنت دو دهه اخیر خود، برنامههایی را تولید میکند که در آن از چهرههای منتقد وضعیت و حتی حاکمیت دعوت به عمل میآورند و آنها هم در این برنامهها حاضر میشوند. مهمان منتقد صدا و سیما در برنامه صحبتهایی میکند و پیشنهادهایی ارائه میدهد. این پیشنهادها در راستای خروج از وضعیت ملتهب فعلی است و بهبود شرایط. برنامه که تمام میشود، با خاموش کردن دوربینها، میکروفونها و پروژکتورهای استودیو، تاریخ مصرف آن صحبتهای انتقادی و پیشنهادهای راهحل هم تمام میشود و انگار نه انگار چنین حرفهایی از آنتن صدا و سیما پخش شده است. دوباره آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود.
گفتوگویی که هضم نشد
امروز هم همین سنت صدا و سیما در حال اجراست؛ یک روز پرسر و صدا و یک روز آرامتر. بعد از فوت مهسا امینی دختر ۲۲ سالهای که در جریان حضورش در پایگاه پلیس امنیت اخلاقی درگذشت، اعتراضاتی نسبت به این روند شروع شد. کف خیابان معترضان به روند موجود اعتراض داشتند اما با خشونتی که در برخورد آنها به کار گرفته شد، آنها هم خشونت را به کار گرفتند. در این شرایط صدا و سیما اقدام به پخش برنامههایی نظیر «شیوه» در شبکه ۴ سیما با رویکردی تازه کرد. در بیرون از صدا و سیما و در خیابانها خشونت در جریان بود و روی آنتن صدا و سیما حرف از انتقاد و گفتوگو؛ قشر معترض چنین تضادی را نتوانست هضم کند و به اعتراض خود ادامه داد.
چهرههایی نظیر احمد زیدآبادی، محمد قوچانی، محمد فاضلی (جامعهشناس) در این برنامه حاضر شدند. هرچند این افراد جزو ملایمترین منتقدان به شمار میروند، اما باز هم برخی از این اتفاق به وجد آمدند. این افراد در همان چارچوبهای انتقاد ملایم خود، اقدام به بیان انتقادات و پیشنهاداتی کردند. آنها بیشتر تصور میکردند که تصمیمگیران و تصمیمسازان و تاثیرگذاران در تصمیمات و روش و منش حاکمیت مخاطب آنها هستند، اما تا الان شواهدی مبنی بر اینکه انتقادات و پیشنهادات این افراد بر مخاطبان فرضی تاثیری بگذارد، دیده نشده است. هنوز بخشی از حاکمیت بر همان شیوه خود که از ابتدا پیش گرفته بود، اصرار دارد و به اصطلاح با همان فرمان جلو میرود. صدای منتقدان شنیده نمیشود؛ این شنیده نشدن را نباید با عدم حضور در صدا و سیما برابر دانست. اگر گوش شنوایی برای شنیدن باشد، و ارادهای مبنی بر تغییر، یک منتقد میتواند در وبلاگ خود مطلبی بنویسد و راهکارهایی ارائه کند؛ مخاطب اصلی و کسی که باید بشنود، میشنود و راهکارها میتواند موثر واقع شود. اما اگر ارادهای و گوش شنوایی نباشد، منتقدان پیشنهادها و انتقاداتشان را در پربینندهترین ساعت و برنامه صداوسیما هم فریاد بزنند، فایدهای نخواهد داشت.
تصمیمات سرمربی
بنابراین میتوان گفت که اینجا موضوع نحوه ارائه انتقاد و پیشنهاد نیست؛ مساله فراتر از شکل ارائه بوده و موضوع اصلی، شنیدن و عمل کردن است. وقتی جامعهای دچار التهابات میشود، قاعدتا نیاز به تغییر دارد. مانند تیم فوتبالی که در زمین آنطور که باید ظاهر نمیشود، ممکن است سرمربی حتی پیش از پایان نیمه اول به توصیه کمکمربیها و آنالیزورهای تیم، دست به تعویض ستارههای نامی خود بزند. سرمربی تیم صدای تحلیلگران و کمکمربیان تیم را میشنود و برای رفع کاستیها دست به تغییر میزند، حتی اگر ستاره تعویضی، پس از بیرون آمدن از زمین قهر کند و به رختکن برود. اما سرمربی برای نتیجه گرفتن، حاضر به تغییر استراتژی تیم و حتی تعویض ستاره تیم میشود؛ ستارهای که حتی میتواند بازیکن محبوب سرمربی باشد اما وقتی نتوانسته انتظارات را برآورده کند و دور از انتظار بازی میکند، سرمربی برای حفظ تیم، روی علاقهاش به آن ستاره پا میگذارد و تعویضش میکند؛ البته با مشورت و نظر تحلیلگران تیم و کمکمربیها. اما اگر سرمربی تیم فقط تحلیلها را بشنود و هیچ کاری نکند، بازیکنان با همان استراتژی و تاکتیک ادامه میدهند و نتیجه نمیگیرند. وقتی این روند مکرر ادامه یابد، نهایتا تماشاگران و هواداران تیم که در همه سختیها همراه تیم بودهاند دیگر طاقتشان طاق میشود و پس از پایان بازیها، با شعارهایشان خواستار تغییر در تیم میشوند.
با وجود این میتوان گفت حضور برخی منتقدان در صدا و سیما تا وقتی ارادهای مبنی بر شنیده شدن و عمل به آنها نباشد موثر نخواهد بود.
انتقادات فصلی
مورد دیگری که در این رفتار صدا و سیما میتوان یافت، این است که وقتی دعوت از برخی منتقدان به برنامههای این سازمان فصلی و مقطعی بوده است؛ یعنی هرگاه جامعه دچار التهاب میشود و به کف خیابان میرسد و اصطلاحا نارضایتیها آنقدر تلنبار میشوند که فصل اعتراضات فرا میرسد، مقامات صدا و سیما یادشان میافتد که میتوان از چهرههای منتقد هم دعوت کرد. اما این رفتار در این روزها و سالهای اخیر پاسخگوی قشر معترض نیست؛ زیرا که قشر معترض جوانان و نوجوانانی هستند که چنین برنامههایی نه برایشان جذاب است، نه علاقهای به آن دارند و نه به عنوان مثال زیدآبادی و قوچانی را میشناسند. آنها و مجموعا نسل جدید، از نشنیده شدن و به حساب نیاوردنشان خشمگین و عصبانی هستند. آنها با جسارتی مثالزدنی اعتراض مدنی خود را در خیابان انجام میدهند و کاری به آنچه مثلا در برنامه شیوه گفته میشود ندارند. اما اگر مخاطب سخنان مطرحشده در این برنامهها را تصمیمگیران و تصمیمسازان و افراد موثر در نظر گرفت، باید در کنار شنیدن، اراده عمل کردن هم وجود داشته باشد.
راهکاری که دیگر جوابگو نیست
راهکار صدا و سیما شاید ۱۳ سال پیش و در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ مفید بود و تا حدود خوبی جواب میداد. در آن زمان و پس از اتفاقات دی ماه ۸۸، برنامهای به نام «رو به فردا» از شبکه ۳ سیما پخش میشد که مجری برنامه (وحید یامینپور) از چهرههای تندرو و نزدیک به جبهه پایداری بود. در این برنامه که معمولا با محوریت اعتراضات پس از انتخابات بود، مهمانانی از یک جنس دعوت میشدند. اما دو مرتبه مهمانانی متفاوت برای مناظره به استودیو آمدند. یک بار از «جواد اطاعت» چهره اصلاحطلب دعوت شد که با «علیرضا زاکانی» نماینده مجلس وقت و شهردار فعلی تهران مناظره کند. این برنامه بسیار پرمخاطب بود و واکنشهای زیادی در پی داشت و آن زمان قشر معترض این تصور را داشت که صدا و سیما بالاخره اجازه داده تا حرف آنها هم گفته شود. یک بار دیگر هم مناظره «مصطفی کواکبیان» از اصلاحطلبان و منتقدان آن زمان و «حسین شریعتمداری» مدیرمسوول روزنامه کیهان بود که بسیار پرمخاطب بود. اما غیراز اینها موارد مشابه دیگری که مخاطب داشته باشد، کمتر دیده شد. این دو مورد بازخوردهای زیادی در سطح فضای مجازی محدود آن زمان داشت و توانست تا حدودی خشم معترضان را کم کند. در همان مناظرهها هم پیشنهاداتی برای عبور از التهاب و بحران مطرح شد که با پایان یافتن برنامه، به فراموشی سپرده شدند. آن زمان برخی تصور میکردند که صدا و سیما تصمیم به تغییر رویه گرفته و میخواهد صدای همه باشد و معترضان را هم ببیند. اما روند این سازمان در طول زمان، نشان داد نه تنها چنین ارادهای ندارد، بلکه تندتر هم به معترضان میتازد.
اما رفتهرفته دیگر این تاکتیک مفید واقع نشد؛ امروز و در شرایط فعلی چنین برنامههایی خریدار ندارد؛ چراکه این دست برنامهها، در حکم خیس کردن دست و صورت است برای پایین آوردن تب؛ و جدی نگرفتن پیشنهادات و نشنیدن آنها، همان عدم استفاده از تببر است برای کسی که تب دارد. برای پایین آوردن تب اول باید تببر استفاده شود و تب کسی با گرفتن قرص تببر و گذاشتن در گوشه خانه پایین نمیآید؛ باید آن را استفاده کند و بعد منشاء تب را شناسایی کند و از بین ببرد. این راه بازگشت به سلامت برای کسی است که تب دارد.
اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :