حاکمیت «کفتوکوب» به جای «گفتوگو» راه به جایی نمیبرد
احمد مازنی *
هر روزنهای که برای گفتوگو باز شود، باید ازآن استقبال کرد. در چنین شرایطی نفس گفتوگو موضوعیت دارد و اینطور نیست که صرفا برای اهداف بزرگتر، طریقیت داشته باشد. جامعه ایران چون سابقه طولانی استبداد، حاکمیت بالا به پایین، و تکگویی را دارد، نفس اینکه روزنهای برای گفت و شنود باز شود، اهمیت دارد.
از سوی دیگر صدا و سیما متعلق به مردم ایران است و از بیتالمال اداره میشود و باید صدای ملت ایران در آن شنیده شود. در سالهای اخیر برنامهای که در صدا و سیما انتقادی باشد و منتقدان در آن حضور داشته باشند، وجود نداشته است و نوعی خودگویی و خودخندی بر آن حاکم بوده است. یک یا چند نفر از یک طیف خاص، مهمان یک برنامه میشوند و مجری هم به جای اینکه بیطرف باشد، در نقش مربیای ظاهر میشود که مراقب است تا مهمانان پا از گلیم بیرون نگذارند و دقیقا همانی را بگویند که گفته شده است. در چنین برنامههایی مهمانان هم تقریبا یک گونه حرف و نظر دارند. به عبارت دیگر این برنامهها، منعکسکننده صدای یک اقلیت هستند.
اما در مقاطعی، تحولی کوتاهمدت در صدا و سیما رخ میدهد و افرادی از تفکرات دیگر در برنامههای این سازمان شرکت داده میشوند. اخیرا هم بعد از فوت اندوهبار «مهسا امینی» و در پی آن اعتراضاتی که شکل گرفت، فضای جامعه ملتهب شد و صدا و سیما برنامههایی گفتوگومحور تولید کرد. در این برنامهها از چهرههایی علمی و سیاسی دعوت میکرد که دو نفر حرفهایی متفاوت از یکدیگر داشتند و مجری هم نقش مدیر برنامه را داشت و بیطرف ظاهر میشد. برنامه «شیوه» که در شبکه ۴ سیما پخش میشد، تا چند برنامه قبل، قابل دفاع بود. این رویهای که پی گرفته شده بود اگر ادامه مییافت، میتوانست مفید واقع شود و نظرات بخشی از جامعه که متفاوت از تفکر حاکم فکر میکنند مطرح شده و بحثهای مفیدی شکل بگیرد.
به هر شکل باید از گفتوگو استقبال کرد؛ زیرا تصور دارم افکاری بر نظام تصمیمسازی کشور حاکم است که به جای «گفتوگو»، معتقد به «کفتوکوب» است و تصور میکنند اینگونه میتوانند جواب بگیرند. به عبارت سادهتر، آنان فکر میکنند «تا وقتی میشود مشکلی را با دعوا حل کرد، چرا گفتوگو؟». به نظر میرسد تفکر غالب بر نظام تصمیمسازی کشور، همین تفکر است و افرادی که در سطوح متفاوت هستند و مشاوره میدهند و… گفتوگو را ملاک عمل نمیدانند.
همین امر باعث میشود تا اعتراضات ادامه پیدا کند و از دو سوی میدان خشونت عملی و حتی خشونت کلامی مشاهده شود. تفکر «کفتوکوب» باعث شده تا در چند شب اخیر، همان برنامه شبکه ۴ که کمکم در حال مورد توجه قرار گرفتن بود، از آن ریتم مباحثه خارج شود و شاهد آن بودم که باز هم بر همان منوال سابق برنامههای صدا و سیما، ۲ نفر از یک طیف در برنامه حضور داشتند و یک نفر میگفت «دلبر جانان من، برده دل و جان من» و سمت دیگر میگفت «برده دل و جان من، دلبر جانان من»؛ یعنی تکرار مکرراتی که از یک جنس بودند.
به عنوان مثال در جریان حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، در برنامه «دیروز، امروز، فردا» تا زمانی که آقای «جواد اطاعت» شرکت کرد، همین منوال یکسویه ادامه داشت؛ ایشان آمد و انتقاداتی را مطرح کرد و بعد از آن برنامه، دوباره بر همان منوال سابق پی گرفته شد.
معتقدم که صدا و سیما، صدا و نظرات یک اقلیت را منتشر میکند؛ اما اگر تصور کنیم که این تفکر، اکثریت مطلق است، باز هم شرط عقل، شرع و دموکراسی این است که حقوق اقلیت رعایت شود و صدای منتقدین و معترضین هم شنیده شود و حرفشان را بیان کنند.
معتقدم که برای گفتوگو هیچگاه دیر نیست، اما هرچه انجام گفتوگو دیر شود و به تعویق بیفتد، کار سختتر میشود. حتی اگر جامعهای درگیر جنگ داخلی یا خارجی شود، باز هم در پایان باید با گفتوگو حل شود. کشور ما ۸ سال با عراق در جنگی تحمیلی بود؛ اما در پایان پس از قطعنامه، صدام مجبور به گفتوگو شد و همان حرف ما را مبنی بر اجرای قرارداد الجزایر پذیرفت. صدام در ابتدای جنگ با پاره کردن قرارداد الجزایر، راه گفتوگو را بست. اساسا تفکری که به «کفتوکوب» معتقد باشد، این توهم را دارد که با همین شیوه میتواند مشکلات را حل کند اما از هر روزنهای باید استفاده کرد تا مجال افراطیگری به آنها داده نشود.
گفتوگو هم تنها به گفت و شنود پشت یک میز محدود نیست؛ گفتوگو به معنی اجازه برگزاری تجمع از سوی منتقدان و معترضان است؛ به معنی اجازه یافتن تفکرهای گوناگون برای شرکت در انتخابات و صندوق رای است؛ به معنی داشتن رسانه آزاد است، به معنی اینترنت آزاد است. اینها بخشهای دیگری از گفتوگو هستند که باید در جامعه جاری باشد.
*نماینده پیشین مردم تهران در مجلس
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :