نگاهی به پدیده اعتراض‌های اخیر و ریشه‌های آن

مجید سلیمی‌بروجنی *

نزدیک به هشت ماه از سال ۱۴۰۱ گذشته است. در این مدت اتفاقات زیادی رخ داده و کشور حوادث بی‌شماری را پشت‌سر گذاشته است. بیش از ۵۰ روز است که کم و بیش اکثر اخباری که درباره ایران روی خروجی رسانه‌های داخلی یا خارجی قرار می‌گیرند، زیر سایه اعتراضات خیابانی جمعی از شهروندان این کشورها قرار گرفته است. اعتراضاتی که اکثر تحلیلگران جنس آن و همچنین نقش‌آفرینان اصلی آن را با حرکت‌هایی از این دست، در گذشته متفاوت ارزیابی می‌کنند. برخلاف بسیاری از حرکت‌های اعتراضی دهه‌های پیشین که جوانان و میانسالان داعیه‌دار اصلی حرکت بودند، این‌بار خبر می‌رسد که متوسط سنی معترضان بسیار پایین‌تر بوده و حتی برخی این حرکت را اعتراض نسل «Z»  نامیده‌اند. در میان شعارهای امروز معترضان ایرانی اما نماد و نشانه‌ای از اقتصاد به چشم نمی‌خورد. در عوض شعارها مملو از مخالفت با سیاست‌های نادرست و مطالبه آزادی و حق زندگی طبیعی است. با این حال کارشناسان می‌گویند، گرچه اقتصاد آغازگر این حرکت‌های خیابانی نبوده، اما پتانسیل تداوم و گستردگی آن را تقویت کرده و به ویژه در نقاط محروم به یکی از نیروهای اصلی تبدیل شده که جوانان را به خیابان می‌کشاند. به نظر می‌رسد تظاهرات‌کنندگان از احساس ناامیدی نسبت به شکست پی‌درپی دولت‌ها در بهبود اقتصاد به فغان آمده‌اند و خواستار تغییر و بهبود شرایط هستند. بی‌تردید دهه‌ها سوء‌مدیریت و فساد، تبانی با تحریم‌های فرساینده و زخم‌های کاری حاصل از همه‌گیری، اقتصاد ایران را فلج کرده است. ابرچالش‌های رهاشده به جان معیشت و رفاه و آرامش مردم افتاده، طبقه متوسط برای آنکه به طبقه پایین‌تر سقوط نکند بی‌وقفه در تکاپوست. اما خط فقر ۱۸ میلیون تومانی با کسی تعارف ندارد. از هر پنج نفری که می‌بینید یک نفر به چاه ویل فقر فرو رفته است. اجاره‌بها سر به فلک کشیده و خرید مسکن رویایی دوردست به نظر می‌رسد، محصولات و برندهای باکیفیت، از فروشگاه‌ها محو شده و جای خود را به کالاهای بی‌کیفیت با قیمت‌های نجومی داده‌اند. در این میدان جنگ، کسب‌وکارها هم از تیر و ترکش جان سالم به در نبرده‌اند. گروهی ورشکسته و تعطیل، گروهی دیگر فرسوده و دست و پا بسته از مقررات و مالیات و بگیر و ببند اینترنت روزگار را به تلخی سپری می‌کنند. در برابر این رکود و کساد، بازار سرخوردگی جوانان اما پررونق است. سهم فارغ‌التحصیلان دانشگاهی از بیکاری، مرز ۴۰ درصد را رد کرده است. نقاط عطف زندگی مانند خرید خانه یا ازدواج برایشان به رویایی دست‌نیافتنی تبدیل شده است. برای بسیاری تنها یک گزینه باقی مانده؛ زندگی را در جای دیگری جست‌وجو کنند و دورنمایی تاریک‌تر از همیشه، موج دیگری از مهاجرت را رقم زده که بیشتر به سونامی شبیه است، نخبگان و غیرنخبگان را با خود می‌برد. شواهد نشان می‌دهد خطر ناآرامی‌های اجتماعی به ویژه در کشورهایی که اقدامات سختگیرانه‌ای دارند یا فاصله طولانی بین اعمال آنها و کاهش تورم وجود دارد، بیشتر خواهد بود.

نکته مهم دیگر آنکه جامعه، فشارهای اقتصادی را تحمل می‌کند تا زمانی که بداند بهای بحران را همه افراد به طور یکسان و عادلانه پرداخت می‌کنند. در مقابل، تاب‌آوری مردم هنگامی کاهش می‌‌یابد که ببینند گروهی از پرداخت این بها معاف‌ هستند! مردم بی‌تردید در ازای داشتن برخی آزادی‌ها که حق زندگی معمول را به آنها می‌دهد می‌توانستند در برابر مشکلات اقتصادی تاب بیاورند. اما آنچه ظرف وجودشان را لبریز کرده، تصمیم برای محروم کردن مردم از آزادی انتخاب در سبک زندگی و حتی کسب‌وکار است. از سوی دیگر توافق برجام- امیدی که می‌توانست سوپاپ اطمینان فشارهای اقتصادی باشد- شکسته شده و با آن شکیبایی مردم نیز کاهش یافته است. حرکت‌های خیابانی، خود پیامد برخی اتفاقات دیگر است. فقدان آزادی برای طرح مطالبات مردم، فقدان آزادی برای اعتراضات مسالمت‌آمیز، فقدان رسانه‌های آزاد برای طرح مطالبات مردم و فقدان فضای باز سیاسی برای مشارکت عمومی موجب حرکت‌های خیابان می‌شوند. طبیعی است این اقدام از روی ناچاری است و عوارض منفی آن کم نیست. از نظر رفاهی، سطح رفاه خانوارهای ایرانی به طور متوسط طی دهه ۹۰ حدود ۳۷ درصد کاهش پیدا کرده است و به طور خاص، ۱۰ درصد کم‌درآمدهای کشور با حدود ۳۰ درصد کاهش سطح رفاه مواجه بوده‌اند. تحولات نامطلوب دهه ۹۰ باعث شده است که جمعیت کم‌درآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳ میلیون نفر برسد که این میزان افزایش هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است. این تغییر بزرگ که عمدتا مربوط به سال‌های ۱۳۹۶ به بعد است زمینه مساعدی را برای تنش‌های اجتماعی به وجود آورده است. امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم با ورود زودهنگام نسل «Z» به عرصه عمومی مواجه شده‌ایم. تجربه دو ماهه اخیر نشان داده است که با روش‌های سنتی پیشین، این نسل نه توجیه و نه سرخورده می‌شود. علل نارضایتی جامعه هرچه باشد، راه جلب رضایت مردم از حکمرانی خوب می‌گذرد. فشارهای اقتصادی ممکن است آنقدر آزاردهنده نباشد که تعداد زیادی از مردم را به خیابان بیاورند، اما ترکیب نارضایتی اقتصادی و سیاسی تهدیدی قوی است. برای بازیابی این اعتماد ازدست‌رفته، تغییرات باید عمیق و گسترده باشد و بر تمام جنبه‌های زندگی در ایران تاثیر مشهود بگذارد و این امر با اصلاحات جزئی میسر نمی‌شود؛ سیاستمدار باید نشان دهد که برای پایان دادن به خطاهای پیاپی، اراده و عزم جدی دارد.

 

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 307092
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا