یک جنگ با چندین متغیر حیاتی
محمدرضا ستاری *
نزدیک به ۹ ماه از آغاز جنگ اوکراین میگذرد؛ جنگی که با فرارسیدن زمستان هر چند که تاکتیکها و استراتژیهایش به واسطه پیچیدگی جنگ در سرما تغییر کرده و ممکن است اندکی از شدت آن کاسته شود، اما به نظر میرسد که حداقل تا آیندهای نزدیک پایان آن دور از انتظار باشد.
اگر بخواهیم فعلا از دلایل و عوامل آغاز این جنگ صرفنظر کنیم، قطعا حمله روسیه به اوکراین از دو جنبه یعنی از نظر شروع و تداوم درگیری و نیز پیامدها و تبعات بلندمدت آن برای نظام جهانی حائز اهمیت خواهد بود.
از جنبه اول فرآیند و تحولات جنگ در طول ۹ ماه گذشته نشان میدهد که اکنون وضعیت میدانی به گونهای رقم خورده که به واسطه شروع فصل سرما دو طرف درگیری احتمالا در لاک دفاعی فرو رفته و مبادرت به حفظ دستاوردهای خود میکنند. از این رو همزمان با تخلیه خرسون از سوی روسیه که مهمترین دستاورد استراتژیک روسها در طول این مدت بوده، دامنه منازعات به جنوب شرقی اوکراین و این استان منتقل میشود. یعنی از یکسو روسیه با این اقدام نشان داد که فعلا قصدی برای تهاجم به مرکز اوکراین ندارد و به دنبال حفظ مواضع خود در دامنه رودخانه دنیپر است. از سوی دیگر اوکراینیها نیز با ورود به استان خرسون، علاوه بر تثبیت موقعیت خود، نیمنگاهی به قطع ارتباطات استراتژیک روسها با شبهجزیره کریمه دارند. از این رو به نظر میرسد که درگیریها طی ماههای آینده تنها به بمبباران مناطق شهری و زیرساختهای اوکراین و همچنین پاسخ کییف به روسیه از همین طریق رقم بخورد. اما آنچه که محتمل است این است که روسها در طول این چند ماه به دنبال تقویت نیروهای خود و سپس آغاز عملیات گسترده و تهاجمی در بهار باشند.
اما از جنبه دوم، حمله روسیه به اوکراین شاید در دوران پس از جنگ اهمیت بیشتری داشته باشد. نخست اینکه چنین حملهای مناسبات و ماهیت ژئوپلیتیکی در شرق اروپا را به میزان زیادی تغییر داده است. از سوی دیگر منجر به بروز اتحادی قوی میان آمریکا و اروپا برای مقابله با روسیه شده؛ با این تفاوت که اروپاییها اکنون با کشورهای شرقی اتحادیه برای مقابله با روسیه و کمک به اوکراین دچار چالشهای اساسی هستند. نمونه آن نیز اقدام اخیر مجارستان برای مخالفت با بسته کمک جدید ۱۸ میلیارد یورویی اتحادیه اروپا به اوکراین است. همچنین رییسجمهوری این کشور تصریح کرده که برای نجات صنعت اروپا باید تحریمهای روسیه لغو شوند.
پیام چنین اقدامی این است که مشخص نیست در میانمدت و بلندمدت اگر قرار باشد جنگ تداوم یابد، این اتحاد شکل گرفته علیه پوتین تا چه میزانی قابل دوام خواهد بود؛ امری که برای بلوک اروپایی به شدت حائزاهمیت و استراتژیک به نظر میرسد.
از سوی دیگر حمله روسیه به اوکراین و ناکامی مسکو در تصرف کامل این کشور نشان داد که دیدگاه متعارف برتری یک ابرقدرت نظامی بر یک بازیگر متوسط با اما و اگرهای فراوانی روبهرو است. در این میان شاید گفته شود که سیل کمکهای غربی به اوکراین توازن قوا را بر ضد روسیه برهم زده، اما موضوع مشخص این است که ماشین جنگی روسیه در محاسبات خود جهت تسخیر زودهنگام اوکراین آن هم با در نظر گرفتن واکنش جهانی دچار خطای محاسباتی شده و مهمترین دستاوردش تاکنون الحاق یکجانبه چهار استان به خاک روسیه بوده که در این میان خرسون در حدود یک ماه پیش به دست نیروهای اوکراینی بازپسگیری شده است.
علاوه بر این زیر سوال رفتن نظم بینالمللی از منظر کشورهای غربی، میتواند تا مدتها آثار و پیامدش بر نظام جهانی سنگینی کند، زیرا آمریکا و اروپا در جنگ کنونی قطعا تلاش میکنند روسیه را به گونهای تضعیف کنند که علاوه بر تبدیل شدن آن به یک بازیگر متوسط، دیگر توانی برای آن جهت اقدامات مشابه در آینده باقی نماند.
از طرف دیگر پوتین میداند در صورت شکست در این جنگ علاوه بر از بین رفتن جایگاه بینالمللی روسیه، مسلما عمق راهبردی مسکو در مناطق نفوذش نیز دستخوش تغییراتی جدی شده و از منظر داخلی هم با تهدیدات جدی مواجه میشود. در نتیجه اگر جنگ قرار باشد ادامه یابد، روزبهروز به دامنه منازعات غرب و روسیه افزوده شده و هر دو طرف به طور طبیعی سعی خواهند کرد که در این کشاکش به یارگیری بپردازند؛ امری که علاوه بر تغییر مناسبات ژئوپلیتیکی، اتحادهای منطقه و بینالمللی جدیدی را میان بازیگران مختلف ایجاد کرده و نظم بینالمللی کنونی را با چالشهایی اساسی مواجه میکند. به همین دلیل است که برخی از کارشناسان معتقدند شروع جنگ اوکراین و مدتها پس از خاتمه آن، یک دوران گذار مهم را در روند جهانی کلید زده است.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :