تورم و هزینه زندگی؛ وضعیت فقرا آنقدرها هم بد نشده است!
دستمزدهای ساعتی در آمریکا امروز به طور متوسط حدود ۱۵ درصد بیشتر از آستانه همهگیری است که بزرگترین افزایش در هر دوره سه ساله از اوایل دهه ۱۹۸۰ محسوب می شود. اما افزایش قیمتها از سبزیجات گرفته تا وسایل نقلیه، به مصرف کنندگان یادآوری میکند، موضوعی مهم این است که واقعا چه اندازه میتوانند مایحتاج خود را با حقوق دریافتی تامین کنند؟
به گزارش جهان صنعت نیوز؛ برای آنکه بتوانیم تصویر روشنی از شرایط تورمی داشته باشیم، باید ملاک را درآمد واقعی قرار دهیم. اما باید توجه داشت که ملاک محاسبه درآمد واقعی بسیار گسترده است. همین موضوع منجر به اختلاف نظر میان اقتصاددانان شده است. برخی بر این باورند که طی ۵۰ سال گذشته، درآمد متوسط عملا بدون تغییر بوده است. در نقطه مقابل، گروهی از اقتصاددانان معتقدند که در این مدت شرایط درآمدی در آمریکا بهبود یافته است.
تورم بر اساس شاخص قیمت مصرف کننده یا شاخص هزینههای مصرف شخصی
بسیاری از سردرگمیها از روشهای مختلف اندازهگیری تغییرات قیمتها ناشی میشود. در رسانهها تورم معمولا بر تغییرات شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) متمرکز میشود. این شاخص معیاری از قیمتها برای طیف وسیعی از کالاها و خدمات است.
یک جایگزین که توسط فدرال رزرو بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، شاخص هزینههای مصرف شخصی (PCE) است. یک تمایز مهم این است که هر چند وقت یکبار وزندهی مجدد آنها به منظور بازتاب الگوهای مصرف در حال تغییر است. فقط هر دو سال یکبار برای شاخص قیمت مصرف کننده و به صورت ماهانه برای شاخص هزینههای مصرف شخصی که تصویری دقیقتر از نحوه هزینهکرد پول از سوی مردم است.
در شاخص قیمت مصرف کننده، فرض میشود که مردم حتی پس از افزایش قیمتها، همچنان به خرید آن ادامه میدهند. در حالی که بر اساس شاخص هزینههای مصرف شخصی این موضوع درنظر گرفته می شود که افراد آن کالا را با کالاهای معقولتری جایگزین میکنند.
درآمد با لحاظ تورم افزایش یافته است؟
از آپریل ۲۰۲۰، یعنی زمانی که تورم روند افزایشی در پیش گرفت، دستمزدهای مبتنی بر شاخص بهای مصرف کننده بیش از ۳ درصد کاهش یافت. این در حالی است که دستمزدهای مبتنی بر شاخص هزینههای مصرف شخصی تقریبا ثابت هستند.
با گذشت زمان، تفاوتها حتی بیشتر میشود. به نظر میرسد که با تعدیل شاخص قیمت مصرف کننده، امروز درآمد مردم کمی کمتر از سال ۱۹۷۰ است. همانطور که در نمودار زیر مشخص است، با تعدیل شاخص هزینههای مصرف شخصی دستمزدهای امروز حدود یک چهارم بالاتر است.
با توجه به اینکه در نیم قرن گذشته دستمزدهای واقعی (تعدیل نسبت به تورم) کمتر از ۰.۵ درصد در سال افزایش یافته است، ممکن است این مساله چندان خوشحال کننده به نظر نرسد. با این حال چندان هم بد نیست. از سال ۱۹۷۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰ اتحادیههای کارگری از هم پاشیدند و شرکتهای هزینههای زیادی را صرف فناوری صرفه جویی در نیروی کار در محل کارهای مدرن کردند. تا حدودی به لطف آن از سال ۲۰۰۰، رشد درآمد تعدیل شده به تورم به طور مداوم سریعتر و تقریبا ۱.۵ درصد در سال بوده است. این رشد درآمد را در آمریکا نزدیک به بالاترین سطح در میان کشورهای بزرگ و ثروتمند میکند.
رشد درآمدی نصیب ثروتمندان شده است؟
مشکل جدیتر این است که اگرچه درآمد متوسط در آمریکا بسیار خوب به نظر میرسد، اما بسیاری از مردم نتوانستهاند چنین رشد درآمدی داشته باشند. دستاوردها به طور نامتناسبی توسط ثروتمندان تصرف شده است.
در گزارشی که در ماه نوامبر منتشر شد، دفتر بودجه کنگره CBO تغییرات درآمد را مورد بررسی قرار داد. معیاری که از دستمزد به تنهایی گستردهتر است و موارد اضافی از جمله بیمه اجتماعی و سود سرمایه را شامل میشود. از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۹ مشخص شد که درآمد واقعی برای بالاترین پنج دهک خانوارها ۱۱۴ درصد افزایش یافته و رشد درآمد برای چهار پنجم خانوارهای باقیمانده، در مقابل بر روی رقم ناچیز ۴۵ درصد بود.
مالیات و نقل و انتقالات آزمایش شده برخی از این موارد را کاهش میدهد. پایینترین پنجک درآمدیها شاهد کاهش صورتحسابهای مالیاتی است و در عین حال از مزایای بیشتری، به ویژه بیمه سلامت برخوردار میشود. برنامه بهداشتی که برخی از هزینههای پزشکی را پوشش میدهد، بزرگترین و سریعترین برنامه انتقال کشور است. همانطور که در نمودار بالا مشخص است در نتیجه رشد درآمد پس از کسر مالیات برای پایینترین پنجک از سال ۱۹۷۹ به ۹۴ درصد میرسد، تقریبا دو برابر نرخ قبل از مالیات آنها. اما محدودیتهای شدیدی برای این توزیع مجدد وجود دارد.
تورم با بنزین یقه طبقه متوسط را گرفت
تغییرات مالیاتی نتوانسته است با رشد انفجاری درآمد برای ثروتمندترین افراد آمریکا همگام شود. اگر ملاک را درآمد پس از کسر مالیات قرار دهیم، ۷ درصد از کل این درآمد تنها به یک درصد افراد تعلق داشت. این عدد در سال ۲۰۱۹ به ۱۳ درصد افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که سهم طبقه متوسط از کل درآمد پس از کسر مالیات در این مدت کاهش یافته است.
به بیان دیگر، کاهش نرخ مالیات ثرتمندان، منجر به رشد درآمد این گروه از خانوارها شده است. موضوعی که آمریکا را در میان کشورهای G7 به کشوری با بالاتری نابرابری درآمدی قرار داده است.
در این میان،گروهی از افراد نقدی جدی به تحلیل بالا وارد می کنند: ثروتمندان به عنوان یک گروه ممکن است ثروتمندتر شوند اما لزوما آنها همان افرادی نیستند که در گذشته بودند. به بیان فنیتر، ترکیب پنجکهای درآمد زمانی تغییر میکند که برای مثال فرزندان بیشتر (یا کمتر) از والدین خود درآمد داشته باشند.
مطالعات نشان میدهد که تقریبا دو سوم از کودکانی که در پایینترین پنجک درآمد آمریکا به دنیا میآیند – که بسیاری از آنها فرزندان مهاجران هستند – در نهایت به اقشار بالاتر میرسند. چنین حرکتی شگفت انگیز است. راج چتی از دانشگاه هاروارد دریافته است که میزان تحرک رو به بالا در آمریکا تقریبا نصف میزان تحرک در کاناداست.
شرایط در حال بهبود است؟
گزارش اخیر CBO نشان میدهد که توزیع درآمد پس از مالیات در دهه قبل از همهگیری کم و بیش ثابت بوده است. یعنی اگرچه توزیع درآمد در آمریکا برابرتر نمیشد اما برای اولین بار از سال ۱۹۷۹، چندان هم نابرابرتر نشد. حتی پیش از مالیات، روند دستمزدها نیز کمی افزایش یافته بود.
در مقالهای که در ماه اکتبر منتشر شد، کلم آپلی از دانشگاه هاروارد و نیتان ویلمرز از موسسه فناوری ماساچوست دریافتند که نابرابری درآمد پس از سال ۲۰۱۲ به اوج رسید. شکاف میان کارگران با درآمد بالا و متوسط ادامه یافت اما دستمزدهای پایین شروع به رسیدن به سطح متوسط کردند. آنها نتیجه گرفتند که این از بازار کار فشرده ناشی میشود: بیکاری به صورت پیوسته از نزدیک به ۱۰ درصد در سال ۲۰۱۰ به ۳.۵ درصد در اوایل سال ۲۰۲۰ کاهش یافت که پایینترین سطح در پنج دهه اخیر است.
به نظر میرسد این روندها از زمان شیوع همهگیری تشدید شده است. بر اساس دادههای شعبه آتلانتای فدرال رزرو، درست پیش از شیوع کووید، دستمزدها برای نیمه پایین درآمدی تقریبا نیم درصد سریعتر از نیمه بالا رشد میکرد. در طول سال گذشته، عملکرد بهتر برای نیمه پایین به حدود دو درصد افزایش یافته است.
دیوید اتور از امآیتی و آریندراجیت دوب و آنی مکگرو هر دو از دانشگاه ماساچوست، دریافتند که این دستاوردها تقریبا منحصرا توسط تغییردهندگان شغل در انتهای پایین نردبان درآمدی ایجاد شده است. آنها استدلال میکنند که این مساله میتواند به نفع اقتصاد باشد چرا که آمریکاییها نه تنها به سمت کار با دستمزد بهتر، بلکه به سمت کارفرمایان مولدتر حرکت میکنند.
رکود وضعیت را بدتر می کند
با این حال، دو نگرانی وجود دارد. اولین مورد این است که آیا روزهای خوب میتوانند ادامه پیدا کنند یا خیر؟ رشد دستمزد فعلی بر اساس یک بازار کار فوقالعاده انقباضی است که ممکن است در صورت وقوع رکود (همانطور که بسیاری به زودی انتظار دارند) متوقف شود. دوم، اگرچه فقیرترین آمریکاییها وضعیت خوبی دارند، طبقه متوسط رشد کمتری را شاهد است. حتی به نظر میرسد که پس از محاسبه تورم نیز چنین باشد.
به طور معمول، افزایش قیمتها بیشترین ضربه را به فقیرترینها وارد میکند. اما تحقیقات خاویر جاراول از دانشکده اقتصاد لندن نشان میدهد که طی دو سال گذشته تورم برای اقشار با درآمد متوسط در آمریکا بی رحمانه بوده است، تا حد زیادی به این دلیل که به نظر میرسد بیشتر به خودرو و در نتیجه به بنزین متکی هستند. به بیان دیگر افزایش قیمت انرژی بیشتری اثر را بر خانوارهای طبقه متوسط گذاشته است.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانویژه اقتصاد کلانلینک کوتاه :