جنگ جهانی کوچک در اوکراین
وقتی پنجم اسفند سال گذشته با حمله روسیه به اوکراین جنگ در این کشور آغاز شد، هر چند که قبل از آن چنین موضوعی قابل پیشبینی بود، اما کمتر کسی گمان میکرد که دامنه و پیامدهای جنگ به سرعت تبدیل به یک چالش ژئوپلیتیکی و اقتصادی وسیع برای جهان شود.
محمد رضا ستاری *
وقتی پنجم اسفند سال گذشته با حمله روسیه به اوکراین جنگ در این کشور آغاز شد، هر چند که قبل از آن چنین موضوعی قابل پیشبینی بود، اما کمتر کسی گمان میکرد که دامنه و پیامدهای جنگ به سرعت تبدیل به یک چالش ژئوپلیتیکی و اقتصادی وسیع برای جهان شود.
امروز یکسال پس از گذشت آغاز جنگ، عملا درگیری نه در زمین اوکراین بلکه میان روسیه و غرب جریان دارد؛ روسیهای که به سرعت تحت شدیدترین تحریمها قرار گرفته و عملا با کمکهای وسیع مالی و تسلیحاتی آمریکا و اروپا به اوکراین، با جنگ جهانی کوچک در اوکراین روبهرو شده است. به همین دلیل ابعاد ژئوپلیتیکی حاصل از این جنگ برای جهان حائزاهمیت است؛ چراکه رفتهرفته پای سایر بازیگران نیز به آن باز شده و حتی به واسطه تغییراتی که در نظم بینالمللی ایجاد شده، این جنگ به میدانی برای یارکشی بینالمللی میان قدرتهای بزرگ بدل شده است.
در ابتدای شروع جنگ کمتر کسی تصور میکرد که این درگیری یکسال تداوم داشته باشد؛ زیرا بسیاری معتقد بودند که روسها به سرعت کییف را تصرف کرده و بعد پای میز مذاکره با غرب خواهند نشست. اما امروز تصورات کاملا برعکس شده، زیرا کمتر کسی اکنون تصور میکند که جنگ به این زودیها خاتمه یابد. به خصوص اینکه با فرارسیدن فصل بهار به طور حتم بر شدت جنگ افزوده شده و روسها تلاش میکنند با توجه به از دست رفتن برخی از موقعیتهای مهم و استراتژیک خود در میدان جنگ به خصوص در خرسون، امتیازهای گستردهتری به دست آورند.
فارغ از این مساله، جنگ اوکراین در چند بخش بسیار حائز اهمیت است. نخست اینکه این جنگ نشان داد ماشین جنگی روسیه آنچنان که از پیش تصور میشد، قادر به دیکته کردن قدرت خود به کشورهای همجوار به خصوص اوکراین نیست. از طرف دیگر کشورهای غربی اکنون اوکراین را زمینی میدانند که باید یکبار برای همیشه در آنجا با ولادیمیر پوتین تعیینتکلیف کنند. حتی برخی معتقدند که جنگ اوکراین چالهای بود که آمریکا برای روسیه حفر کرد تا به واسطه درگیر شدن این کشور در یک جنگ نظامی و از همه مهمتر جنگ اقتصادی، تمامی ظرفیتهای استراتژیک آن در طول سالهای آینده فرسوده شود و روسیه را از قدرتی بینالمللی در خوشبینانهترین حالت به یک قدرت منطقهای و حتی در حالت ایدهآل به یک بازیگر منزوی تبدیل کند.
در این رابطه اما مهمترین پرسش امروز به خصوص یکسال پس از جنگ این است که اگر پوتین پیروز شود چه اتفاقی میافتد و اگر شکست بخورد فرآیندهای آتی چگونه رقم خواهد خورد؟ به نظر میرسد که روسها به دنبال یک پیروزی نظامی بزرگ و سپس مذاکره برای پایان دادن جنگ هستند. آنها در طول ماههای گذشته نیز تنها به فکر حفظ دستاوردهای خود در شرق بودهاند. به عنوان نمونه عقبنشینی از خرسون این سیگنال را منتقل کرده که روسها فعلا به فکر حمله به مرکز اوکراین و پیشروی به سمت کییف نیستند.
حال اگر در این میان پوتین بتواند پیروز جنگ اوکراین شود، مناسبات و معادلات ژئوپلیتیکی به صورت قابل ملاحظهای تغییر جهت میدهد. البته بعید به نظر میرسد پوتین پس از پیروزی در جنگ به پیشروی خود به سمت اروپا ادامه دهد، چراکه در این صورت عملا و علنا درگیر جنگ مستقیم با ناتو خواهد شد. با این حال سایه روسیه به خصوص بر سر اروپا به شدت سنگینی کرده و در عین حال نظمهای جدیدی به صورت تقویتشدهتر در قبال نظام جهانی معطوف به غرب شکل میگیرد؛ امری که یک راس آن مطمئنا اشتراک منافع چین و روسیه در قبال غرب را تشکیل میدهد.
از سوی دیگر اگر پوتین شکست بخورد دو اتفاق بیش از سایر گمانهزنیها محتمل است: یا روسها به مثابه گذشته در هنگام توقف در شرق (مانند شکست از ژاپن در سال ۱۹۰۵) یا غرب (مانند سالهای ۱۹۱۹، ۱۹۴۵ و ۱۹۷۹) به سمت جنوب متمایل میشوند که در این میان آسیای میانه احتمالا نخستین هدف آنها خواهد بود. یا اینکه تا مدتی به واسطه افول از جایگاه بازیگری بینالمللی به سمت انزوای داخلی پیش میروند؛ امری که به احتمال زیاد با تداوم تحریمهای غرب، منجر به تخلیه ظرفیتهای روسیه شده و چهبسا تهدیدی جدی برای تاج و تخت تزار قرن بیست و یکم محسوب شود.
* دبیر گروه بینالملل روزنامه جهان صنعت
یادداشتلینک کوتاه :