به خشکی راندن آرامش مردم
سیدابراهیم رییسی با مشورت حلقه اول یارانش تصمیم گرفت نخستین پیام نوروزی خود در مقام ریاستجمهوری را در شهر خرمشهر و در مسجد جامع این شهر از صفحه تلویزیون برای شهروندان بفرستد تا نشان دهد با حسن روحانی تفاوت دارد و او رییس یک دولت انقلابی است.
محمدصادق جنان صفت
سیدابراهیم رییسی با مشورت حلقه اول یارانش تصمیم گرفت نخستین پیام نوروزی خود در مقام ریاستجمهوری را در شهر خرمشهر و در مسجد جامع این شهر از صفحه تلویزیون برای شهروندان بفرستد تا نشان دهد با حسن روحانی تفاوت دارد و او رییس یک دولت انقلابی است. با این همه او نتوانست بر جبر شغلی تاریخی خود استیلا یابد و با کسانی که سخنان او را گوش میکردند پیوند ژرفی برقرار کند. نگاه ماتش نشان میداد او کسی نیست که با مردم سخن گفته باشد و سخنانش که بیشتر به رجزخوانی شباهت داشت و خندههای ریزی که به اجبار میخواست لبهایش را باز و چهرهاش را صمیمی نشان دهد نیز بر دلها ننشست. شهروندان ایرانی، آگاهان سیاسی و نیز فعالان اقتصادی هنگامی که شنیدند او همان حرفهای انقلابیون را بر زبان میآورد و با گرمی از دور زدن تحریمها و شکست تحریم با تجهیز قوای داخلی میگوید، فهمیدند سال ۱۴۰۱ در سیاست خارجی دگرگونی بنیادینی رخ نخواهد داد. سیدابراهیم رییسی درباره اقتصاد نیز طوری صحبت کرد که امیدواری تازهای پدیدار نشد و شهروندان فهمیدند سال ۱۴۰۱ با دستفرمان رییس دولت سیزدهم سالی نیست که آسایش اقتصادی و آرامش ذهنی برای آنها ایجاد شود. گزارش زیر کوشش میکند برخی رخدادها و تحولات بااهمیت سال ۱۴۰۱ را با محور فعالیتهای دولت سیزدهم و نقد رفتار و گفتار دولت برای خوانندگان ارجمند توضیح دهد.
خوشبختی و بدبختی
ایرانیان همانند همه شهروندان جهان در هر سرزمینی آرزو دارند خوشبخت باشند و شاد و عادی زندگی کنند و از بدبختی و رنج دور باشند. ایرانیان اما شوربختانه دهههای پرشماری است درگیر تنگناها و گرفتاریهایی شدهاند که میشد نباشند، اگر در ایران بنگاههای نظرسنجی خصوصی وجود داشت و نتایج آن نیز اعلام میشد شاید راحتتر میشد سر درآورد ایرانیان در سال ۱۴۰۱ بیشتر احساس خوشبختی داشتهاند یا بدبختی. اما این موسسهها وجود ندارند و نمیشود بدون این نظرسنجیهای مستقل پاسخی راستین برای آن پرسش پیدا کرد. کاش میشد ارزیابی دقیقی از این مساله داشت و به دولت یادآور شد شهروندان از برآیند فعالیتهای آنها احساس خوشبختی دارند یا نه. واقعیت این است که چنین راستیآزماییای وجود ندارد. اما یک پژوهش انجامشده از مدیران عامل ۳۰۰ شرکت در ایران نشان میدهد بیش از نیمی از آنها با استرس زندگی کردهاند و بیش از ۸۰ درصد گفتهاند بیثباتی سیاسی مهمترین دغدغه آنها برای اداره شرکت خود بوده است.
شاخص اعتماد
در دهههای تازهسپریشده شاخص اعتماد به دولت یکی از مهمترین شاخصها برای ارزیابی کارنامه این نهاد و نیز شخص رییس دولت به حساب میآید و چیزی است که با نکتهسنجیهای موسسههای نظرسنجی و نیز همراهی جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی با زیرمجموعههایش در ردیف شاخص بسیار بااهمیت قرار گرفته است. در حالی که در ایران نمیتوان با قاطعیت و بدون لکنتزبان در اینباره از شهروندان و گروههای گوناگون پرسید که میزان اعتماد آنها به دولت در طول سال اضافه شده یا کاهش داشته است. در اینباره باید به سخنان گروههای اجتماعی و گفتار آنها و نیز برخی رخدادها اشاره کرد. به طور مثال در حالی که رییسجمهوری در زمان مبارزه انتخاباتی دولت روحانی را مسخره میکرد که دلار را مهار نکرده و میگفت قیمت تخممرغ، مرغ و پیاز چه ربطی به قیمت دلار دارد و وعده میداد پول ایران را در برابر دلار نیرومند میکند، اما همه میبینیم برعکس شده و در عمل قیمت دلار بیشتر شده است. افزایش درجه بیاعتمای به دولت سیزدهم حتی در سخنان برخی مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیز دیده میشود و آنها ترسی از این ندارند که بگویند بیاعتمادی در جامعه نسبت به کارآمدی دولت افزایش یافته است.
شاخص واگرایی یا همگرایی
یکی دیگر از شاخصهای مهم درباره ارزیابی کارنامه کامیابی یا ناکامی دولت این است که دولت در یک سال از زمامداری خود توانسته در جامعه همگرایی پدیدار سازد یا به واگرایی و تکهتکه کردن جامعه دامن زده است. برای ارزیابی این شاخص نیز میتوان به جزئیات پرداخت. به طور مثال میتوان یک عکسبرداری یا فیلمبرداری از جامعه داشت و آن را با همان صحنه در پایان سال مقایسه کرد. آیا دولت توانسته است میان موافقان و مخالفان خود پل و پیوندی برقرار کند که یکدیگر را بفهمند؟ اگر رسانههای مخالف و موافق دولت را نمایندگان ایرانیان بدانیم، میبینیم که وضعیت بدتر شده است. آیا دولت در سال ۱۴۰۱ توانسته با روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران، استادان دانشگاهها، فعالان صنعتی و بازرگانی بخش خصوصی همگرایی بیشتری داشته باشد؟ به نظر نمیرسد چنین باشد و دولت و بخشی از دولت در این بخش واگراتر شدهاند. در میان شهروندان نیز شوربختانه به دلیل نرخ شتابان تورم واگرایی بیشتر شده است. بازرگانان و خردهفروشان نزد افکار عمومی افرادی فرصتطلب شناسایی شدهاند که در سال ۱۴۰۱ تنها به سود خود اندیشیدهاند. پیوندهای آموزگاران با والدین دانشآموزان بدتر شده است و شماری از آموزگاران مناسبات پولی را بر مناسبات انسانی ترجیح میدهند.
مناسبات خارجی
حالا دیگر همه ایرانیان در هر شغل و هر موقعیت اجتماعی نیک میدانند یک کشور بدون دوستی با دیگر کشورها و به ویژه بدون دوستی با بخش برتر جهان نمیتواند چرخ اقتصاد را بچرخاند و زندگی عادی شهروندان را در سطح بالاتری نگه دارد. واقعیت این است که ایران ویژگی برجستهاش اتفاقا این است که باید با بخش مهمی از جهان مناسبات سیاسی پایدار و رو به رشدی داشته باشد تا بتواند از سرمایههای بینالمللی برای برطرف کردن نیازهای ارزی استفاده کند. علاوه بر این، ایران نیاز دارد مهمترین کالای بینالمللی خود یعنی نفت را به جهانی که نیازمند آن است بفروشد یا برای منابع گاز خود سرمایه فراهم کند تا بتواند آنها را از دل دریاها و صحراها بیرون کشیده و به جهان بفروشد. علاوه بر این ایران نیاز دارد با همسایههای بلافصل خود و نیز با کشورهای منطقه مناسبات دوستانه مستحکمی داشته باشد تا بتواند با آسودگی تجارت کند. اگر با این شاخص به کارنامه دولت سیزدهم نگاه کنیم کامیابی ویژهای نمیبینیم و سهم ناکامیها بیشتر بوده و هست. مناسبات ایران با آمریکا در شروع سال ۱۴۰۱ بد بود، ولی امید وجود داشت از مسیر گفتوگوهای برجامی به نقطه مناسبی برسد. ایران در دوره وزارت محمدجواد ظریف توانسته بود با هر ترفندی اروپا را دور از آمریکا نگه دارد اما اکنون کشوری مثل آلمان با ایران از در خصومت درآمده است و مناسبات با دیگر کشورهای بزرگ اتحادیه اروپا بدتر شده است. در سال ۱۴۰۱ ایران نتوانست با عربستان به آشتی برسد و مناسباتش با آذربایجان و ترکیه نیز نامناسبتر شده است.
مهمتر از همه و تاسفآورتر این که دولت نتوانست افکار عمومی جهان را در برابر تبلیغات منفی رسانههای خارج از کشور با خود همراه سازد. دولتهای پرشماری با استفاده از تبلیغات منفی، با ایران مناسبات دوستانه ندارند. به عبارت دیگر ایران موفقیت مناسبی در جهان و به ویژه درمیان دولتهای موجود ندارد.
شرقگرایی افراطی
هنگامی که درباره مناسبات خارجی ایران مینویسیم نمیتوانیم درباره نزدیکی ایران به شرق یعنی روسیه و چین به مثابه دو کشور غولپیکر نظامی و سیاسی با نظام سیاسی بسته چیزی ننویسیم. واقعیت این است که دولت رییسی با توجه به انزوای نسبی در جهان به ویژه انزوایی که از اردوگاه غرب با آن مواجه بود، راهی نداشت که به دامان روسیه و چین بیفتد. شوربختانه ایران درباره روسیه روی اسب بازنده یا در بهترین حالت اسبی که دیگر جوان و نیرومند نمیشود شرط بسته است. دوستی افراطی ایران با روسیه کار را به جایی رسانده که افکار عمومی جهان را به این سو کشانده که نظام سیاسی ایران در جنگ اوکراین با روسیه همکاری تنگاتنگ دارد و این بسیار به زیان ایرانیان شده است.
از سوی دیگر ایران برای اینکه بتواند درآمد ارزی از صادرات نفتخام داشته باشد همه تخممرغهای صادرات نفت و پتروشیمی را در سبد چین گذاشته است، اما متاسفانه با همه تلاشهای ایران حجم دادوستد ایران و چین به ۲۰ میلیارد دلار میرسد که بخش عمدهای از آن نیز صادرات نفتخام ارزان ایران به چین و واردات کالا از این کشور به صورت اجباری است.
دو رخداد بزرگ ۱۴۰۱ و نمره رفوزگی
مناسبات میان دولت حاکم با شهروندان ایرانی همانطور که در بالا گفته شد چندان همگرا نبوده است. این ناهمگرایی را میتوان در دو رخداد بزرگ سال ۱۴۰۱ در پاییز و زمستان۱۴۰۱ به خوبی دید. در آخرین روزهای تابستان ۱۴۰۱ و در حالی که رییسجمهوری در مبارزات انتخاباتی وعده داده بود مساله حجاب را به بهترین شکل حل کند، یکی از سازمانهای زیرمجموعه دولت نتوانست مدیریت خوبی در برخورد با دختری به نام مهسا امینی داشته باشد و دولت به جای مدیریت کارآمد این رخداد با شهروندان در موقعیتی متضاد قرار گرفت. این مساله میتوانست با مدیریت کارآمد دولت حل شود ولی به یکی از پیچیدهترین رخدادهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد و موجی از هیجان و عصیان به ویژه در میان جوانان ایرانی فراهم ساخت. اکنون بسیاری از مقامهای دولتی باور دارند که سال ۱۴۰۱ به دوره پیش و پس از مهسا تقسیم شده است. از سوی دیگر در زمستان امسال بود که معلوم شد یک گروه سازمانیافته ناشناس سمیسازی مدارس دخترانه را در دستور کار قرار داده است و این واقعه دهشتناک در اسفندماه اوج گرفت و دولت نیز نتوانست در اینباره مدیریت کارآمدی داشته باشد.
زیرساختهای حیاتی
واقعیت تلخ این است که در دهه ۱۳۹۰ و پس از اعمال تحریمها در اوایل و اواخر دهه یادشده از سوی آمریکا و غرب درآمدهای ارزی ایران روندی کاهنده به خود گرفت. با کاهش درآمدهای ارزی ایران و دولتی که برای اداره کشور نیازمند این ارزها بود، نخستین جایی که در کانون بیتفاوتی قرار گرفت هزینههای عمرانی برای ساخت زیرساختها و نیز تامین سرمایه برای جلوگیری از فرسودگی آنها بود. اینگونه است که در زمستان ناگزیر به قطع گاز بنگاههای تولیدی و در تابستان شاهد قطع برق صنایع و خانهها هستیم. دولت سیزدهم نتوانست در اینباره اتفاق مثبتی را رقم بزند و دستکم از کشورهایی که دم از اتحاد استراتژیک با آنها میزد نیز کمک بگیرد. پیامدهای سرمایهگذاری نکردن در زیرساختها در سالهای آینده برای ایرانیان دردسرهای بزرگ درست خواهد کرد.
بازار ارز
حالا دیگر همه ایرانیان میدانند برای اینکه درآمد و پسانداز خود را در برابر سیل تورم بیمهار صیانت کنند، بهترین راه این است که ریال خود را تبدیل به دلار کنند. به همین دلیل است که گفته میشود نزدیک به ۱۵ میلیارد دلار آمریکایی در خانه میلیونها ایرانی قفل شده است. حالا دیگر رییسی نیک میداند چرا مرغ و تخممرغ به قیمت دلار بستگی تمامعیار دارد و خوب میداند که برای تولید کافی مرغ، تخممرغ، لبنیات و گوشت قرمز باید سالانه دستکم ۱۰ میلیارد دلار برای واردات نهادههای دام و طیور داشته باشیم، در غیر این صورت شاهد افزایش قیمت مواد غذایی خواهیم بود. مدیریت بازار ارز در سال ۱۴۰۱ از سوی دولت رییسی یکی از بدترین مدیریتها در سالهای پس از جنگ بوده و هست. دولت رییسی با انتصاب فردی معمولی و فاقد دانش و تخصص کافی برای ریاست بانک مرکزی و اداره بازار ارز شرایط را از تعادل نیمبند دوره دولت روحانی خارج کرد. قیمت هر دلار درسال ۱۴۰۱ با شتابی شگفتانگیز روند فزایندهای را تجربه کرد و قیمت هر دلار برای روزهای کوتاهی به ۶۰ هزار تومان رسید و پول ایرانی را یکی از بیارزشترین پولهای جهان کرد. برهمخوردن تعادل در بازار ارز پیامدهای دهشتناکی بر سطح رفاه خانوادهها و نیز بر رفتار تولیدکنندگان برجای گذاشته و هنوز نیز ادامه دارد. به طور مثال از اول اسفندماه ۱۴۰۱ بسیاری از توزیعکنندگان کالاهای صنعتی وارداتی یا تولید داخل دیگر کالا نمیفروشند و منتظرند چشمانداز بازار ارز بیشتر روشن شود. دلیل نفروختن این است که احتمال میدهند در سال آینده قیمت ارزهای معتبر در بازار ارز ایران باز هم شتاب گیرد. بانک مرکزی ایران در یک تصمیم عجیب و با آمدن رییس جدید بانک مرکزی و اعلام اینکه دلار برای دو سال در قیمت ۲۸۵۰۰۰ ریال تثبیت میشود بر تقاضای ارز افزود و نیز بازار را به التهاب کشاند و سپس گفت نزدیک به ۶ میلیارد دلار به قیمت هر دلار معادل ۲۸۵۰۰۰ ریال بین مردم و برای واردات توزیع شده است که معلوم نیست نصیب چه افراد و نهادهایی شده است.
سرمایهگذاری
دهه ۱۴۰۱، دهه یخبندان سرمایهگذاری در ایران بود. دولت سیزدهم تصور میکرد با رفتن دولت روحانی و بر سر کار آمدن دولتی تازه به ریاست سیدابراهیم رییسی این یخبندان تمام شده و سیل سرمایهها به ایران سرازیر میشود. واقعیت این است که راههای ورود سرمایه از محل پسانداز ایرانیان، هزینههای این دولت و نیز از مسیر سرمایهگذاری مستقیم خارجی در سال ۱۴۰۱ مسدود شد. سرمایهگذاران بینالمللی به دلیل ادامه اعمال تحریمهای ایران از سوی آمریکا، به ایران نیامدند. راههای تامین سرمایه از مسیرهای یوزانس و فاینانس نیز بستهتر شد و دولت با سختگیری برای تثبیت قیمتهای انواع کالاها میل به سرمایهگذاری داخلی را هم کشت. شاید به همین دلیل است که هنوز رقم نرخ رشد سرمایهگذاری داخلی و خارجی به طور آشکار اعلام نشده است. کشوری که نتواند به اندازه استهلاک سرمایه سالانه سرمایهگذاری تازه کند، همه زیرساختهایش فرسوده و رقابتپذیریاش کاهنده خواهد شد.
تورم
ایرانیان، از هر قشر و گروه و طبقهای، حالا معنای قاتل بودن و کشنده بودن تورم رشدیابنده را نیک میفهمند. در حالی که نرخ تورم سالانه به طور میانگین قبل از تحریمها در سال ۱۳۹۷، ۲۵ درصد بود اما پس از ۱۳۹۷ میانگین نرخ تورم در مرز ۴۰ درصد ایستاده است که همین افزایش به تنهایی سه برابر میانگین نرخ تورم جهانی به حساب میآید. دولت رییسی به مردم وعده داده بود نرخ تورم را کاهش میدهد و دغدغه شهروندان را در اینباره کمتر میکند، اما در عمل نهتنها چنین اتفاقی نیفتاد بلکه روند فزایندهای را تجربه کردهایم. نرخ تورم مواد غذایی برای گروههای کمدرآمد کمرشکن بوده و هست. افزایش قیمت مواد غذایی مثل برنج، گوشت قرمز، گوشت مرغ و روغن نباتی و… در سال ۱۴۰۱ ایرانیان را به خشکی راند. آسایش ذهنی و روانی شهروندان و نیز آرامش مادی آنها به دلیل تناقض در وعدههای دولت برای مهار تورم به هم ریخته است. نارضایتی شهروندان از ناتوانی دولت در مهار تورم یکی از نقاط تاریک کارنامه دولت بوده و هست. رشد فزاینده تورم نسبت قیمتها را بر هم زده و به تهیدستی گروههای گوناگون دامن زده است و رشد فقر و نابرابری اکنون به وضوح دیده میشود. دولت سیزدهم در اینباره تنها وعده داد و با دادن یارانه ناچیز به شهروندان که مثل برف در برابر خورشید سوزان تورم آب شد، بسنده کرد و هیچگونه راهحل علمی- کارشناسی برای بهبود وضعیت تورم پیدا نکرد.
بودجهبندی
اقتصاددانان باور دارند ماهیت و شکل بودجهریزی هر دولت نشان از کارآمدی و ناکارآمدی آن دولت دارد. به میزانی که بودجه سالانه فاقد تعادل و توازن در بخشهای اصلی یعنی منابع و مصارف به طور واقعی باشد باید منتظر ماند جامعه به آشوب کشیده شود. آشوب بودجهای چیزی نیست که دولت بخواهد آن را بردوش دولت پیشین یا کشورهای خارجی بیندازد و از خود سلبمسوولیت کند. دولتهای مدرن به دلیل نظارت شهروندان، دولت در سایه و رسانههای نیرومند نمیتوانند هر جور و به هر میزان که بخواهند به فرد و نهادی که به آنها نزدیکی سیاسی دارند، پول بدهد و نیز نمیتواند از هر گروه و قشری هر چقدر خواست مالیات اخذ کند. دولت سیزدهم با وجود شعارهایی که درباره نظم جدید در بودجهریزی داد در عمل ضعیفتر از هر دولت دیگری عمل کرد. دولت سیزدهم با بیش برآورد کردن منابع درآمدی و نیز حساب باز کردن روی منابع ناپایدار درآمدی، کسری بودجههای هنگفت به بار آورده و برای تامین کسری بودجه به منابع بانک مرکزی دست یازیده که نتیجه آن نرخ بیمهار تورم است. بودجهبندی دولت سیزدهم به دلیل استفاده نکردن از همه دانش موجود در اینباره به گمراهی رسیده است.
مولدسازی یا فروش دارایی مردم
دولت سیزدهم هنگامی که دید با درآمدهای عادی نمیتواند شکاف درآمد- هزینه در بودجه را پر کند، به این فکر افتاد که دارایی تاریخی ایرانیان را که به شکلهای گوناگون درآمدهاند، به فروش برساند. دولت براساس یک تصمیم اعلامنشده یک کمیسیون تاسیس کرد و این کمیسیون به ریاست معاون اول و مدیریت اجرایی وزیر اقتصاد چندین نشست مخفی برگزار کردند و نتیجه گرفتند میتوان با فروش داراییهای مردم هزاران میلیارد تومان پول بادآورده به دست آوردند. داستان مولدسازی یکی از عجیبترین داستاهای اقتصادی در دولت سیدابراهیم رییسی است که البته هنوز بخش عمدهای از آن ناپیداست.
سخن آخر
کارنامه دولت سیزدهم در بخش سیاسی و اقتصادی که به طور خلاصه در بالا به آنها اشاره شد، این را نشان میدهد که این دولت کشتی آسایش مادی و آرامش فکری ایرانیان را به سوی خشکی رانده است و اگر با همین دستفرمان جلو برود و نهاد یا نیرویی جلوی آن را نگیرد، رسیدن به خشکی کامل دور از دسترس نیست. دولت سیزدهم با توهم زاده شد و با توهم نیز بیش از ۱۸ ماه را از دست داده و چارهای برای عبور دادن ایران از فاجعههای اقتصادی نیافته است. دولت سیزدهم فاقد عناصر ورزیده سیاسی و نیز فاقد کادر نیرومند در بخش اقتصادی است و فرماندهان اقتصاد این دولت آموزش فرماندهی اقتصادی را ندیده و تجربه لازم را نیز ندارند. شوربختانه رییس دولت نیز نشان داده که فاقد مهارت در انجام حکمرانی اقتصادی است و نمیتواند اولویتهای اقتصادی را بیابد و همچنین فاقد برنامه و اندیشه اقتصادی برای بیرون کشیدن اقتصاد از چالههاست. سخن آخر توصیهای است به رییس دولت سیزدهم و آن تجدیدنظر بنیادین در اندیشه سیاسی او برای بهتر اداره کردن اقتصاد کشور است.
یادداشتلینک کوتاه :