دنیای در حال گذار و ما
تاریخدانان دوران معاصر آگاه بودهاند که همهی کشورهای سرمایهداری برای قدرتمند شدن، پایههای داخل کشور خود را قوی میکردند، رشد اقتصادی را شکوفا میکردند و یا در صحنهی جهانی کوشش در گسترش حیطههای سلطهی خود مینمودند.
عمدهی رخدادهای قرن بیستم و روندهای حاکم بر آنها نتیجهی این دو گرایش عمده در سیاستگذاریهای کشورهای توانمند بود، امری که بالاجبار گرایش دوگانهی همکاری و رقابت بین قدرتمندان را بوجود میآورد.
همکاریها و رقابتهایی که مِنجمله منجر به شکلگیری دو جنگ جهانی اول و دوم شد.
به نظر من از نظر شرایط عینی موجود در جهان و بحرانهای مختلف آن شاید همهی عناصر جنگ جهانی سوم موجود است ولی متاسفانه و یا خوشبختانه اگر تنها هزینههای مالی جنگ را در نظر بگیریم آنقدر افزون شدهاند که دیگر هیچ کشوری به تنهایی قادر به تامین چنین هزینههایی حتی در مراحل نخست یک چنین جنگ جهانی نیست، به نحوی یک صلح جهانی اجباری برقرار است اما این واقعیت رابطهی همکاری و رقابت بین قدرتهای جهانی را تغییر نمیدهد.
صحبتهای زیادی و نوشتارهای بسیاری پیرامون افول قدرت ایالات متحده از یک طرف و برخاستن و گسترش قدرت چین از سوی دیگر مطرح است، با این وجود من باور دارم هم آن افول نسبی و هم این خیزش نسبی جنبههایی از واقعیت را بیان میکند، ولی این جنبههای واقعیت آن بُعد اصلی همکاری و رقابت بین ایالات متحده و چین را تغییر ندادهاند،
بنابراین شرطبستن، روی افول مطلق ایالات متحده شاید نادرست باشد همانگونه که پذیرفتن بدون دید انتقادی قدرت چین به مثابه ابرقدرت جدید میتواند گمراه کننده باشد.
اگر همکاری و رقابت را به مثابه اصل اساسی روابط آن دو قدرت در نظر بگیریم شاید گزینهی این یا آن به مثابه یک تکیهگاه مطمئن برای ما نادرست باشد، چرا که در آن همکاری و رقابت کاملا یا در لحظات همکارشان و یا در شرایط رقابتشان قادر به قربانی کردن ما هستند.
مجتبی صدریا، اندیشمند و فیلسوف ایرانی و نظریه پرداز اجتماعی- فرهنگی
یادداشتلینک کوتاه :