سلبریتی ها و تقلای ماندن در کانون توجهات
جهان صنعت نیوز| سلبریتی (Celebrity)یا چهره، عنوانی است که به سبب شهرت ، شناخته شده بودن و برجسته شدن در یک فرهنگ، به یک فرد اطلاق میشود. این شهرت میتواند در سطح جهان و در هر زمینهای باشد؛ سلبریتی ها عمدتاً در حوزههای رسانه، موسیقی، ورزش، رقص، مدل، سیاست، ادبیات، مذهب و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه، معرفی و برجسته میشوند.
این اصطلاح که ریشه در زبان یونان و رم باستان و افراد برجسته آن دوران (جنگاوران و قهرمانان) دارد از سال ۲۰۰۸ به صورت جهانی رواج یافته و مورد استعمال و استفاده رسانهها و مردم قرار گرفته است. گرچه سلبریتی ها طیف گستردهای را به لحاظ حوزههای تخصصی در سطح جهانی دارند اما از منظر مفهومی از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت دارند، مثلاً در یک جامعه، حوزه سیاست میتواند افراد را بیش از سایر حوزهها در معرض سلبریتی شدن قرار داده و به شهرت برساند. در ایران حوزه رسانه (به ویژه بازیگران در سینما و تلویزیون) و ورزش (فوتبالیستها و کشتی گیران و به صورت متاخر والیبالیستها) جزو حوزههایی هستند که توجه رسانهای و زمینه مستعدی را برای سلبریتی شدن در اختیار افراد قرار میدهند. بر این اساس همواره در ایران تمایل عمومی (به ویژه در قشر جوان) برای پیوستن به این حوزهها به سانی تبی فراگیر وجود داشته است.
نگاهی به فیلم سلام سینما (محصول ۱۳۷۳) به کارگردانی «محسن مخملباف» مثال متناسبی از این داستان است و نشان از تمایل شورانگیز نسل پس از انقلاب به دیده شدن در پرده نقرهای و رسیدن به شهرت در ایران دارد؛ تمایلی که در نسل بعد هم شاید حتی با شدتی بیشتر ادامه یافته است. محتوای حقیقی این فیلم بر این اساس است که مخملباف با انتشار یک آگهی در روزنامهها از علاقهمندان بازیگری دعوت میکند تا در محل باغ فردوس جمع شوند. در روز موعود حدود پنج هزار نفر در محل فیلمبرداری حاضر میشوند تا پس از دریافت فرم مخصوص در آزمون بازیگری شرکت کنند. در این تجمع و مراحل آزمون، ماجراهایی پیش میآید که فیلم مخملباف بر آن اساس شکل میگیرد. فیلمی که شاید بتوان آن را یک مستند از علاقه مندان به بازیگری و فراتر از آن «شیفتگان دیده شدن» نامید. این شیفتگی را میتوان هم ناشی و هم منتج از قدرت چهره شدن افراد به واسطه رسانه دید؛ یعنی رسانه ابتدا با برجسته کردن یک فرد به او شهرت و قدرت و اثرگذاری و … میدهد و در وههله بعد خود از این موارد برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند.
تقلای ماندن در مرکز توجه
تولد و پرورش هر سلبریتی کار ویژه ای است که رسانههای ارتباطات جمعی (رسمی و غیررسمی) انجام میدهند؛ این معرفی البته در راستای اهداف رسانههای مختلف انجام میشود و ممکن است نوع رسانه، ماهیت کاری و تخصصی که یک چهره به واسطه آن برجسته شده است در آینده دگرگون شود؛ اما باز هم این استفاده رسانه از چهرهها استمرار مییابد؛ اساساً یک چهره یا یک سلبریتی به دلیل ماهیت وجودی خود همواره وامدار رسانه است. رسانه به عنوان واسطه بین مردم و چهرهها عمل میکند، عاملی که در تقریباً در تمام موارد (فارغ از استثنائات) در صورت حذف، درخشش آن ستاره را خاموش میکند؛ چه بسیار سلبریتی ها و چهرههای ملی و بین المللی که پس از عدم استقبال رسانه از آنها یا عدم همکاری خودشان با رسانه و سایر علل سیاسی و فرهنگی و … و پس از عدم ارتباط و طرد از رسانه، یک سره به فراموشی سپرده شده و یادی از آنان باقی نمانده است.
بر این اساس، منطق رسانه در ایجاد و بهادهی به سلبریتی، منطق سود است؛ یعنی مادامی که این چهره بتواند منافع رسانهها را تقویت کند، باقی میماند و پس از آن کنار گذاشته میشود؛ این بدان معناست که در داد و ستد رسانه، سلبریتی ها تاریخ انقضا دارند و به همین دلیل به راحتی با چهرههای جدیدتر و جذابتر جایگزین میشوند؛ این منطق سرمایه داری و این رویکرد منقضی شدن چهرهها به همراه اشتیاق سیری ناپذیر سلبریتی ها برای ماندن در مرکز توجه باعث شده تا سلبریتی های مختلف در حوزههای گوناگون به این فکر بیفتند تا با تغییر زمینه حرفهای، خود را بیشتر در محور نگه دارند؛ بر این اساس شاهد این هستیم که یک بازیگر (که زمانی محدود یا به تعبیری تاریخ مصرفی مشخص برای ایفای نقشهایی خاص دارد) با روی آوردن به کارهای تخصصی دیگر چون کارگردانی، تهیه کننده، خوانندگی، مجری گری و … به دنبال استمرار حضور خویش به عنوان فردی مشهور یا به اصطلاح چهره در جامعه است.
نفس این حرکت بین رشتهای (از موسیقی به خوانندگی، از مجری گری به بازیگری، از بازیگری به کارگردانی و از کارگردانی به نقاشی و … که این روزها در جامعه ما بشدت افزایش یافته است) نه تنها نامطلوب نیست که در صورت تخصص فرد میتواند به سان اتفاقی مثبت تلقی شود؛ اما مساله زمانی شکل میگیرد که پشت تمایل بیمارگون برای ماندن روی صحنه تخصص، سواد، تجربه و مطالعهای وجود نداشته باشد؛ یعنی این افراد اساساً بدون آمادگی و تلاش و به صرف اندوختههای قبلی (که لزوماً ربطی به حوزه فعلی ندارد) به حوزه جدید ورود میکنند.
در اینجا سلبریتی به واسطه سرمایه اجتماعی که پیش از این در حوزه خود جمع کرده است، وارد حوزهای دیگر میشود که به دلیل عدم آگاهی و عدم تخصص، بعضاً میتواند خشم مخاطب و حتی نوعی بی اعتباری را برای خودش و حوزه سابقش رقم زند.
مشهور بدون محبوبیت
در سالهای اخیر ورود شتابزده، بدون تأمل و غیرحرفه ای سلبریتی ها به برخی از حوزهها، علاوه بر حواشی متعدد بازخوردهایی منفی را منجر شده است.
اظهارنظر در همه حوزههای تخصصی و عمومی و مرتبط و نامرتبط، ادعا کردن بدون پشتوانه مستند و علمی، ورود به حوزههای تخصصی بدون تخصص، ریاکاری و عدم پایبندی رفتاری به گفتار و مسائلی از این دست از جمله انتقادات و بازخوردهای منفی است که نسبت به سلبریتی ها مطرح میشود.
پیامدهای این گونه رفتار به مرور میتواند باعث دلزدگی مردم نسبت به حوزههایی باشد که این سلبریتی ها از آن برخاسته و در آن رشد کردهاند؛ بدین معنی که مثلاً وقتی یک چهره سیاسی در زندگی روزمره اش برخلاف آنچه ادعا می کرده، رفتار کرده است یا برخلاف اخلاقی که ادعای آن را داشته، تصمیماتی غیراخلاقی گرفته است، مردم نسبت به مسؤولین و برنامهها بدبین شده و شاید کمتر حس همکاری و اعتماد داشته باشند؛ در مثالی دیگر بازیگری که تخصص چندانی در کار خودش هم ندارد، وقتی امتیاز و امکان ساخت فیلم نصیبش شود، نوعی از بی اعتباری را برای سینما رقم خواهد زد؛ همچنان که فساد مالی و بی اخلاقیهای یک هنرپیشه میتواند باعث ریزش مخاطبان سینما و فیلمهایی شود که وی در آنها بازی کرده است.
در نتیجه همچنان که سلبریتی ها میتوانند نمونههای خوبی از یک زندگی ایده آل باشند میتوانند صرفاً ویترینی از آن باشند که در درون ظاهری نه چندان جالب دارند؛ بر اساس آنچه ذکر آن رفت، عدم تخصص، عدم صداقت، عدم شفافیت و عدم سلامت رفتار و گفتار سلبریتی ها میتواند در گذر زمان نوعی از بی اعتباری و بی آبرویی را برای حوزههایی که این سلبریتی ها نماینده آنان هستند به همراه بیارد.
در واقع در خلأ محبوبیت، سلبریتی های امروز صرفاً مشهور هستند؛ در حالی که در گذشته برای چهرهها (امثال غلامرضا تختی) علاوه بر شهرت، محبوبیت هم وجود داشت؛ چنانچه امروز هم این محبوبیت هست؛ اما به نسبت تعداد آدمهای مشهور، نسبت کمی توأمان برخوردار از محبوبیت نیز هستند.
اجتماعی و فرهنگی
لینک کوتاه :