دشواری‌های دنیای چینی-بخش دوم

در مقاله هفته پیش به برخی از این دشواری‌ها اشاره کردیم و طبق قولی که داده بودم این هفته در ادامه مطلب هفته‌ی گذشته به دشواری‌ها ناشی از خصوصیات درونی چین می‌پردازیم.

مردم چین در طول قرن بیستم، دو انقلاب را پیش بردند و یک انقلاب را تحمل کرده‌اند.
انقلاب اولی که حزب کمونیست چین با کمک مردم به پیش برد، منجر به پایان دادنِ حاکمیت ژاپن در چین شد و همچنین حفظ استقلال، ایجاد دگرگونی‌ها اساسی اجتماعی و فرهنگی بود،
و اما انقلابی که مردم آن را تحمل کردند،
انقلاب فرهنگی بود که در درون حزب کمونیست چین اتفاق افتاد و بیشتر، دعوای بین جنا‌ح‌های حزب بود که تبعات آن فشارهای همه جانبه‌ای بود که به مردم ‌چین تحمیل می‌شد و مردم چین چا‌ره‌ای جز تحمل آن فشارها را نداشتند، انقلاب دومی که حزب کمونیست چین با کمک مردم به پیش برد، انقلاب اقتصادی است که از سال‌ ۱۹۷۸ نظم بیشتری یافت و به تدریج چین امروز را اگر نه به موتور اصلی، لااقل به یکی از موتورهای اقتصاد جهانی تبدیل کرد.
 مجموعه‌ی این تحولات برای نخستین بار در تاریخ چند هزار ساله‌ی چین شرایطی را بوجود آورده است که اولا دیگر‌ یک سوم‌جمعیت این کشور قحطی زده نیست و ثانیا نگرانی قحطی جدیدی در آینده‌ی نزدیک این کشور وجود ندارد.
این شرایط باید به نحوی با تامین نوعی از امنیت برای مردم چین یک آرامش خاطر وسیع در آن جامعه بوجود آورده باشد،
پس چرا این آرامش در تعاملات با چینی‌ها در چین یا خارج از چین احساس نمی‌گردد؟
دو علت را می‌توان در این‌باره ذکر کرد:
حیطه‌ی اول یکسری علت که معلول یک عامل پدیدار شناسی تاریخی است و آن اینکه فرهنگ و اندیشه چین هیچوقت مفهومی به مثابه بشریت را در بر نگرفته و نمی‌گیرد، زیرا معیار در مرحله‌ی پیش مدرن جامعه چین بیشتر روابط قومی و خانوادگی بودند و در مرحله‌ی کنونی این جامعه تقسیم دنیا به دو بخش چینی و غیر چینی است که غیر چینی‌ها ذاتا و ماهیتا از حیطه‌ی تعریف بشریت انسان در اندیشه‌ی چینی خارج می‌ماند.

حیطه‌ی دومی که دشواری‌ها را در رابطه با چینی‌ها سامان می‌دهد نتایج و تبعات همان قحطی‌هایی است که یک سوم جمعیت چین در گذشته به آن دچار بودند، تبعات این مساله در ناخودآگاه اجتماعی به صورت پایداری کنش می‌کند.
در زبان محاوره‌ی عامیانه، انسا‌ن‌ها به دو بخش تقسیم می‌شوند:
چشم دل سیران و چشم دل گرسنگان،
 که به هیچ وجه جز این یا آن گروه بودن مربوط به ثروت فرد نبوده و خیلی بیشتر در ضمیر ناخودآگاه فرد کنش می‌کند.
 حال مردمان جامعه‌ای که یک سوم جمعیت آن آگاه به شرایط قحطی خود و یا امکانات قحطی آینده، زندگی می‌کردند همه‌ی عوامل چشم دل گرسنگی را در خود دارند این امر یکی از دلایل بزرگ دشواری رابطه با چینی‌های امروز است، اگرچه می‌توانند ثروتمند باشند ولی تبعات آن‌چشم دل گرسنگی در روانشان اثر گذار است.
این شرایط تناقض‌های ویژه‌ای آفریده‌اند، جامعه‌ای بطور نسبی قدرتمند که دید عمیق و وسیعی از مفهوم این قدرت و امکاناتش برای بقیه دنیا ندارد و به نحوی بقیه‌ی دنیا را جزیی از انسانیت ملموسش تعریف نمی‌کند این تناقضات گره‌ی اصلی دشواری‌های رابطه با دنیای چین است.

مجتبی صدریا، اندیشمند و فیلسوف ایرانی و نظریه پرداز اجتماعی- فرهنگی

وب سایت پروفسور صدریا

یادداشت
شناسه : 365425
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا