دیدارهایی که به پیوندی ناگسستنی ختم شد؛

روایتی از رمان شیدایی

روایتی از رمان شیدایی؛ دیدارهایی که به پیوندی ناگسستنی ختم شد

خواست برگرده خونه که احساس کرد یکی پشت سرش ایستاده. ترسید. برگشت. باورش نمی‌شد. همون مرد کاپشنی بود که با فاصله نیم‌متری در مقابلش ایستاده بود.

سلام: ببخشید ترسوندمتون؟

نه مشکلی نیست.

حالتون خوبه؟ میخواین روی صندلی بشینین؟

نه ممنون.

با اجازه‌تون من برم.

اگه نمیخواستین صحبت کنین، چرا برای سلام دادن پیش‌قدم شدین؟

فکر کنم بهتره بریم یه جای خلوت. پایین پارک خوبه؟

شیدا با خودش گفت: بالاخره موفق شدم. این بار من پشت سرشم.

این روایتی از رمان شیدایی نوشته تینا فاضلی است که در سال ۱۴۰۱ از سوی نشر ماهریس منتشر شده است؛ روایتی پیچیده و در عین حال با زبانی ساده از زندگی. در واقع اگر آنطور که گفته می‌شود، انسان را اشرف مخلوقات به حساب آوریم، این جایگاه نه به واسطه توانایی‌ها و امکانات خاص آدمی، بلکه به دلیل قدرت انسان برای روایت کردن است؛ امری که برای هر شخصی از زاویه دید خاصش به زندگی منحصر به فرد بوده و مسیر تاریخ انسان را رقم می‌زند. یکی از نقاط قوت این رمان هم علاوه بر شخصیت‌پردازی مناسبش، همین خصوصیت روایتگری است. در واقع اگرچه شخصیت‌های این داستان متعدد و متنوع هستند، اما در عین حال در طول داستان قابل شناخت، منحصر به فرد و در عین حال مرتبط با یکدیگر دنبال می‌شوند.

از دیگر نقاط قوت این کتاب آن است که در همان ابتدا روند ماجرا بدون هر‌گونه داستان‌پردازی اضافی مشخص می‌شود، به‌گونه‌ای که خواننده همزمان با اینکه سوژه اصلی را درمی‌یابد، در ادامه ماجرا با توجه به نوع شخصیت‌پردازی و فضاسازی همگام با داستان می‌شود و در هر مرحله با خلق تصویر و سوژه‌های جدید خود را همراه با قصه می‌بیند.

نکته جالب توجه دیگر در رمان شیدایی، همزمان با ریتم و آهنگ جذاب آن، تحلیل روانکاوانه شخصیت‌ها و به‌طور کلی زندگی انسانی و اجتماعی است؛ جایی که نشان می‌دهد در خلال اتفاقات تلخ و شیرین زندگی، کمتر کسی به دنبال علت آن است، اما در مواجهه با تلخی‌ها همه به دنبال چرایی ماجرا هستند. درست در خلال همین روایت است که رفتار و زندگی انسان‌ها به‌طور جالبی از سوی نویسنده به حباب تشبیه شده؛ حباب‌هایی که فارغ از کوچکی و بزرگی آن  به وقتش می‌ترکند و در هوا منتشر می‌شوند و هر یک اثر خاص خود را در رابطه با دیگران و محیط می‌گذارند.

از این‌رو خواننده با مطالعه این کتاب رفته‌رفته متوجه می‌شود که بدون آنکه بداند در دو ساحت قرار گرفته؛ ساحت اول داستان زندگی شخصیت اصلی کتاب، محیط اطرافش که به خوبی تصویر‌سازی شده و ارتباطاتی که به صورت مکالمه و محاوره میان شخصیت‌های رمان جریان دارد، اما ساحت دوم احساسات و افکار درونی آدماها را در نظر می‌گیرد، به گونه‌ای که شخص خواننده نیز ماجرای قصه را با درون خود دارای قرابت و پیوند مستقیم حس می‌کند. نکته جالب توجه این است که نویسنده توانسته در خلال داستان همزمان با اینکه ارتباط بیرونی شخصیت‌ها را ترسیم می‌کند، در همان لحظه از افکار و احساسات درونی آنها نیز توصیف و همچنین تحلیل ارائه دهد. به همین دلیل است که در هنگام مطالعه داستان، خواننده بارها و بارها به فکر فرو می‌رود و با روایت آن همزادپنداری نزدیکی پیدا می‌کند.

در همین راستاست که فضای رمان اشاره به دختری دارد که علیرغم دلبستگی‌ شدید به خانواده به دنبال عقاید خود گام بر‌می‌دارد و در این راه تنش و تضادهایی میان او و باورهای سنتی ایجاد می‌شود. در این روایت در حالی که وقایع داستان براساس شخصیت‌ها در ذهن نویسنده ایجاد شده، اما در ادامه مشخص می‌شود این شخصیت‌ها جایی در واقعیت‌های روزمره داشته و نویسنده خود را در موقعیت‌های داستان قرار داده است.

در این رابطه نویسنده کتاب در گفت‌و‌گویی که با «جهان صنعت» داشته، در‌خصوص پیام این رمان تصریح می‌کند: هدف و پیام اصلی در رمان شیدایی این است که صداقت مهمترین عامل در به وجود آوردن یک تعامل سازنده به خصوص برای تشکیل خانواده است. به همین دلیل است که مشاهده می‌کنیم شخصیت اصلی داستان، فارغ از ظواهر افراد دلباخته فردی زال شده و او را همراه مناسبی برای ساختن زندگی و آینده‌اش می‌بیند.

اجتماعی و فرهنگی

شناسه : 372178
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا