پیدا و پنهان رفتار پوتین
در همین راستا، شاید طبیعی باشد که روسیه از ایجاد درگیری در یکی دیگر از نقاط مهم و استراتژیک برای واشنگتن استقبال کند و حتی زمینه شعلهور شدن و تغییر وضعیت تنشهای آن منطقه به جنگی فراگیر را دنبال کند. در همین رابطه با وجود اینکه برخی محافل گمان میکردند مسکو در قبال عملیات هفتم اکتبر موضعی مخالف بگیرد و دست به محکوم کردن آن بزند، اما شاهد آن بودیم که نهتنها به سمت محکومیت آن پیش نرفت بلکه حتی با ارائه درخواست آتشبس و صلح، غرب و رژیم صهیونیستی را نیز بهعنوان مخل در روند اجرای آتشبس و توافقات بینالمللی معرفی کرد.
اگر از همان ابتدا نگاهی دقیق به ماجرا میانداختیم، متوجه دلیل بازیگری متفاوت روسیه میشدیم. در ۲سالی که از جنگ میان مسکو و کییف میگذرد، فشار شدید رسانهای، اقتصادی و سیاسی غرب به رهبری ایالاتمتحده آمریکا علیه روسیه، جایگاه این کشور را در عرصه بینالملل دستخوش تحول جدی کرده است.
واشنگتن و متحدانش با مانور رسانهای گسترده، روسیه را به عنوان یک جنایتکار معرفی کردهاند که در حال قتلعام مردم اوکراین است؛ موضوعی که باعث واکنش شدید مردم آن کشورها به مسکو و انزوای نسبی آنها شده است. یکی از مهمترین پیامدهای چنین اتفاقی این است که در مجامع بینالمللی، روسیه اعتبار خود را از دست داده و نمیتواند مانند گذشته در قامت حداقل یک قدرت بزرگ ایفای نقش کند. همچنین این مساله در کنار هزارتوی رژیم تحریمهای غرب علیه مسکو که میتواند زیرساختها و ذخایر استراتژیک آن را تهی از منابع کند، تهدید جدی دیگری برای حُکام کرملین و امنیت ملی روسیه است.
حال در این شرایط به نظر میآید که روسیه حداقل سه راهبرد را به منظور عدم تنزل به قدرتی متوسط و منطقهای پیش میبرد؛ نخست سعی میکند در قامت یک میانجی و طرفدار صلح خود را طرفدار قطعنامههای آتشبس در مناطقی همچون غزه نشان دهد تا بتواند اعتبار از دست رفته خود در اذهان عمومی بینالمللی را تا حدودی جبران کند. دومین مسالهای که باید به آن توجه کرد، طرحریزی و اجرای اقدامات تقابلی روسیه با برخی متحدان ناتو است. پشتیبانی مسکو از کودتا در برخی کشورهای حوزه نفوذ فرانسه در قاره آفریقا که کمتر مورد توجه رسانههاست، در کنار اقدامات فعالانه و بیش از پیش در منطقه قفقازجنوبی، از جمله تلاشهای روسیه برای بازیگری در سایر مناطق به منظور تضمین وجهه خود به عنوان یک قدرت بزرگ است. مساله سوم نیز این است که مسکو سعی میکند با برخی ابزارهای مرسوم رسانهای خود، دست به ایجاد معادلهای (ولو در حد سیاستی اعلامی) مبنیبر اینکه در مقابله با واشنگتن و متحدانش در کنار متحدان خود (مانند جمهوری اسلامی ایران در درگیری گسترده احتمالی با رژیم صهیونیستی) خواهد ایستاد، بزند تا خود را هنوز هم در قامت رقیبی اصلی و جدی برای ایالاتمتحده آمریکا نشان دهد.
در پایان نیز توجه به چند مساله میتواند جالب توجه باشد؛ ابتدای امر اینکه، در خصوص ماجرای کودتا در برخی کشورهای آفریقایی، زمزمههایی مبنیبر گلهمندی پاریس از واشنگتن به گوش میرسید. ماجرایی که اگر بخواهیم آن را در قالب احتمالی همچون زمینهسازی ایالاتمتحده برای تفوق مسکو در کشورهای مذکور بنامیم، باید ببینیم واشنگتن توقع دارد این لطفش با کدام چراغ سبز مسکو جبران شود؛ در جبهههای اوکراین یا جایی دیگر؟
شاید به همین دلیل است که برای بررسی و تحلیل سیاست خارجی و دیپلماسی روسیه باید توجه داشت که به هر جهت کشورها سیاست خارجی خود را براساس منافعشان تنظیم و اجرا میکنند و دولتهای دیگر باید با نگاهی به تاریخ و وضعیت موجود به این نتیجه برسند که تا چه حد میتوانند با کشورهای مختلف منافع مشترک و به تبع آن همکاری راهبردی تعریف کنند.
لینک کوتاه :