تاثیرات استراتژیک عملیات «وعده صادق» بر جایگاه بین المللی ایران
دکتر کیهان برزگر استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل
عملیات «وعده صادق» از دو جنبه «ماهیت» و «روند» جایگاه استراتژیک و بین المللی کشورمان را تقویت کرد. به لحاظ ماهیت این عملیات، سه تاثیر مهم داشت: نخست، تعادل بین ایجاد «بازدارندگی» و «ممانعت از جنگ مستقیم». عملیات «وعده صادق» حرکت هوشمندانه نظامی برای اثبات جایگاه منطقه ای و بین المللی بود. از یک طرف، ایران سعی کرد از گسترش جنگ در منطقه جلوگیری کند که به نوعی خواسته رژیم صهیونیستی نتانیاهو برای جبران شکست عملیات نظامی ارتش اسرائیل علیه مردم بیگناه غزه پس از عملیات «طوفان الاقصی» است. ضمن اینکه تصمیم گیران کشورمان آگاه هستند که گسترش جنگ و بی ثباتی عواقب غیر قابل پیش بینی برای یک ملت به همراه دارد. از طرف دیگر، ایران سعی کرده از فرصت استفاده کند تا جایگاه ژئوپلیتیک خود را در منطقه به ضرر رژیم اسرائیل ارتقا بخشد.
این رژیم، دشمنی واقعی خود نسبت به ملت و دولت ایران در طول سالهای گذشته به هر نحوی که توانسته نشان داده است. از ترور دانشمندان هسته ای و فرماندهان نظامی گرفته تا شکاف بین ایران و همسایگان مسلمان و لابی های گسترده در جهان به ویژه در آمریکا به بهانه تهدید بودن برنامه صلح آمیز هسته ای ایران برای صلح و امنیت جهانی که منجر به خروج آمریکا از برجام و تحمیل تحریم های سخت اقتصادی علیه کشورمان شد. هدف رژیم اسرائیل از این اقدامات فروپاشی ایران از درون و حتی تجزیه کشورمان بود. قدرت فزاینده ایران و رهبری محور مقاومت برای کشور کوچکی مثل اسرائیل تبدیل به یک کابوس مرگبار شده است. بر همین مبنا، روایت سازی رسانه ای از مظلومیت این رژیم علیه کشورمان همچنان ادامه دارد. نهایتا، هوشمندی عملیات «وعده صادق» به آگاهی جمهوری اسلامی ایران به محدودیت های استراتژیک خود در مواجهه با دشمنان است. این عملیات با هدف ضربه به پایگاههای نظامی و بدون ضربه زدن به اهداف غیرنظامی و زیرساخت های اسرائیل صورت گرفت. به واقع، تصمیم گیران کشورمان واقف بودند که تا کجا باید پیش بروند تا اجماع سیاسی غرب را بشکنند که این عملیات در قالب دفاع مشروع و پاسخ به حمله رژیم نتانیاهو به مکان دیپلماتیک ایران است. پس این عملیات ضمن بازگرداندن معادله بازدارندگی با قوت بیشتر مانع از یک جنگ مستقیم شد.
نکته دوم به لحاظ ماهیت تاثیرگذاری عملیات «وعده صادق»، تقویت دیپلماسی منطقه ای در برابر دیپلماسی قدرت های بزرگ است. این عملیات، صحنه «میدان» یعنی عملکرد نیروهای مسلح کشورمان را با صحنه «دیپلماسی» یعنی عملکرد دستگاه سیاست خارجی کشورمان بیشتر با یکدیگر هماهنگ کرد. جمهوری اسلامی ایران صرفا با اتکا به توان عملیاتی و سیاسی خود و بدون کمک از هیچک از دولت های نزدیک به خود همچون روسیه و چین این عملیات را انجام داد. در مقابل، تمام قدرت های غربی با تمامی امکانات پدافندی، سیاسی، و رسانه ای به کمک اسرائیل آمدند. اما در نهایت، برنده این تحول بنا به اذعان خود غربی ها ایران بوده است. پیش از این شکست دیپلماسی قدرت های بزرگ در جنگ های افغانستان، سوریه، یمن، و اخیرا اوکراین و غزه کاملا آشکار گردید. غرب به تکنولوژی و تسلیحات پیشرفته مجهز است، اما سایز سرزمین یک کشور، جمعیت، و اراده سیاسی یا به عبارتی ترکیبی از موقعیت ژئوپلتیک و تاریخ تمدنی حرف نهایی را در مواجهه با دشمنان می زند. بر همین مبنا، روسیه در جنگ اوکراین تاکنون پیروز میدان است. رژیم اسرائیل هم بی تردید در مواجهه با ایران ناچار به قبول شکست و ناتوانی است. اسرائیل و غربی ها نتوانستند به لحاظ سیستم اطلاعاتی مانع از عملیات «طوفان الاقصی» شوند و اینگونه آسیب پذیری شدید ارتش به اصطلاح شکست ناپذیراسرائیل یک جنگ نامتقارن با نیروهای محور مقاومت آشکار شد. اسرائیل تاکنون هیچ موفقیتی چشمگیر نظامی و سیاسی در غزه نداشته، جز اینکه نزدیک به ۳۵ هزار نفر از مردم بی گناه را قتل و عام کرده است. حماس هم عمده توانایی های نظامی و عملیاتی خود را حفظ کرده است. آخرین مرحله جنگ این است که رژیم صهیونیستی به منطقه رفح در جنوب غزه حمله کند تا شاید بتواند کاری انجام دهد که در اینجا هم به دلیل محدودیت های سیاسی بین المللی و هم عدم برخورداری از ظرفیت نظامی لازم در هدایت جنگ با نیروهای نامتقارن بطور کامل موفق نمی شود.
این یک نمونه آشکار از شکست دیپلماسی قدرت های بزرگ، شکست آمریکا و غرب در جنگ های افغانستان، عراق، یمن، اوکراین، و غزه است. به واقع، دیپلماسی قدرت های بزرگ از طریق هدایت جنگ ها، تحریم ها و صدور قطعنامه ها محکوم به شکست است و حتی بر مشکلات منطقه افزوده است. در این شرایط، دیپلماسی منطقه ای عملکرد بهتری دارد و حتی می تواند به کمک دیپلماسی قدرت های بزرگ بیاید که دارای حق وتو هستند. عملیات «وعده صادق» پیام مهمی به کارآمدی دیپلماسی منطقه ای با مرکزیت ایران در برابر دیپلماسی قدرت های بزرگ است. دیپلماسی قدرت های بزرگ مثل آمریکا و چین و روسیه هیچکدام نتوانستند بدون کمک کشورهای منطقه ای مثل ایران و عربستان و قطر و عمان، حتی کانال مذاکره ای بین دو طرف جنگ باز کنند. پس شاهد عصر جدیدی از تقویت دیپلماسی منطقه ای هستیم و این عصر تقویت «جهان غیر غربی» در برابر «جهان غربی» است. ظهور ایران در جهان غیر غربی می تواند جایگاه این جهان را در برابر غربی ها تقویت کند.
نهایتا نکته سوم به لحاظ ماهیت تاثیرگذاری عملیات «وعده صادق»، شکست روایت سازی مظلومیت قوم یهود و آسیب ناپذیری اسرائیل است. مظلومیت سازی قوم یهود توسط رژیم اسرائیل با تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی جهانی، ابزار رسانه و فیلم های هالیوودی و … فراتر از حد تصور است. این رژیم همیشه روایت می کند که یهودی ها سوژه خشونت و رادیکالیسم و قربانی تروریسم در کل جهان و به ویژه در منطقه هستند. عملیات طوفان الاقصی، جنگ غزه و عملیات وعده صادق این روایت سازی یهودیان را به چالش جدی کشیده است. جنگ رژیم صهیونیستی نتانیاهو در غزه خشم افکار عمومی جهانی را برانگیخته است. هم اکنون تظاهرات گسترده توسط مردم و دانشجویان در کشورهای غربی با تاکید بر مظلومیت مردم فلسطین در جریان است. عملیات وعده صادق هم نشان داد که این روایت سازی آسیب ناپذیری قدرت به اصطلاح عظیم نظامی رژیم صهیونیستی در اساس دچار خدشه است و سلاح های اتمی بازدارندگی لازم را برقرار نمی کنند و ترساندن بقیه قوم های دنیا توسط لابی های یهودی هم دچار چالش جدی شده است. اشتباه استراتژیک رژیم نتانیاهو سبب شده تا موضوع فلسطین جنبه جهانی پیدا کند. در این خصوص حمایت ایران تاثیرات جدی گذاشته و عملیات وعده صادق هم آن را تکمیل کرده است. این عملیات به گونه ای می تواند خیلی از تحولات سیاسی را متعادل کند از جمله مذاکرات بین حماس و رژیم اسرائیل یا رفتن به سمت «راه حل دو دولت» شدن که اکثریت اسرائیلی ها طرفدار آن نیستند. حکومت خودگردان هم حکومتی سازشکار است و حس مبارزه گری خود را از دست داده است. تا پیش از عملیات طوفان الاقصی اسراییل کلا «راه حل دو دولت» را کنار گذاشته است و به ساخت و سازهای خود در کرانه باختری ادامه می داد.
اما به لحاظ «روند» تاثیرگذاری عملیات وعده صادق هم سه نکته قابل توجه است: نخست، تثبیت وضعیت قدرت منطقه ای ایران است. ایران کشوری است که سایز و جمعیت و تاریخ دارد و استحقاق این را دارد که قدرت بزرگ منطقه ای باشد و الان با این عملیات ثابت کرده که اراده این را دارد که یک قدرت جهانی باشد. تاریخ معمولا در روابط بین الملل تکرار نمی شود، اما ریتم های تاریخی در نقاط عطف خواسته ملت ها تکرار می شوند. بازگشت به قدرت منطقه ای و جهانی یک ریتم تاریخی است که به سوابق قدرتمند کشورمان و تاریخ و تمدن غنی و خواست ملت ایران برمی گردد. قدرت بزرگ شدن ایران یک جبر تاریخی و جغرافیایی است و اکنون با این عملیات کشورمان در نقطه عطف آن قرار گرفته است. این عملیات قدرت و توان بازدارندگی و اراده سیاسی ایران را نشان داد که می تواند پیامی به تحریم کنندگان غربی برای پذیرش نقش قدرتمند منطقه ای ایران بوده و حتی شرایط را برای گشایش اقتصادی فراهم کند. البته این تحولات الزاما به این معنا نیست که قدرت آتش و توانایی نظامی اسرائیل یا آمریکا تضعیف شده است. هدف ایران از این عملیات به قول رهبر انقلاب اثبات ارزش استراتژیک نقش و جایگاه قدرتمند ایران در صحنه بین المللی بوده است. ارسال کمی و حجم بالای پهپاد ها و موشک ها با هدف تاثیرگذاری کیفی و اثبات اراده سیاسی بوده است. بنابراین، نباید الزاما عملیات «وعده صادق» را به مواجهه مستقیم ایران و اسرائیل تقلیل داد. به واقع، ایران در برابر مجموعه غرب و متحدانش ایستاد و با اتکا به توان ملی و مستقل خود پیروز میدان این عملیات شد. ایران به جهان این پیام را فرستاد که خاک و سرزمین یک مفهوم مقدس برای کشور است و هرگونه حمله با پاسخ قوی مواجه خواهد شد. این تحول استراتژیک، نقطه عطفی در تثبیت قدرت منطقه ای و جهانی ایران است. به نظرم رژیم نتانیاهو یک اشتباه بزرگ استراتژیک کرد و نباید از خط قرمز سرزمینی ایران می گذشت. احتمالا اسرائیلی ها اکنون به این نتیجه رسیده اند که ارزش آن را نداشت که به کنسولگری ایران حمله کنند.
نکته دوم به لحاظ تاثیرگذاری این عملیات در روند مربوط به آسیب پذیری نظامی و سیاسی رژیم اسرائیل است. پیش از این، عملیات «طوفان الاقصی» نشان داد که اسراییل به وسیله نیروهای غیر متعارف شدیداً آسیب پذیر است. تسلیحات اتمی هم به کارش نمی آید، چون استفاده از تسلیحات اتمی هم قواعدی دارد، همانگونه که روسیه هم در اوکراین از آنها استفاده نکرد. این تقابل برای بازیگران غیردولتی منطقه ای که به صورت شبکه ای هم کار می کنند و هر کدامشان منافع محلی خودشان را دارند، هم فرصت مناسبی فراهم کرد. به عنوان نمونه، نیروهای انصارالله در یمن احساس کردند اکنون نقطه عطفی است تا جایگاه برتر خود در منطقه دریای سرخ را تثبیت کنند. آمریکا و انگلیس هم با حملات هوایی به هیچ عنوان قادر به مدیریت این نیروها نیستند. به واقع، معمای جدید امنیتی این قدرت ها چگونگی مواجهه با انصارالله یمن است. حشد الشعبی هم در عراق خواستار اخراج آمریکایی هاست. البته همه گروههای سیاسی در عراق خواهان خروج نظامیان آمریکا از این کشور هستند که از زمان حضور خود منشا شکاف سیاسی و بی ثباتی در این کشور بودند. رژیم های عربی محافظه کار هم زمانی فکر می کردند آمریکا برایشان امنیت می آورد، اکنون به این واقعیت پی برده اند که آمریکا بیش از اندازه در حیات و ممات آنها دخالت کرده و بیشتر خواهان همکاری منطقه ای و تنوع سازی روابط بین المللی خود با دنیای غیرغربی و جهان شرق هستند. برای سالیان طولانی، روایت گری غربی ها اعراب را به سمت تنش با ایران می کشاند، اما اکنون معادله روابط بنا به جبر تاریخی و جغرافیایی تغییر کرده است. با جنگ غزه معادله بازدارندگی که به نفع بازیگران غیر دولتی و به ضرر اسرائیل تغییر کرده بود اکنون با عملیات وعده صادق این معادله برتر تکمیل شده است. این بازیگران غیردولتی که برای بقا و حفظ خودشان در کشورهای میزبان به وجود آمده بودند، در طول زمان عملیاتی و تهاجی شده و اکنون وارد بازی های استراتژیک منطقه و تقابل با نیروهای بیگانه شده اند. به واقع، عملیات وعده صادق خون جدیدی به این نیروها هم وارد کرده است.
نکته سوم در روند تاثیرگذاری استراتژیک این عملیات بر جایگاه بین المللی ایران مربوط به برتری ژئوپلتیک ایران و اثبات قدرت ملی در مواجهه با دشمنان است. همانگونه که در بالا اشاره شد، این عملیات نشان داد که چگونه ژئوپلتیک، تاریخ و اراده ملی بر تکنولوژی و سیستم اطلاعاتی غربی ها به برتری رسید. اسرائیل یک کشور کوچک با یک فرودگاه بزرگ بین المللی و پنج کارخانه آب شیرین کن و جمعیتی محدود و …با تنگنای شدید ژئوپلتیک است. اسرائیل در یک جنگ متعارف بدون حمایت نظامی و اطلاعاتی و پدافندی آمریکائی ها و غرب قطعاً شکست پذیر است. اسرائیلی ها یک ضرب المثل دارند که می گوید «هیچکس نمی تواند در مورد چگونگی حفظ امنیت ما قضاوت کند». معنی اش آن است که حتی بدون اطلاع آمریکا هم عملیات می کنیم. اما عملیات وعده صادق نشان داد که اسراییلی ها توان لازم و مستقل برای دفاع از خود را بدون حمایت غربی ها ندارند. معمولا گفته می شود نتانیاهو شخصی است که حتما به یک اقدام نظامی پاسخ می دهد. اما چون جو بایدن رئیس جمهور فعلی در آستانه انتخابات است، کابینه صهیونیستی نتانیاهو را قانع کرد که پاسخ حمله ایران را در حداقل ترین شکل ممکن از طریق چند ریز پرنده و یک حمله موشکی ناکارآمد بدهد. در اینجا آمریکا به درستی استدلال کرد که اصلا به مصلحت نیست تا جنگ دیگری در منطقه آغاز شود و مهمتر اینکه پاسخ ایران قطعی و شدید تر به لحاظ برتری ژئوپلتیک خواهد داد و اراده سیاسی لازم را هم دارد. آمریکایی ها به صراحت اعلام کردند این بار از اسرائیل در پدافند هوایی حمایت نمی کنند، چون دیگر ظرفیت کافی و توانایی لازم را در شرایط کنونی ندارند. لذا رژیم نتانیاهو مجبور شد که منطق استدلال آمریکایی ها را بپذیرد. در همین ارتباط، پیام بین المللی دیگر این عملیات، علاوه بر پیامی که به غربی ها داده شد، پیام روشن به نیروهای مقاومت و کشورهایی همچون روسیه و چین که به ارزش استراتژیک ایران بیشتر واقف شدند. ایران با این عملیات نشان داد که از نیروها و متحدان منطقه ای اش حمایت می کند. این عملیات برای رژیم های محافظه کار عربی منطقه هم یک پیام آشکار به لحاظ قدرت و توانایی بازدارندگی ایران در شرایط ژئوپلتیک برتر داشت. ظهور ایران در مجموعه «جهان غیر غربی» جایگاه استراتژیک اکشورمان را در نظم جهانی تقویت کرده است.
نهایتا، عملیات طوفان الاقصی منجر به تقویت وفاق غرور و انسجام ملی گردید. افکارعمومی، جامعه دانشگاهی و روشنفکری همگی به نوعی بر ضرورت انجام این عملیات و نتیجه آن راضی و خوشحال هستند. این عملیات، اقتدار و عیار تصمیم گیری رهبری ایران در معادلات کلان استراتژیک و در سطح جهانی را به اثبات رساند و این نکته را تصریح کرد که دفاع از خاک و سرزمین و اصول و ارزش ها در قالبی هوشمندانه خود بر مشروعیت و اقتدار ایران در عرصه منطقه، جهان اسلام و نظام بین المللی می افزاید. به واقع، تصمیم گیری به انجام این عملیات در دوران سخت بحران و با عملکردی مقتدرانه در تاریخ معاصر ایران منحصر به فرد است.
یادداشتلینک کوتاه :