چرا اسرائیل به رفح حمله کرد؟
دکتر صلاحالدین هرسنی، کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل در یادداشتی با عنوان « دلایل و هدف نتانیاهو در حمله به رفح» در روزنامه جهان صنعت به تحلیل شرایط جنگ غزه و حمله اسرائیل به رفح پرداخت.
پس از گذشت ۲۲۰روز از شروع جنگ در غزه و باوجود آنکه حملات مکرر ارتش رژیمصهیونیستی دستاوردی غیر از قتلعام، ویرانی، جنایتهای جنگی، نقض قوانین بینالمللی، بمباران نهادهای امدادرسان و قحطی و گرسنگی در این منطقه نداشته، عزم نتانیاهو بهرغم هشدارهای آمریکا، سازمان ملل و اتحادیه اروپا به عواقب چنین حملهای به (رفح) جزم شده است و تمایل ندارد که تحت هیچ شرایطی از اهداف اعلامی خود منصرف شود.
نکته حائز اهمیت در این میان آن است که (رفح) از زمان آغاز جنگ بین رژیمصهیونیستی و حماس در اکتبر گذشته، یک گذرگاه و کریدور کلیدی یعنی مرز مشترک غزه و مصر (جنوب غزه و شمالشرقی مصر) برای کمکهای بشردوستانه بوده و در عین حال در تمام این مدت، نتانیاهو به همه ساکنان نوار غزه هشدار داده بود که برای حفظ جان خود به آنجا بروند.
حالا و در شرایطی که بیش از نیمی از جمعیت آواره نوار غزه به این نقطه در مرز با مصر پناه بردهاند، ارتش رژیمصهیونیستی حملات خود را به آنجا با هدف نابودی رهبران حماس آغاز کرده است. به این ترتیب و با توجه به آنکه عزم رهبران راستگرای رژیمصهیونیستی در بازتعریف فاز جدیدی از بحران در غزه و مشخصا رفح جدی است، اینگونه به نظر میرسد که هرگونه امید به انگاره صلح جاودان و ایجاد ثبات و آرامش لااقل در این قسمت از کرهزمین بیشتر به رویا شبیه است تا واقعیت.
از منظر علتشناسی، اصرار به ادامه جنگ رژیمصهیونیستی و در راس همه آنها نتانیاهو در جبهه جدید جنگی یعنی آغاز جنگ در رفح، تلاشی برای نیل به پیروزی سیاسی است. در واقع تصور و پنداره غالب نتانیاهو و کابینه جنگطلبش همواره بر این امر استوار است که آنان از فردای شروع جنگ در غزه به واسطه برتری نظامی دست بالا را داشته بنابراین آنان خود را بازنده جنگ نظامی با جنبش حماس نمیدانند. تحت این شرایط لازم است که بعد از پیروزی نظامی، به پیروزی سیاسی نیز دست یابند. در واقع آنان پیروزی سیاسی را لازمه پیروزی نظامی و در تداوم آن میدانند. تحت این شرایط پیروزی سیاسی برای رهبران راستگرای رژیمصهیونیستی در وقت حاضر معنا و مفهومی جز فرار نتانیاهو از آماج سنگین انتقادات آن هم از سوی افکار عمومی در سپهر سیاسی اسرائیل ندارد.
در سطحی دیگر، شروع فاز جدید جنگ در رفح حاوی این پیام است که افکار عمومی جهان بابت انصراف از جنگ برای نتانیاهو اهمیتی ندارد و در واقع تلاش نتانیاهو آن است که در قبال امواج حمایتطلبی مردم جهان در کنار مصائب و آلام و همچنین جنایات انسانی در قبال مردم غزه مقاومت کند که کرده است.
واقعیت این است که غالب و قاطبه افکار عمومی رژیمصهیونیستی ضربه کاری و موثر هفتم اکتبر حماس را ناشی از بیثباتسازی و (کودتای قضایی) نتانیاهو دانسته و ضربه کاری و (زخم ناسوری) که از رهگذر آن حمله بر خاطره و وجدان جمعی رهبران رژیمصهیونیستی و حتی مردم آن وارد شده است، فراموششدنی نیست. در واقع افکار عمومی در اسرائیل، نقش نتانیاهو را در ایجاد یک ۱۱سپتامبر خاورمیانهای در رژیمصهیونیستی یا پرلهاربر ژاپنی را غیرقابل انکار میدانند و به باور آنان نتانیاهو علت قریب این فاجعه و تِرومای بزرگ است. تحت این شرایط نتانیاهو حمله به رفح را دستمایه و فرصتی برای بازسازی و ترمیم موقعیت سیاسی خود دانسته و در این پندار و تصور به سر میبرد که شاید با حمله رفح و شروع فاز جدیدی از کشتار بتواند خود را از مظان چنین اتهام و بحران مشروعیت و مقبولیتی برهاند.
به این ترتیب اگر برنامه اعلامی و اعمالی نتانیاهو در نبرد رفح معطوف به نتیجه باشد، آنها خود را پیروز اهداف سیاسی در جنگ غزه نیز میدانند.
دلیل دیگری که باعث تسهیل در تصمیمات مقامات جنگطلب رژیمصهیونیستی در شروع جنگ در رفح شده، آزادی گروگانهای اسرائیلی است که در صورت قبول رهبران حماس در آزادی آنها، برای نتانیاهو یک قمار و یک بُرد تمام بزرگ سیاسی است. در واقع میتوان اصرار به ادامه جنگ از سوی رژیمصهیونیستی در رفح را بهانه فشار به جنبش حماس برای آزادی گروگانهای اسرائیلی دانست.
مهمترین دلیل اما اصرار و ابرام نتانیاهو در شروع جنگ در رفح، پایان دادن به چرخه خشونتی است که از سوی رهبران حماس از هفتم اکتبر آغاز شده و تا به امروز ادامه یافته است. هرچند حماس نیز نشان داده است که چنین چرخه خشونتی هرچند با توسعه تداوم بحران و جنگ از سوی کابینه جنگطلب نتانیاهو، نمیتواند متوقف شود و رهبران حماس از آن با بهکارگیری فنون و تاکتیکهای (جنگ نامتقارن) به عنوان یک تهدید بالقوه دائمی برای حیات سرزمینی و موجودیت رهبران تلآویو استفاده خواهند کرد.
در کنار همه عوامل موجود جنگ در رفح، اصرار نتانیاهو به ادامه جنگ در رفح حاوی پیامی است که این پیام بیش از همه متوجه حامیان حماس نظیر ترکیه، قطر و ایران است. چنین پیامی بیانگر آن است که حمایت این حامیان در تجهیز و حمایتهای لجستیکی، مالی نمیتواند پایدار باشد و درصورت لزوم رهبران رژیمصهیونیستی برنامههایی را برای متوقفسازی حمایتهای مالی و لجستیکی این حامیان در دستور کار قرار خواهند داد. حملات مکرر به مقر سپاه قدس در سوریه، مهمترین دلیل و گواه بر این ادعاست.
واقعیت اما آن است که تلاش و مساهمت رهبران رژیمصهیونیستی چه در تعقیب اهداف نظامی و چه در اهداف سیاسی معطوف به نتیجه نیست. این ادعا به چند دلیل قوت میگیرد؛ اول آنکه رژیمصهیونیستی تا به اینجای کار از منظر نظامی بازنده واقعی جنگ به واسطه ناتوانی و ناکامی در هدفگذاری یعنی دستگیری و نابودی رهبران حماس بوده است. در واقع هدف اعلامی و اعمالی رژیمصهیونیستی آن بود که از رهگذر پاسخ متقابل و (تلافی بزرگ) رهبران حماس را دستگیر کند که این هدف نهتنها تاکنون محقق نشده بلکه رهبران حماس با حمایت حامیان خود تمایل ندارند که موازنه به زیان آنها تغییر یابد.
در قضیه پیروزی سیاسی که بیش از همه متوجه بازسازی و ترمیم موقعیت سیاسی نتانیاهو است، مساله این است که اگر نتانیاهو در رفح نیز کشتاری به عظمت و بزرگی غزه و به روایتی «حمام خون» به راه اندازد، هیچ شانسی برای بقای قدرت در سپهر سیاسی رژیمصهیونیستی ندارد. در واقع در حال حاضر نتانیاهو منفورترین چهره سیاسی نهتنها در اسرائیل بلکه در افکار عمومی جهانیان است، به ویژه آن که با وجود بزرگترین اپوزیسیون حاضر در اسرائیل یعنی نفتالی بنت از حزب «یامینا» و یائیر لاپید از حزب «یش عتید» هیچ شانسی برای قدرتیابی دوباره ندارد.
در قضیه آزادی گروگانها در گذشته قاعده بر آن بوده که در ازای آزادی یک گروگان اسرائیلی از طرف حماس، رژیمصهیونیستی باید ۱۰گروگان فلسطینی را آزاد کند. این به معنای باخت بزرگ اسرائیل است.
ضمن آنکه در شرایط حاضر او متهم به نسلکشی در کارزار غزه است که به نظر نمیرسد نشانه کوچکی برای باخت و افول مشروعیت رهبران رژیمصهیونیستی در وقت حاضر باشد.
اخبار برگزیدهسیاسییادداشتلینک کوتاه :