چرایی توصیه روسیه به آغاز جنگ در خاورمیانه
دکتر صلاحالدین هرسنی، کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی در روزنامه جهان صنعت نوشت:
اساسا گفته میشود که (جمهوریها) با هم نمیجنگند یا لااقل شروعکننده جنگ نیستند، اما به نظر میرسد پارادایم (کانتی) مبنی بر انگاره (صلح جاویدان) نسخه و راهحل سازندهای برای رسیدن به صلح متزلزل یا پایدار در یک جهان پر آشوب و نظم آنارشیک نیست. به همین خاطر است که باوجود عبور جهان از پارادایم (هابزی) و در عصر (وابستگی پیچیده متقابل) هنوز قرار است راه صلح جاودان و حتی متزلزل، از رهگذر یک جهان ناامن و جنگ تمامعیار بگذرد. همین انگاره و گویی مطلوبیت پارادایم. هابزی، دیمیتری مدودف، رییسجمهور سابق روسیه در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ را بر آن داشته که راه تکاپوی صلح در خاورمیانه را از رهگذر یک جنگ تمامعیار بجوید. مدودف در اظهارنظر اخیر خود اینگونه گفته: به نظر میرسد با توجه به تزاید سطح تنش در جنگ جنبش حماس یا اسرائیل، گره تنش در خاورمیانه کورتر میشود. بنابراین برای گشودن این گره لازم است جنگی تمامعیار در خاورمیانه برای رسیدن و نیل به صلح متزلزل آغاز شود. نیک پیداست که چه دلایلی در پشت چنین مواضعی وجود دارد:
اولین دلیل برای اظهار به چنین مواضعی مرتبط با ماهیت و سرشت حکمرانی مقامات کرملین است. واقعیت آن است که ماهیت و سرشت حکمرانی مقامات کرملین مبتنی بر دموکراسی غیرلیبرال، دموکراسی صوری و اقتدارگرا و سرانجام آنکه مبتنی بر انگاره پوپولیست ناسیونال است. در واقع مرامنامه و مانیفست فکری و چشمانداز سیاست اغلب رهبران کنونی روسیه از جمله ولادیمیر پوتین، دیمیتری مدودف، سرگئی لاروف و دیمیتری پسکوف و اغلب الیگارهای منتسب به حلقه قدرت در کرملین از چنین مشرب و آبشخوری آب میخورند. اگر مرامنامه فکری مقامات کرملین مبتنی بر الگوی دموکراسی لیبرال بود، نهتنها شروعکننده جنگ، بلکه راضی به چنین توصیه و پیشنهادی نمیشدند.
قرار گرفتن در زیر چتر دموکراسی غیرلیبرال، آنها را تشنه جنگ و آشوب کرده است. تعقیب توسعه بحران از رهگذر جنگ نظیر جنگ در چچن، حمله به گرجستان، الحاق شبهجزیره کریمه اوکراین به روسیه و هماینک نیز جنگ در اوکراین مهمترین دلیل و گواه بر این ادعاست.
دومین دلیل، فراهم شدن زمینهای که بتواند پای ایران را در جنگ با اسرائیل در حمایتهای نیروهای نیابتی خود نظیر حزبالله در لبنان، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین باز کند. واقعیت آن است که سطح تنش میان اسرائیل با ایران از مرحله «جنگ سایهها» عبور کرده و به متن و واقعیتهای میدانی رسیده است. سلسله اقدامات ایذایی اسرائیل در قبال سپاه قدس در کانون پرآشوبی چون جنوب سوریه، ترور دانشمندان هستهای، خرابکاریهای نطنز و هماینک نیز ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی جنبش حماس در قلب تهران و در مقابل اقدام و واکنش متقابل تهران در قالب عملیات «وعدهصادق» همگی مبتنی بر جلوهها و نشانگانی است که نشان میدهند ایران و اسرائیل از مرحله جنگ سایهها عبور کردهاند. بنابراین توصیه مدودف به جنگ تمامعیار آن هم برای رسیدن به صلح متزلزل به مثابه دامی است که برای ایران تمهید یافته است. به عبارت دیگر، هدف روسیه از رهگذر چنین توصیهای نه رسیدن و نیل به صلح پایدار، بلکه کشاندن پای ایران به بازی در زمین اسرائیل است. این راهبرد و راهکنشی در شرایطی از سوی مدودف توصیه میشود که گفتهشده رابطه تهران با مسکو استراتژیک است. در حالی که واقعیتهای موجود نشان میدهد این رابطه نه استراتژیک، بلکه راهکنشی و تاکتیکی و مبتنی بر نشانگانی چون صلح سرد است. ضمن آنکه در شرایط حاضر، روسیه از حضور دکتر پزشکیان در پاستور سخت ناخرسند و عصبانی است و هراس دارد که مبادا ایران در سایه ازسرگیری روابط با غرب آن هم در عصر پزشکیان، متضرر شود. بهواقع فوبیای نزدیکی ایران به غرب بهویژه آنکه پیروزی کامالا هریس در انتخابات پیش روی نوامبر ۲۰۲۴ آمریکا منتفی نیست، یک دلیل مقامات کرملین بهویژه مدودف در چنین رهنامه و توصیهای است.
سومین دلیل، سرپوش گذاشتن و انحراف افکار عمومی به ضعف و شکست و در نتیجه فرو رفتن در باتلاق اوکراین است. این توصیه مدودف در حکم آدرس غلط برای انحراف افکار عمومی در تمرکز به شکستهایی است که روسیه در جنگ اوکراین متحمل شده است. بهواقع آن بوی عسلی که خرس روسی در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (۵ اسفند ۱۴۰۰) آن هم در اوکراین به مشام او رسیده بود، نمیدانست که سمی و زهرآلود بوده است. در شرایط حاضر خرس روسی به واسطه خوردن عسل در اوکراین مسموم و زهرخورده شده و حق دارد که عصبانی و به واسطه چنین توصیههایی نظیر شروع جنگ تمامعیار در خاورمیانه بر ضعفها و شکستهای خود سرپوش بگذارد.
اخبار برگزیدهشرکتهایادداشتلینک کوتاه :