درسهای چین برای اقتصاد ایران
چین روزی با بحرانهای شدید اقتصادی و گرسنگی مواجه بود، اما با تغییر سیاستهای ناکارآمد و اصلاحات اقتصادی، به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل شد.
دیبا حاجیها – جهان صنعت نیوز – وقتی اسم کشور چین میآید، اولین چیزی که به ذهن اکثریت مردم متبادر میشود کالاهای چینی است. این موضوع نشان از یک صنعت بسیار بالنده و تجارتی قدرتمند دارد. کالاهای چینی بازار اکثر کشورهای دنیا را تحت سیطره خود درآوردهاند و حتی توانستهاند کالاهای خود را به بازارهای دورافتادهترین کشورها نیز برسانند.
اما چین تلخیها و اشتباهات بسیاری به خود دیدهاست. چین از کشوری که روزی مردم آن از فرط گرسنگی به صورت گروهی میمردند، به کشوری رسیده که رقیب جدی ایالات متحده آمریکا در تبدیل شدن به ابر قدرت اقتصادی جهان است. چین، هم ممنوعیت تجارت و یک نظام کمونیستی رادیکال را به خود دیده و هم یک نظام اقتصادی متعادل و حضور پررنگ در تجارت جهانی را تجربه کردهاست.
کلید معمای چگونگی تبدیل شدن چین به یک ابرقدرت اقتصادی در یک جمله خلاصه شدهاست. به رسمیت شناختن قواعد علم اقتصاد.
بلند پروازی فاجعهبار، یک شروع تلخ
سیاست «یک گام بزرگ به جلو»، سیاستی شتابزده، کارشناسی نشده و برآمده از تمامیت خواهیهای یک ابر دیکتاتور بود. مائو، رئیس جهور وقت چین، فردی که تا آخر عمر در قله قدرت باقی ماند، شاید در تاریخ به عنوان یک دیکتاتور شناختهشود.
مائو در بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳ سیاست ابداعی خود به نام سیاست «یک گام به جلو» را با هدف توسعه همزمان صنعت و کشاورزی به اجرا درآورد. مائو یک هدف اصلی داشت و آن هم پیشی گرفتن از غرب بود. کمونیستی که با مصادره محصولات کشاورزی و صدور آنها به اروپا ادوات جنگی خریداری میکرد در نهایت میلیونها چینی را که از کار سخت و گرسنگی رنج میبردند، به کام مرگ کشاند. چین باید به هر قیمتی صنعتی میشد در نتیجه کشاورزان و روستاییان را به تولید کنندگان فولاد تبدیل کرد. کورههای فولادسازی که به جای سوخت اصلی خود یعنی ذغال سنگ با چوب کار میکردند، تمامی پوشش گیاهی اطراف را در خود بلعیدند و در نهایت فولادی بیکیفیت با حاشیه سود پایین تحویل دادند.
یکی دیگر از اقدامات عجیب مائو جنگ تمام عیار با گنجشکها بود. مائو معتقد بود گنجشکها حیواناتی خطرناک برای محصولات کشاورزی هستند چرا که از آنها تغذیه میکنند. در نتیجه تمامی مردم باید به مبارزه انقلابی با گنجشکها بپردازند. در نتیجه مگس، موش، پشه و گنجشک به عنوان دشمنان خلق چین شناخته شده و بر مردم لازم شد تا با آنها مبارزه کنند. کشتن گنجشکها با تیر و کمان، به صدا در آوردن طبلها برای جلوگیری از فرود گنجشکها و ویران کردن آشیانه آنها در نهایت باعث شد تقریبا در سرتاسر چین گنجشکی باقی نماند. گنجشکها نابود شدند اما ملخها که بخشی از زنجیره غذایی گنجشکها بودند به مزارع هجوم آوردند. در نتیجه برای برگرداندن تعادل به اکوسیستم، چین مجبور شد سالیان طولانی از شوروی گنجشک وارد کند.
مطالب بالا فقط به دو نمونه از اقدامات عجیب مائو در اجرای سیاست یک گام به جلو اشاره میکند. ادغام روستاها و کارگاههای تولیدی و جمعآوری محصولات کشاورزی باعث شد تولید محصولات کشاورزی به شدت کاهش یافته و بخش قابل توجهی از مردم چین در اثر گرسنگی جان خود را از دست بدهند. تمامی این مثالها نشان از علاقه شدید مائو به برخورد خشن و قهری با موضوعات دارد. کارکرد علم اقتصاد هم به هیچ وجه با زور سازگار نیست در نتیجه بحرانهای عظیمی پیش آمد. میلیونها چینی از گرسنگی مردند و امنیت غذایی کاملا بحرانی شد.
شروعی دوباره، تولد یه ابر قدرت
بعد از مرگ مائو، شیائوپینگ دنگ بر سر کار آمد. وضعیت چین نابسامان بود. امنیت غذایی تحت خطر جدی قرارداشت. دنگ «سیاست درهای باز» را اتخاذ کرد و به تدریج اقتصاد چین را به سوی نظام کپیتالیسم سوق داد. اقدامات دنگ باعث شد چین از یک اقتصاد بسته تبدیل به یک اقتصاد شناختهشده در جهان شود. بازارها از بند ایدئولوژیهای کمونیستی مائو آزاد شدند و فرصتهای سرمایهگذاری خارجی افزایش یافتند. دنگ توانست قشر قابل توجهی از مردم چین را از بند فقر و اقتصاد دستوری رها کند. پس از تجربه فاجعهبار «یک گام بزگ به جلو»، رهبری دنگ به طور عمده به بهبود وضعیت کشاورزی و اقتصادی منجر شد.
دنگ از ۱۹۸۰ سیاستهای اصلاحات اقتصادی را معرفی کرد که شامل آزادسازی اقتصاد، جذب سرمایهگذاری خارجی، و ایجاد مناطق ویژه اقتصادی بود. این تغییرات به کاهش موانع دولتی و افزایش بهرهوری اقتصادی کمک کرد. بحران غذایی ایجاد شده در چین، اصلاحات کشاورزی را ضروری میکرد. سیاستی تحت عنوان سیاست خانههای خانوادگی اتخاذ شد که به کشاورزان اجازه داد تا زمینهایشان را بهطور خصوصی مدیریت کنند و از سهمیههای تولیدی خود بهرهبرداری بیشتری داشته باشند. این تغییر به افزایش تولید کشاورزی و بهبود امنیت غذایی کمک کرد.
قدم بعدی دنگ تلاش برای توسعه صنعتی و فناوری به معنای واقعی کلمه بود. این بار صرفا افزایش تولید مد نظر نبود بلکه لازم بود کالاها و تولیدات چینی قابلیت رقابت در بازارهای جهانی را داشتهباشند. در همین راستا چین اقدام به بهبود و ترمیم زیرساختها کرد. توسعه زیرساختهای حمل و نقل با ساختن جاده، خطوط راهآهن، بنادر و غیره باعث شد انتقال کالاها درون کشور راحتتر شود و امکانات لازم برای تجارت خارجی وجود داشتهباشد. چین خدمات را به عنوان بخشی از صنعت به رسمیت شناخت و بهبود بخشید. به عنوان مثال بانکداری خود را به روز کرد چرا که یک کشور صنعتی برای مبادله با سایر کشورها نیازمند یک سیستم بانکداری دقیق، قوی و سازگار با نیازهای روز دنیا است.
قدم بعدی اتخاذ سیاستهایی در راستای حفظ منابع آب و خاک و به طور کلی سیاستهای محیط زیستی بود. با اجرای پروژههای کنترل سیلاب و بهرهبرداری بهینه از منابع آب، چین توانست بهرهوری کشاورزی را بهبود داده و خطرات محیطی را کاهش دهد. چین با تغییرات بنیادی در سیاستهای اقتصادی و کشاورزی، همراه با توسعه فناوری و زیرساختها، توانست از بحرانهای عظیم قحطی و نارساییهای اقتصادی عبور کند. این تغییرات، بهبود شرایط زندگی و رشد پایدار اقتصادی را به ارمغان آورد و چین را به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل کرد.
وقتی به چگونگی تبدیل چین از یک اقتصاد گرسنه به اقتصادی غنی و قدرتمند دقیقتر نگاه کنیم، درسهایی برای اقتصاد ایران مییابیم. با مطالعه دقیقتر اقتصادهای نوظهور میتوانیم از تجربیات آنها استفاده کرده و به حال اوضاع آشفته اقتصادی فکری بکنیم.
اصلاح صنعت کشاورزی، پایانی بر گرسنگی
طرحهای مائو در ایجاد مزارع اشتراکی با حضور تعداد زیادی کشاورز، به دلیل مشکلاتی مانند کمبود انگیزه و مشکلات اخلاقی، ناکارآمد بود. مائو با تشکیل مکانهایی موسوم به کلون، چند خانواده روستایی را در مکانی تجمیع کرده و خانه و محل کار آنها را در همان جا تعبیه میکرد. در این کلونها که تعداد آن ها در یک سال به ۲۵۰۰۰ عدد رسید، چیزی به عنوان اراده فردی وجود نداشت. هرچه بود اشتراکی بود. از آشپزخانه گرفته تا زمین همه به صورت جمعی استفاده میشد. کلونها خودکفا بوده و نیازهایشان را خود برطرف میکردند. واضح است که در چنین شرایطی عدم وجود منفعت شخصی بهرهوری را به شدت کاهش میدهد. در مقابل، اصلاحات دِنگ شیائوپینگ در سال ۱۹۷۸، که بر بازگشت به واحدهای خانوادگی و ایجاد انگیزههای فردی تمرکز داشت، به طور قابل توجهی بهرهوری کشاورزی را افزایش داد. زیرساختهای ایجاد شده در دوران مائو، از جمله سدها و سیستمهای آبیاری، در بهبود بهرهوری کشاورزی در دوران دِنگ شیائوپینگ مورد استفاده قرار گرفتند. اصلاحات دِنگ به کشاورزان اجازه داد تا محصول مازاد بر سهمیه را نگهداری کنند و بر اساس تقاضای بازار تصمیم بگیرند. منفعت حاصل از فروش محصولات را برای خود و خانواده خود دارند و مصادره شدید محصولات کشاورزی بر خلاف دوران مائو متوقف شد. این تغییرات به افزایش تولید کشاورزی و بهبود امنیت غذایی کمک کرد. بهبود شرایط اقتصادی و توسعه صادرات باعث شد چینیها به تولید انبوه فکر کنند. تولید انبوه برای ورود به بازار جهانی.
ورود به تجارت، ورود به زمره ابر قدرتها
چین برای ورود به عرصه تجارت جهانی، هیچ تجربهای نداشت. از همین رو لازم بود از کشورهای پیشگام در این حوزه کمک بگیرد. او به تجربیات غرب رجوع کرد و با پذیرش اصول بازار آزاد و در کنار آن برنامهریزی دولتی، توانست به شکلی سریعتر و مؤثرتر به توسعه اقتصادی دست یابد. دولت دِنگ شیائوپینگ از تجربههای اروپا بهره برد و به این نتیجه رسید که بازار آزاد میتواند در کنار برنامهریزی دولتی به رشد اقتصادی کمک کند. این رویکرد به افزایش رقابتپذیری و کارایی اقتصادی منجر شد و به شکوفایی اقتصادی چین کمک کرد. در کل چین با بهرهمندی از متد اروپایی به سیاستهایی از قبیل ممنوعیت تجارت که از سوی مائو وضع شده بود پایان داد.
به دستور دنگ حمایت دولت از تجارت تنها به رفع ممنوعیت ختم نشد بلکه دولتهای محلی با اعطای یارانه و امتیازات ویژه با اتکا به اصول بازار آزاد و برنامهریزی موثر دولتی از تجار حمایت میکردند. شدت این حمایتهای درست و اصولی به حدی بود که راهی که اروپا طی ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال رفت، توسط چینیها در دو تا سه سال طی شد.
کلاس درس چین برای اقتصاد ایران
اصرار برای اختراع چرخ بس است. بسیاری از کشورها روزهایی بسیار بدتر از امروز ما را تجربه کردهاند و از آزمون توسعه سربلند بیرون آمدهاند. چین یکی از چندین مثال موجود است. وقتی که دولت چین مالکیت خصوصی را به رسمیت شناخت و سهم خود از اقتصاد را کاهش داد، توانست به معنای واقعی کلمه به یک کشور صنعتی تبدیل شود. افزایش تولید شاید مولفهای لازم برای صنعتی شدن باشد اما بیشک کافی نیست. عملکرد مائو ثابت کرد تولید بیکیفیت فایدهای ندارد. فولادی که در محل زندگی کارگران و با چوب تولید میشود قابلیت استفاده ندارد. از طرفی کشوری که با مرزهای بسته و در انزوا اداره میشود حتی اگر به تولید انبوه دست پیدا کند، چون نمیتواند محصولات خود را به بازارهای جهانی عرضه کند، صنعتی نخواهد شد. تجارت یعنی قبول کنیم لازم نیست هرآنچه که نیاز کشور است را خودمان تولید کنیم. خودروی بیکیفیت ایرانی یکی از مصادیق بارز اصرار برای تولید شیر مرغ و جان آدمیزاد در کشور است. در نتیجه لازماست با درس گرفتن از اقتصاد چین طمع دولت برای بنگاهداری در تمامی زمینهها کاهش یافته و همچنین مرزهای مهر و موم شده ایران به سوی تجارت جهانی باز شود.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلان
لینک کوتاه :