پول، قدرت و تهدید: چگونه ترامپ سیاست خارجی آمریکا را دگرگون میکند؟
ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری خود سیاست خارجی آمریکا را با تمرکز بر قدرتنمایی، تهدید و کنار کشیدن از بحرانها دگرگون خواهد کرد.
جهان صنعت نیوز: اکونومیست در سرمقاله این هفته خود با عنوان «دونالد ترامپ ۸۰ سال سیاست خارجی آمریکا را دگرگون خواهد کرد» به بررسی چالشهای سیاست خارجی آمریکا در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ و فاصله گرفتن از دیدگاههای سنتی این کشور پرداخت. ترامپ که به استفاده از قدرت بدون تکیه بر ارزشهای جهانی علاقهمند است، سیاستهای خود را بر اساس فشار، تهدید و کنار کشیدن از بحرانها پیاده خواهد کرد. در خاورمیانه، او برای پیشبرد توافقات با استفاده از تهدیدات و اعمال فشار عمل میکند. در اوکراین و روابط با چین و روسیه، او ممکن است بر سر امتیاز گرفتن از متحدان آمریکا از قدرت خود استفاده کند، که این امر میتواند باعث کاهش اعتماد به نهادهای بینالمللی و تشویق دیکتاتورها شود. در مجموع، سیاستهای ترامپ میتواند به آشوب جهانی منجر شود و جایگاه آمریکا را به عنوان یک حافظ صلح زیر سوال ببرد.
تغییر دیدگاه سیاست خارجی آمریکا
منتقدان دونالد ترامپ اغلب او را به رفتارهای مضحک و انزواطلبی متهم کردهاند. با این حال، حتی پیش از آغاز رسمی دوره دوم ریاست جمهوری او در ۲۰ ژانویه، ترامپ نشان داده است که این توصیفات تا چه حد از توصیف واقعیت آنچه دوران دوم ریاست جمهوریاش به همراه خواهد داشت، فاصله دارند. با نزدیک شدن مراسم تحلیف، او به ایجاد آتشبس و توافقی برای آزادی گروگانها در غزه کمک کرده است. او با زیر پا گذاشتن تابوها، برای به دست آوردن کنترل گرینلند با منابع معدنی و موقعیت استراتژیک آن در قطب شمال تلاش کرده است. دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ نه تنها از دوره اول مخربتر خواهد بود، بلکه دیدگاه سنتی سیاست خارجی آمریکا را که از زمان جنگ جهانی دوم حاکم بوده است، به چالش خواهد کشید.
برای دههها، رهبران آمریکایی بر این باور بودهاند که قدرت آنها با مسئولیتی همراه است؛ مسئولیت دفاع از جهانی که با دموکراسی، مرزهای تثبیتشده و ارزشهای جهانی پایدارتر و متمدنتر شده است. ترامپ این ارزشها را کنار خواهد گذاشت و بر انباشت و بهرهبرداری از قدرت تمرکز خواهد کرد. رویکرد او در سه مناقشه اصلی آزمایش و تعریف خواهد شد: خاورمیانه، اوکراین و جنگ سرد آمریکا با چین. هر یک از این موارد نشان میدهند که ترامپ چگونه به شکستن الگوهای دهههای اخیر گرایش دارد: در روشهای غیرمتعارفش، در انباشت و استفاده فرصتطلبانه از نفوذ، و در باورش به اینکه تنها قدرت میتواند صلح را ایجاد کند.
ترامپ و استراتژی پیشبینی ناپذیر در خاورمیانه
خاورمیانه نمونهای از استعداد ترامپ در پیشبینی ناپذیری است. اسرائیلیها و فلسطینیها در نهایت به توافقی در خصوص غزه رسیدند زیرا او با تهدید اینکه “همه چیز از کنترل خارج خواهد شد” اگر به توافق نرسند، یک ضربالاجل ایجاد کرده بود. او برای پیشرفت این توافق به مراحل بعدی، باید همچنان آنها را تحت فشار قرار دهد. از زمان ریچارد نیکسون، هیچ رئیسجمهوری مانند ترامپ به دنبال این نبوده که رفتار خود را همچون یک “دیوانه” به عنوان یک منبع برتری به کار گیرد.
سرکشی او با عملگرایی تقویت میشود. برخلاف بیشتر میانجیگران صلح، ترامپ به تاریخ پیچیده و پرچالش خاورمیانه بیتوجه است. توافقهای ابراهیم، که در دوران نخست ریاست جمهوری او امضا شد، نشان میدهند که او از آزادی گروگانها برای ترویج یک توافق میان اسرائیل و عربستان سعودی استفاده خواهد کرد، که آن را راهی برای رسیدن به رفاه و دریافت جایزه صلح نوبل میبیند.
سیاست خارجی ترامپ: فشار، تهدید و کنار کشیدن در برابر بحرانها
خانه سه دین تک خدا در خاورمیانه آزمون سختی خواهد بود برای اینکه نشان دهد آیا مردم واقعاً آمادهاند باورها و اختلافات خود را کنار بگذارند تا فرصتی برای دستیابی به رفاه پیدا کنند. بارها و بارها، افراطیها در هر دو طرف با استفاده از خشونت، طرحهای صلح را رد کردهاند تا مرکز عملگرا را بیاعتبار کنند. راستگرایان اسرائیلی قصد دارند سرزمینهای فلسطینی را ضمیمه کنند.
پاسخ ترامپ این خواهد بود که فشار را افزایش دهد، چه از طریق تحریمها و یا تهدید به استفاده از نیروی نظامی، یا اینکه کاملاً از مذاکره کنار بکشد. این همان انتخابی است که او در مورد اوکراین نیز با آن مواجه است، جایی که وعده داده است جنگ را متوقف کند. چون ترامپ نسبت به ولادیمیر پوتین نفوذ بیشتری بر متحدان آمریکا دارد، گزینه سادهتر این است که حمایت خود را متوقف کند و به این ترتیب دولت کییف را مجبور به دادن امتیاز کند—خصوصاً اگر همانطور که منتقدانش میترسند، وقتی پوتین با او مانند یک رهبر قدرتمند برخورد میکند، ترامپ تحت تأثیر قرار بگیرد. اما این کار میتواند دیگر اهداف او را تضعیف کند. رها کردن اوکراین ممکن است موجب مقایسه با بایدن و خروج ناموفق او از افغانستان شود. همچنین، چین ممکن است نتیجه بگیرد که ترامپ فردی ضعیف است. با این حال، ممکن است ترامپ تصمیم بگیرد که نشان دادن آمادگی برای حمایت از اوکراین، موقعیت او را در برابر پوتین قویتر کند.
ترامپ و دیکتاتورها: رها کردن ارزشهای جهانی به نفع روسیه و چین
استفاده فرصت طلبانه از قدرت مزایایی دارد. ترامپ به فشار آوردن به اعضای ناتو برای افزایش هزینههای دفاعی خود در برابر روسیه ادامه خواهد داد که این نکته مثبتی است. اما این رویکرد هزینههایی نیز دارد. ناتو احتمالاً تهدیدهای ترامپ مبنی بر خروج از این ائتلاف، اختلافات تجاری، حمایت از احزاب ملیگرای افراطی و زورگویی به دانمارک در مورد حاکمیت گرینلند را تاب میآورد. با این حال، ائتلافها بر اساس اعتماد شکل میگیرند. ملیگرایان محافظهکار طرفدار پوتین میتوانند به این اعتماد آسیب برسانند. دانمارک، با توجه به اندازهاش، در افغانستان به اندازه آمریکا تلفات انسانی داشت. فشار ترامپ در خصوص گرینلند نوعی رفتار است که آمریکا را به عنوان تهدید و نه یک حافظ صلح به نمایش میگذارد.
دیکتاتورها از کاهش توجه به ارزشهای جهانی خوشحال خواهند شد. اگر ترامپ حوزه نفوذ آمریکا را شامل کانادا، گرینلند و پاناما اعلام کند، آنها این موضوع را به عنوان تاییدی بر این اصل که روابط بینالملل همیشه بر پایه قدرت است، خواهند گرفت—چیزی که به نفع روسیه در موضوع گرجستان یا چین در مورد دریای جنوبی چین است. اگر ترامپ نهادهایی مانند سازمان ملل که نمایانگر ارزشهای جهانی هستند را نادیده بگیرد، چین و روسیه به جای آن از این نهادها برای پیشبرد منافع خود استفاده خواهند کرد.
صلح ترامپی
وقتی استفاده از قدرت بدون وابستگی به ارزشها باشد، نتیجه میتواند آشوبی در مقیاس جهانی باشد. اگر افراد فوقالعاده وفادار و بیتجربهای مانند پیت هیگست و تولسی گابارد برای هدایت پنتاگون و دستگاههای اطلاعاتی تأیید شوند، آشوب حتی به درون کشور هم سرایت خواهد کرد. ترامپ برای جدا کردن منافع شخصیاش از منافع کشورش مناسب نیست، بهویژه اگر پول خود و همکارانش در خطر باشد، همانطور که پول ایلان ماسک در چین خواهد بود. با دوری از ارزشهایی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم را ساخت، ترامپ در حال تسلیم بزرگترین نقطه قوتی است که دشمنان دیکتاتورش فاقد آن هستند.
پیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :