شش باور منکیو درباره تورم
اسفندیار جهانگرد، عضو هیاتعلمی اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
گریگوری منکیو در پانزدهم جولای۲۰۲۴ در NBER، به بررسی شش باور کلیدی خود درباره تورم میپردازد که برخی از آنها در بین اقتصاددانان مورد بحث است. وی بر اهمیت مداوم منحنی فیلیپس بهعنوان یک مفهوم نظری تاکید میکند اما کاربرد عملی آن را زیر سوال میبرد. او همچنین انتقاداتی به مدل کالوو در تعیین قیمتها دارد، خواستار توجه مجدد به شاخصهای پولی است و پیشنهاد میکند که فدرالرزرو هدفگذاری تورم را منعطفتر کند.
۱- منحنی فیلیپس اجتنابناپذیر است (اما بهصورت مشروط)
منکیو استدلال میکند که با وجود برخی انتقادات، منحنی فیلیپس همچنان یک مفهوم اساسی در اقتصاد کلان است اما باید بهعنوان یک رابطه مشروط در نظر گرفته شود.
-در دهه۱۹۶۰، همبستگی منفی بین تورم و بیکاری بهطور واضحی مشاهده میشد اما امروزه این رابطه ساده دیگر وجود ندارد.
– منکیو میگوید که منحنی فیلیپس یک رابطه شرطی است که بستگی به نوع شوک اقتصادی دارد. اگر شوکهای پولی یا تقاضای کل باعث تغییر تورم و بیکاری در جهتهای مخالف شوند، یک منحنی فیلیپس کوتاهمدت وجود دارد.
«دیدگاه منکیو این است که منحنی فیلیپس بهتر است بهعنوان یک رابطه شرطی در نظر گرفته شود… به این ترتیب، فرار از آن دشوار است.» به عبارت دیگر منحنی فیلیپس همچنان بخشی از تفکر اقتصاد کلان است اما فقط در صورت در نظر گرفتن شرایط خاص.
۲- منحنی فیلیپس ابزار عملی مفیدی نیست
با وجود اهمیت نظری، منحنی فیلیپس ابزار دقیقی برای پیشبینی تورم یا تصمیمگیری سیاستی نیست.
– یک مطالعه در سال۱۹۹۷ نشان داد که تعیین نرخ طبیعی بیکاری (NAIRU) با فاصله اطمینان ۹۵درصد بسیار بزرگی همراه است. این امر باعث میشود که پیشبینیهای مبتنیبر این منحنی بسیار نامطمئن باشند.
– تلاش برای یافتن نسخههای دقیقتر از منحنی فیلیپس، مانند جستوجوی «جام مقدس» است: هرگز موفقیتآمیز نیست اما همچنان ادامه دارد.
«فاصلههای اطمینان بزرگ برای نرخ طبیعی بیکاری، همراه با بیفایده بودن جستوجوی بیپایان برای منحنی فیلیپس دقیقتر، باعث شده که انتظار زیادی از این منحنی بهعنوان ابزاری برای پیشبینی تورم یا ارزیابی سیاستها نداشته باشم.» در نهایت تکیه بیش از حد بر منحنی فیلیپس برای سیاستگذاری عملی مشکلساز است زیرا این منحنی دقت لازم را ندارد.
۳- تشخیص شوکهای عرضه و تقاضا در زمان واقعی تقریبا غیرممکن است
هنگامی که تورم از هدف بانک مرکزی منحرف میشود، تشخیص اینکه این تغییر ناشی از شوکهای عرضه است یا شوکهای تقاضا، بهویژه در زمان واقعی، بسیار دشوار است.
– عدم دقت در تعیین نرخ طبیعی بیکاری باعث میشود که تمایز میان عوامل عرضه و تقاضا مبهم باشد.
-انتظارات تورمی نیز نقش مهمی دارند که پیشبینی تاثیر شوکهای اقتصادی را سختتر میکند.
– افزایش تورم در سال۲۰۲۲ نمونهای از این عدم قطعیت بود؛ ممکن بود ناشی از مشکلات زنجیره تامین، افزایش تقاضا، یا سیاستهای پولی و مالی بیش از حد انبساطی باشد.
«مشکل این است از آنجا که نرخ طبیعی بیکاری را با دقت نمیدانیم، تمایز میان عرضه و تقاضا دشوار است… و در زمان واقعی است که سیاستگذاران باید واکنش نشان دهند.» بنابراین سیاستگذاران باید در واکنش سریع به تورم محتاط باشند زیرا تعیین علت اصلی آن در لحظه دشوار است.
۴- اقتصاددانان باید از «فرقه کالوو» فاصله بگیرند
مدل کالوو (Calvo 1983) که در تحلیل تورم استفاده میشود، بیش از حد مورد اعتماد است و بهدرستی پایداری تورم را توضیح نمیدهد.
– مدل کالوو تغییرات تورم را سریعتر از واقعیت نشان میدهد و اثرات شوکهای پولی را بهدرستی منعکس نمیکند.
– مدلهای جایگزین مانند مدل اطلاعات چسبنده (Sticky-Information Model) که توسط منکیو و ریکاردو ریس توسعه داده شده، میتوانند پویایی تورم را بهتر توضیح دهند.
– نویسنده پیشنهاد میکند که شاید متغیر مناسب در منحنی فیلیپس، «هنجار تورمیinflationnorm » بهجای «انتظارات تورمی» باشد.
«پویاییهای تورم ضمنی در مدل کالوو با دادهها ناسازگار است… شاید متغیر مناسب در منحنی فیلیپس چیزی شبیه به «هنجار تورمی» باشد.» اقتصاددانان باید به مدلهای جایگزین توجه بیشتری داشته باشند و بیش از حد به مدل کالوو اعتماد نکنند.
۵- شاخصهای کل پولی (Monetary Aggregates) باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند
درحالیکه بسیاری از تحلیلگران شاخصهای پولی مانند M2 را نادیده میگیرند، این متغیرها ممکن است بینش مهمی درباره تورم ارائه دهند.
در سال۲۰۲۱، جرمی سیگل افزایش شدید تورم را با بررسی M2 پیشبینی کرد، درحالیکه بسیاری این پیشبینی را رد کردند.
-نویسنده استدلال میکند که نادیده گرفتن این شاخصها اشتباه است زیرا ممکن است اطلاعات مفیدی درباره فشارهای تورمی فراهم کنند.
«نادیدهگرفتن شاخصهای پولی این روزها رایج است اما شاید زمان آن رسیده که این رویکرد را بازبینی کنیم.» شاخصهای پولی نباید کاملا کنار گذاشته شوند و باید در تحلیلهای تورمی بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
۶- هدفگذاری تورم ۲ درصد بهتر از ۰/۲ درصد است
هدفگذاری تورم نباید بیش از حد دقیق باشد؛ بهجای یک عدد ثابت (مانند ۰/۲ درصد)، یک محدوده انعطافپذیر (مثلا بین ۱ تا ۳درصد) بهتر است.
– کنترل دقیق تورم غیرممکن است و بانکهای مرکزی نباید دقت بیش از حدی در هدفگذاری داشته باشند.
– بانک مرکزی باید انعطافپذیری بیشتری در تعیین اهداف تورمی خود نشان دهد.
«بانکهای مرکزی باید بپذیرند که توانایی آنها در کنترل تورم چندان دقیق نیست.» هدفگذاری انعطافپذیر تورم، واقعبینانهتر و موثرتر خواهد بود.
در کل مقاله منکیو تحلیل جامعی از چالشهای پیشبینی و کنترل تورم ارائه میدهد. او پیشنهاد میکند که سیاستگذاران باید:
– به محدودیتهای منحنی فیلیپس آگاه باشند
– به مدلهای جایگزین در تعیین تورم توجه کنند
– شاخصهای کل پولی را مجددا بررسی کنند
– رویکرد منعطفتری در هدفگذاری تورم داشته باشند.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانیادداشتلینک کوتاه :