از اسمیت تا ترامپ: دو قرن نبرد بر سر تجارت آزاد

تجارت آزاد تقریباً همیشه برای هر اقتصادی مفید است؛ پس چرا تا این حد نامحبوب است؟
جهان صنعت نیوز – تجارت آزاد که از قرن نوزدهم با لغو قوانین ذرت در بریتانیا آغاز شد، رشد چشمگیری در اقتصاد جهانی ایجاد کرد، اما همواره با مخالفتهایی مواجه بوده است. در حالی که اقتصاددانان بر مزایای کلی آن تأکید دارند، صنایع و کارگرانی که در رقابت جهانی بازنده میشوند، با این سیاست مخالفاند. تاریخچه جنگهای تجاری از دوران مرکانتیلیسم تا تعرفههای آمریکا در سال ۱۹۳۰ و رقابت کنونی با چین نشان میدهد که ترس از دست دادن مشاغل و حمایت از صنایع داخلی، همواره مانعی برای تجارت آزاد بوده است. امروز نیز علیرغم وجود سازمانهای بینالمللی، حمایتگرایی همچنان در بسیاری از کشورها ادامه دارد.
جنگهای تجاری چقدر قدمت دارند؟
دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ گفت: «جنگهای تجاری خوب هستند و بهراحتی قابل پیروزیاند» و حالا در دومین دوره ریاستجمهوری خود، جنگی تجاری را علیه چین آغاز کرده است. اما تا همین اواخر، بیشتر جهان در وضعیت مداوم جنگ تجاری قرار داشت.
تا قرن نوزدهم، نظام مرکانتیلیسم در اروپا غالب بود. اندیشمندان مرکانتیلیست بر این باور بودند که قدرت از ثروت ناشی میشود و بهترین راه برای انباشت ثروت، کاهش واردات و افزایش صادرات است. در نتیجه، بیشتر کشورها تعرفههای سنگینی بر کالاهای وارداتی اعمال میکردند – بهویژه چون تعرفهها بخش بزرگی از درآمد دولتها را تشکیل میدادند (قاچاقچیان در آن زمان به «تجارتآزادان» معروف بودند).
این نگرشی مبتنی بر بازی مجموع صفر بود: قدرتهای رقیب همزمان تلاش میکردند مازاد تجاری به دست آورند. این وضعیت به جنگهای واقعی منجر شد، مانند جنگهای انگلستان و هلند در قرن هفدهم، و همچنین به گسترش استعمار، زیرا کشورها برای تسلط بر تجارت و کنترل منابع و بازارهای مصرف برای کالاهای خود رقابت میکردند.
این وضعیت چگونه تغییر کرد؟
علم اقتصاد اساساً برای به چالش کشیدن مرکانتیلیسم ابداع شد. آدام اسمیت استدلال کرد که ملتها با تلاش برای انباشت مازاد تجاری ثروتمند نمیشوند، بلکه با بهرهبرداری از مزیتهای نسبی از طریق تخصصگرایی و تقسیم کار برای افزایش بهرهوری ثروتمند میشوند؛ بهطور ساده، اسکاتلند باید پشم خود را تولید کند و شراب خود را از فرانسه بخرد. با اجازه دادن به تجارت آزاد بدون تعرفهها، ملتها مردم خود را به سمت صنایعی هدایت میکنند که در آنها برتری دارند. پس از سالها بحث، در سال ۱۸۴۶، نمایندگان پارلمان بریتانیا قوانین ذرت (Corn Laws) را لغو کردند (این قوانین به درخواست مالکان زمین، تعرفههایی بر واردات غلات وضع کرده بودند) و دوران تجارت آزاد آغاز شد.
آیا تجارت آزاد جهان را ثروتمندتر کرده است؟
بله، بهطور چشمگیر. از سال ۱۸۲۰، تولید ناخالص داخلی سرانه از حدود ۱,۱۰۰ دلار به بیش از ۱۶,۶۰۰ دلار افزایش یافته است. بخش زیادی از این رشد به دلیل تجارت آزاد است: کشورها به جای تلاش برای خودکفایی، آنچه را که نیاز دارند از دیگران میخرند و در آنچه بهترین انجام میدهند تخصص پیدا میکنند.
اقتصاددانان اغلب به دلیل نرسیدن به نتیجهگیریهای واضح مورد انتقاد قرار گرفتهاند، اما تقریباً همگی بهطور مداوم تأکید میکنند که تجارت آزاد تقریباً همیشه برای هر اقتصادی – در مجموع – مفید است. البته، این وضعیت میتواند برای صنایع و کارگرانی که در رقابت جهانی شکست میخورند بسیار بد باشد. همانطور که توماس بابینگتون مکالی گفته است: «تجارت آزاد، یکی از بزرگترین نعمتهایی که یک دولت میتواند به مردم خود بدهد، در تقریباً هر کشوری نامحبوب است.»
چرا تجارت آزاد اینقدر نامحبوب است؟
این موضوع برخلاف شهود است. همانطور که آبراهام لینکلن گفته است: «من خیلی درباره تعرفهها نمیدانم، اما میدانم که اگر کت را در آمریکا بخرم، من کت دارم و آمریکا پولش را دارد – اما اگر کت را از انگلستان بخرم، من کت دارم و انگلستان پولش را دارد.» در کشورهای ثروتمند، مردم از اینکه نیروی کار ارزانتر خارجی شغلهایشان را بگیرد، میترسند. در کشورهای فقیر، مردم از اینکه توسط فناوریهای برتر مغلوب شوند، نگراناند.
تجارت آزاد همچنین «منافع پراکنده» و «ضررهای متمرکز» دارد. برای مثال، واردات فولاد ارزان از چین به بریتانیا بسیاری از گروهها، از خودروسازان گرفته تا مصرفکنندگان، را منتفع میکند. اما این وضعیت برای کارگران صنعت فولاد بریتانیا بسیار بد است.
تجارت آزاد چگونه پیشرفت کرد؟
بهطور کلی، تجارت آزاد توسط قدرتهای بزرگ تولیدی که فکر میکردند میتوانند از آن بهره ببرند، پیش برده شد: ابتدا بریتانیا، سپس ایالات متحده. (به همین دلیل، کارل مارکس آن را «استثمار آشکار، بیشرمانه، مستقیم و وحشیانه» نامید.)
اولین دوره تجارت آزاد زمانی به پایان رسید که پس از شوک سقوط اقتصادی ۱۹۲۹، کشاورزان و صنعتگران آمریکایی خواستار حمایت شدند. ایالات متحده که در آن زمان هنوز یک طرفدار مردد تجارت آزاد بود، در سال ۱۹۳۰ قانون تعرفه اسموت-هاولی را تصویب کرد و میانگین تعرفهها را حدود ۲۰ درصد افزایش داد. سایر کشورها نیز مقابلهبهمثل کردند و تجارت جهانی فروپاشید. این نمونهای کلاسیک از حماقت جنگهای تجاری است؛ نهتنها هزینهها را برای مصرفکنندگان افزایش میدهد، بلکه سایر کشورها را نیز به واکنش مشابه وادار میکند و آسیبهای بیشتری به بار میآورد.
چه زمانی پیشرفت دوباره آغاز شد؟
در سال ۱۹۴۷، ایالات متحده و متحدانش «توافق عمومی تعرفهها و تجارت» (GATT) را ایجاد کردند و مجموعهای از مذاکرات پیچیده را آغاز کردند که در آن کشورها بهطور متقابل تعرفهها را کاهش دادند. گات و جانشین آن، سازمان تجارت جهانی (WTO)، موفق شدند تعرفهها را در بیشتر نقاط جهان کاهش دهند و دوران جهانیشدن را آغاز کنند. علاوه بر این، بیشتر کشورهای توسعهیافته عضو مناطق تجارت آزاد منطقهای هستند، مانند اتحادیه اروپا، نفتا در آمریکای شمالی و مرکوسور در آمریکای جنوبی.
تجارت امروز چقدر آزاد است؟
آنقدرها هم آزاد نیست. سیستم سازمان تجارت جهانی تعرفهها را پایین نگه میدارد، اما به دولتها اجازه میدهد تا در برخی شرایط، برای محافظت از اقتصاد خود، قوانین عادی را به حالت تعلیق درآورند: از جمله در صورت اختلال بازار (افزایش ناگهانی واردات)، امنیت ملی (حفاظت از صنایع دفاعی)، اقدامات ناعادلانه (مانند یارانه دادن به صادرات توسط سایر کشورها)، و دامپینگ (فروش کالاها زیر قیمت تمامشده برای حذف رقبا). کشاورزی در بسیاری از نقاط جهان همچنان با یارانه و حمایت همراه است تا از کشاورزان حمایت شود.
راههای زیادی برای تحریف تجارت آزاد وجود دارد و به همین دلیل، جنگهای تجاری در سطح پایین بهطور مداوم رخ میدهند. بیشتر کشورهای صادرکننده موفق – از ایالات متحده و کره جنوبی گرفته تا چین – از سیاستهای حمایتگرایانه برای توسعه صنایع کلیدی خود استفاده کردهاند.
آیا اعتراضات ترامپ موجه است؟
در مورد چین، بله. پکن از سیستم تجارت آزاد بهطور بیرحمانهای بهرهبرداری کرده و از کاهش موانع تجاری سود برده است، در حالی که بازار داخلی خود را به یکی از بستهترین بازارهای جهان تبدیل کرده است. چین به صنایع استراتژیک خود (مانند فولاد، تراشههای الکترونیکی و خودروهای برقی) بهشدت یارانه میدهد تا بر بازار مسلط شود؛ ارزش پول ملی خود را بهطور مصنوعی کاهش میدهد تا صادراتش ارزانتر شود و در مقیاسی گسترده، فناوریهای خارجی را سرقت میکند.
با این وجود، تجارت با چین در مجموع برای ایالات متحده مفید بوده است و منجر به کاهش قیمتها برای مصرفکنندگان و افزایش سود شرکتها شده است. اما «ضررهای متمرکز» آن شدید بوده است. یک مطالعه نشان داده که حدود دو میلیون شغل در صنایع داخلی آمریکا بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۱، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، به دلیل تجارت با چین از دست رفته است.
جای تعجب نیست که ترامپ در مناطقی مانند «کمربند زنگار» که بسیاری از مشاغل از دست رفتهاند، حمایت زیادی پیدا کرده است.
اقتصاد کلانپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :