اقتصاد قلدری

چرا اقتصاد قلدری به عنوان یک تاکتیک مدرسهای، یک استراتژی سیاست خارجی منطقی نیست؟
جهان صنعت نیوز، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، تهدید کرده است که علیه طیف گستردهای از کشورها، بهویژه با اعمال تعرفههای تنبیهی، اقدام خواهد کرد تا به اهدافی در زمینههایی بهشدت متنوع، ازجمله افزایش دسترسی به بازارهای خارجی، کنترل جریان مهاجران و مواد مخدر، و حتی تصاحب سرزمین دست یابد. اما این تاکتیک تا چه حد میتواند در سیاست خارجی موفق باشد و آیا آنقدر مؤثر است که بتوان آن را بارها و بارها به کار گرفت؟ بهعبارتدیگر، آیا قلدری میتواند در سطح یک استراتژی مطرح شود؟ پاسخ به این پرسش نیازمند درک اقتصاد قلدری است.
ممکن است قلدران تحت تأثیر انگیزههایی مانند سادیسم یا دیگر عوامل روانشناختی ناپسند باشند، اما برای اینکه قلدری به بخشی از یک استراتژی تبدیل شود، باید ابزاری برای رسیدن به یک هدف باشد، به این معنا که شخص قلدریکننده باید بهدنبال تغییر رفتار فرد قربانی باشد تا اهدافش را بهتر محقق کند.
مثالی از تعرفهها و استفاده دیپلماتیک از تهدیدها
تعرفهها ممکن است برای ایجاد درآمد یا محافظت از صنایع داخلی اعمال شوند—دو هدفی که ترامپ اغلب از آنها یاد کرده است. اما آیا تهدید به اعمال تعرفهها میتواند کاربرد دیپلماتیک نیز داشته باشد؟
چند نمونه از موفقیت این روش عبارتاند از:
تغییر موضع کلمبیا: این کشور در نهایت با بازپسگیری اتباع اخراجشدهی خود موافقت کرد.
واکنش کانادا و مکزیک: پس از تهدید به اعمال تعرفههای گسترده، این دو کشور اعلام کردند که تدابیر بیشتری را در مرزهای خود اعمال خواهند کرد.
ناتو و هزینههای دفاعی: ترامپ تهدید کرد که در صورت عدم افزایش هزینههای دفاعی از سوی متحدان، به کمک آنها نخواهد آمد.
پاناما و پروژهی “کمربند و جاده”: او حتی تهدید به تهاجم نظامی به برخی کشورها کرد، مگر اینکه آنها همکاری خود را با کشورهای ثالث (مانند چین) قطع کنند.
این مثالها نشان میدهند که تهدیدها در برخی موارد به نتیجه منجر شدهاند. اما آیا این روش در بلندمدت بهعنوان یک استراتژی پایدار عمل خواهد کرد؟
قلدری، بهعنوان یک استراتژی، خودمحدودکننده است
مانند هر تاکتیکی، قلدری نیز هزینهها و مزایای خود را دارد. بهترین نوع تهدید، آن است که صرفاً با مطرح شدن، موجب تبعیت شود، چراکه اجرای تهدید اغلب با هزینههایی همراه است. اما برای اینکه تهدید باورپذیر باشد، قلدر باید آمادهی اجرای آن باشد، و این به معنای آن است که هزینهی اجرای تهدید برای او باید آنقدر پایین باشد که توجیهپذیر باشد.
بهعنوانمثال، به نظر میرسد که ترامپ اصولاً از اعمال تعرفهها بهعنوان یک ابزار اقتصادی استقبال میکند، هرچند این سیاست ممکن است نادرست باشد. به همین دلیل، تهدیدهای او در مورد تعرفهها باورپذیرتر هستند. قلدری که تهدیدهای معتبری در دست دارد، ممکن است انتظار داشته باشد که بدون نیاز به اجرای مکرر آنها به خواستههایش برسد. اگر امتیازاتی که قلدر از این راه دریافت میکند، بهاندازهی کافی بزرگ باشند—بهویژه در روابط نامتقارن، مانند رابطهی آمریکا با کشورهای کوچکتر—آنگاه ممکن است این روش در نگاه اول بهعنوان راهی برای تحقق اهداف کلان جلوه کند.
طرفداران ترامپ ممکن است استدلال کنند که تاکتیکهای او فراتر از یک رویکرد صرفاً معاملاتی است و در واقع، پایههای یک استراتژی بلندمدت را میسازد. اما این تحلیل نادرست است. قلدری، بهعنوان یک استراتژی، در نهایت خود را محدود میکند.
۱. قلدری کشورها را از ایالات متحده دور میکند
کشورهایی که قربانی قلدری میشوند، معمولاً تلاش میکنند که وابستگی خود را کاهش دهند. آنها ممکن است:
- وابستگی خود را کاهش دهند تا کمتر در معرض تهدید باشند.
- اتحاد تشکیل دهند تا قلدریکننده با اقدامات تلافیجویانهی بیشتری مواجه شود.
- بهدنبال حامیان دیگر بگردند که شرایط کمهزینهتری را ارائه دهند.
پیش از ترامپ، کشورهایی تلاش داشتند تا خارج از نظارت آمریکا همکاری کنند، بهویژه در حوزههای تجارت، سرمایهگذاری و امنیت. اگرچه او ممکن است برای مدتی چنین تلاشهایی را متوقف کند، اما در واقع، اقدامات او باعث تسریع این روند شده است.
نمونهی اروپا: افزایش هزینههای دفاعی کشورهای اروپایی ممکن است ظاهراً بهعنوان امتیازی به ترامپ تلقی شود، اما این در واقع تلاشی برای کاهش وابستگی به چتر امنیتی آمریکا است.
۲. قلدری همیشه کارساز نیست و ممکن است همکاری را از بین ببرد
حتی اگر تهدیدها باعث تمکین در برخی زمینهها شوند، ممکن است مانع از همکاریهای غیررسمی و بلندمدتی شوند که به اعتماد وابستهاند. برای مثال:
- همکاریهای اطلاعاتی ممکن است کاهش یابد.
- پروژههای تحقیق و توسعهی مشترک ممکن است متوقف شوند.
- نظارت بر تهدیدهای بهداشتی یا مالی ممکن است به خطر بیفتد.
۳. محدودیت در اثربخشی تهدیدهای چندوجهی
تهدید در یک حوزه، مانند تجارت، ممکن است برای کسب امتیاز در حوزهی دیگر، مانند امنیت، به کار رود. اما کشورها تنها تا حد مشخصی حاضر به امتیازدهی هستند. استفادهی مکرر از یک تهدید ممکن است کارایی آن را کاهش دهد.
نمونه: ترامپ از تعرفهها بهعنوان ابزاری جهانی برای تهدید استفاده کرده است. اما کشورهای بزرگتر، مانند چین و اتحادیهی اروپا، نشان دادهاند که حاضر به پذیرش این تهدیدها و اعمال اقدامات تلافیجویانه هستند.
۴. تهدیدهای شدید، نیازمند شرایط شدید برای باورپذیری هستند
برخی تهدیدها، مانند قطع کامل روابط اقتصادی یا اقدام نظامی، ممکن است به خود تهدیدکننده نیز آسیب بزند. این تهدیدها ممکن است پیامدهایی مانند:
- ضررهای اقتصادی (از دست دادن بازارها)
- پیامدهای ژئوپلیتیکی (تقویت روابط بین دشمنان آمریکا)
- واکنش منفی نهادهای بینالمللی داشته باشد.
نتیجهگیری: قلدری یک استراتژی بلندمدت نیست
قلدری در سیاست خارجی آمریکا، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت مؤثر باشد، اما در بلندمدت، باعث کاهش نفوذ و اعتبار آمریکا خواهد شد.
فارن پالیسی
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :