رشد اقتصادی، تضمینی برای سودآوری سهام نیست

تحقیقات نشان میدهد که رشد اقتصادی یک کشور یا صنعت لزومی به افزایش بازده سهام ندارد و سرمایهگذاران نباید صرفاً بر این معیار برای تصمیمگیری تکیه کنند.
جهان صنعت نیوز، بر خلاف تصور رایج، رشد اقتصادی بالا لزوماً منجر به بازدهی بیشتر در بازار سهام نمیشود. مطالعات نشان دادهاند که بازده سهام در کشورهایی با رشد اقتصادی پایینتر حتی بهتر از کشورهای با رشد بالا بوده است. همچنین، برخلاف انتظار، صنایعی با سریعترین رشد، همیشه بازدهی بیشتری نداشتهاند. بررسیهای تاریخی نیز نشان دادهاند که بازگشت به میانگین در رشد غیرعادی سود شرکتها امری طبیعی است، به این معنا که رشدهای غیرعادی در بلندمدت تعدیل میشوند. این یافتهها تأکید دارند که سرمایهگذاران نباید تنها بر رشد اقتصادی یا صنعتی تمرکز کنند، بلکه باید عوامل بنیادی دیگر را نیز در نظر بگیرند.
آیا سرمایهگذاری در کشورهایی با رشد اقتصادی بالا سودآور است؟
سهام به طور کلی به عنوان داراییهای رشدی در نظر گرفته میشوند، به این معنا که بازده بازار سهام با رشد اقتصادی همبستگی مثبت دارد. این همان باور متعارفی است که اکثر سرمایهگذاران به آن باور دارند. باور متعارف را میتوان به عنوان ایدههایی تعریف کرد که آنقدر در باورهای ما ریشه دواندهاند که بدون چالش باقی میمانند. متأسفانه، بسیاری از باورهای متعارف درباره سرمایهگذاری نادرست هستند.
یکی از مثالهای اشتباه بودن باورهای متعارف این است که سرمایهگذارانی که به دنبال بازده بالا هستند، باید در کشورهایی مانند هند سرمایهگذاری کنند که نرخ رشد اقتصادی بالایی دارند. به نظر میرسد که اگر بتوان پیشبینی دقیقی از نرخ رشد اقتصادی کشورها داشت، میتوان از این اطلاعات برای کسب بازدههای غیرعادی استفاده کرد. اما تکیه بر شهود میتواند به نتیجهگیریهای نادرست منجر شود.
در این مورد، نتیجهگیری اشتباه به دلیل نادیده گرفتن کارایی بالای بازارها در لحاظ کردن اطلاعات آینده در قیمتهای کنونی رخ میدهد. شواهد تجربی درباره همبستگی بین نرخ رشد اقتصادی کشورها و بازده بازار سهام این موضوع را تأیید میکنند. برای مثال، در مطالعاتی که توسط یواخیم کلمنت و جی ریتر انجام شده، هیچ شواهدی از همبستگی مثبت بین بازده بازار سهام و رشد تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی یافت نشده است. ریتر که ۱۹ کشور را بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۱ بررسی کرد، دریافت که همبستگی بین بازده سهام و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه برابر با ۰.۳۹- در ارز محلی و ۰.۳۲- در دلار آمریکا بوده است. در واقع، سرمایهگذاران در سال ۱۹۰۰ بهتر بود در کشورهایی سرمایهگذاری کنند که رشد اقتصادی پایینتری داشتند.
آیا رشد دارایی معیار مناسبی برای سرمایهگذاری است؟
به طور مشابه، باور متعارف میگوید شرکتهایی که سود خود را سریعتر افزایش میدهند (سهام رشدی) از شرکتهایی که رشد سود کمتری دارند (سهام ارزشی) عملکرد بهتری دارند. اما این باور نیز نادرست است. در بلندمدت، در حالی که سهام رشدی بازده بالاتری بر داراییها و حقوق صاحبان سهام و رشد سریعتر سود داشتهاند، اما بازده سهام ارزشی بالاتر بوده است. از ۱۹۲۶ تا ۲۰۲۴، شاخص سهام ارزشی فاما-فرنچ در ایالات متحده بازده سالانه ۱۲.۷۹ درصدی را ثبت کرده، در حالی که شاخص سهام رشدی فاما-فرنچ بازدهی ۱۰.۰۹ درصدی داشته است.
صنعت تعیینکننده سرنوشت نیست
نتایج مشابهی را در بررسی صنایع مشاهده میکنیم—صنایعی که سریعترین رشد را داشتهاند، بالاترین بازده را ارائه ندادهاند. اگر از اکثر سرمایهگذاران بپرسید که کدام صنایع بالاترین بازده را داشتهاند، احتمالاً پاسخ آنها فناوری و مراقبتهای بهداشتی خواهد بود.
اما آیا این درست است؟ از ۱۹۲۶ تا ۲۰۲۴، بازده سالانه سهام آمریکا ۱۰.۲۲ درصد بوده است. دادههای کن فرنچ نشان میدهد که در حالی که سهام فناوری و مراقبتهای بهداشتی عملکرد بهتری داشتهاند (به ترتیب ۱۱.۳۵٪ و ۱۱.۶۷٪)، اما سهام مخابرات با بازده ۸.۹۶٪ عملکرد ضعیفتری داشته است. جالب اینجاست که صنایع دارای بیشترین بازده شامل مشروبات الکلی (۱۱.۸۸٪) و دخانیات (۱۲.۳۴٪) بودهاند. نتایج مشابهی در دوره جدیدتر بین ۱۹۶۳ تا ۲۰۲۴ دیده شده است، جایی که دخانیات (۱۴.۵۶٪)، اسلحه (۱۲.۷۷٪) و حتی خردهفروشیها (۱۱.۸۸٪) بازده بالاتری نسبت به فناوری (۱۱.۳۵٪) و مراقبتهای بهداشتی (۱۱.۹۹٪) داشتهاند.
بازگشت به میانگین رشد سود غیرعادی
انتظارات از رشد آینده سود برای ارزشگذاری بسیار مهم است زیرا سرمایهگذاران به طور جمعی ارزش بیشتری به شرکتهایی اختصاص میدهند که انتظار دارند سریعتر رشد کنند (سهام رشدی). در مقابل، شرکتهایی که انتظار میرود رشد کمتری داشته باشند (سهام ارزشی)، ارزشگذاری پایینتری دارند.
یک فرض ضمنی در بیشتر پیشبینیها این است که رشد پایدار است. در حالی که تحلیلگران برای شرکتهای دارای رشد سریع، رشد بالایی پیشبینی میکنند، و برای شرکتهای کمرشد، رشد پایینی در نظر میگیرند، شواهد گستردهای نشان میدهند که بازگشت به میانگین در رشد سود غیرعادی (چه مثبت و چه منفی) یک قاعدهی کلی است.
چرا بازده کل سهامداران مهمتر از سود تقسیمی است؟
در مطالعهای در سال ۱۹۹۷، یوجین فاما و کنت فرنچ بررسی کردند که آیا نظریه بازگشت به میانگین سودآوری در دادههای تاریخی معتبر است. آنها سودآوری میانگین ۲۳۰۴ شرکت را بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۵ تحلیل کردند و دریافتند:
– سودآوری شرکتها تمایل قوی به بازگشت به میانگین دارد.
– این بازگشت در زمانی که سودآوری بالا یا پایین است، قویتر است.
– سودآوری پایینتر نسبت به سودآوری بالاتر سریعتر به میانگین بازمیگردد.
– نرخ بازگشت به میانگین حدود ۴۰٪ در سال بوده است.
چرا باور متعارف اینقدر اشتباه است؟
چندین دلیل برای این موضوع وجود دارد:
1. بازارها معمولاً نسبت قیمت به درآمد بالاتری به کشورها، صنایع و شرکتهایی که رشد اقتصادی بالایی دارند، اختصاص میدهند. این امر باعث کاهش بازده واقعی میشود.
2. بازارها نه بر اساس نرخ رشد، بلکه بر اساس ریسک قیمتگذاری میکنند. نرخهای رشد بالا از پیش در قیمتهای سهام لحاظ شدهاند.
3. رشد اقتصادی برای مردم مفید است (افزایش سطح زندگی، عمر طولانیتر و کاهش مرگ و میر نوزادان)، اما لزوماً برای سرمایهگذاران سهام سودآور نیست. یک کشور میتواند با استفاده بیشتر از نیروی کار و سرمایه رشد کند، بدون این که مالکان سرمایه بازده بالاتری کسب کنند.
نتیجهگیری
باور متعارف درباره سرمایهگذاری، اغلب بر اساس شهود و باورهای ریشهدار است تا شواهد واقعی. اما تحقیقات گسترده نشان میدهد که بازده بازار سهام لزوماً با رشد اقتصادی کشورها، رشد صنایع یا حتی رشد سود شرکتها همبستگی مثبت ندارد. بازگشت به میانگین، کارایی بازار و تأثیر قیمتگذاری ریسک از عوامل کلیدیای هستند که موجب میشوند سرمایهگذاران در بلندمدت از رویکردهای مبتنی بر ارزش و عدم تکیه بر رشد اقتصادی منتفع شوند.
بورسپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :