مذاکره برای ترک منازعه

حسین عبدهتبریزی ، اقتصاددان
آقای دکتر عباس آخوندی مقالهای درباره مذاکرات ایران و آمریکا در عمان نوشتند که در همین رسانه منتشر شد. در این مقاله وی از اهمیت آغاز مذاکره و تجربههای پیشین یاد کرده و تاکید میکند که آغاز مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم بین ایران و آمریکا به هر شکل حائز اهمیت است و مسیر دیپلماسی را هموار میکند. در آن نوشته یادآوری شده است این مذاکرات بیسابقه نیست و در دوران اوباما و پیش از برجام نیز چنین گفتوگوهایی با حضور مقامات عالیرتبه وجود داشته است. وی مذاکرات در عمان را در تداوم همان مسیر ارزیابی میکند.
او هشدار میدهد نباید از این مذاکرات انتظار توافق صلح یا همکاری دائمی داشت. هدف واقعبینانه این مذاکرات صرفا «ترک منازعه» و مهار تخاصم و تحقق چنین هدفی دستاوردی بزرگ است اما برداشتن مانع تنش با آمریکا تنها شرط لازم است و نه کافی. اگر این مانع برداشته شود، حتی در آن صورت، آقای آخوندی تاکید دارد که توسعه ایران نیازمند دولتی منسجم با سیاستهای توسعهای روشن است.
دو گروه مانع در مسیر موفقیت مذاکرات شناسایی شده است: نخست اسرائیل که از طریق تشدید تهدیدات بهدنبال شکست مذاکرات است و دوم، گروهی از تندروهای داخلی (که آنها را اخوان شیعی مینامند) که منافعشان در تداوم تنش و بحران است. در پایان نوشته نیز تصریح میکند که هرچند فضای بینالمللی مستعد ترک منازعه است اما هنوز زود است درباره موفقیت مذاکره قضاوت کنیم. وی معتقد است باید خوشبین باشیم و دلیلی برای بدبینی هم نداریم.
به گمانم این مقاله از نظر سیاسی واقعگرایانه نوشته شده و دیدی منطقی دارد و میکوشد که سطح انتظارات مخاطبان را از مذاکرات تعدیل کند تا خیلی از آن انتظار نداشته باشند: بهترین نتیجه فقط ترک منازعه خواهد بود و سرمایهگذاران داخلی و خارجی به این زودی برای سرمایهگذاری در ایران صف نخواهند کشید. در نوشته وی بازیگران مخرب را هم بهخوبی شناسایی کرده است و دقیقا به اسرائیل و جریانهای تندرو داخلی (اخوان شیعی) بهعنوان موانع واقعی اشاره میکند.
واقعیت این است آغاز مذاکره، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، فینفسه مهم است و مسیر دیپلماسی را باز میکند، با دیدگاه مخالفان مذاکرات (نظیر جبهه پایداری) که معتقد است مذاکره با آمریکا خیانت به آرمانها و نشانه ضعف است و اصل مذاکره حتی غیرمستقیم را نقد میکند، بسیار متفاوت است. این موضع با دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی که اصل مذاکره را گاه تایید و گاه نفی و «مذاکره از موضع قدرت» را تبلیغ میکند و معمولا مذاکره مستقیم را نفی میکند (مگر در شرایط اضطرار) هم بسیار فرق میکند.جالب است توجه کنیم که دیدگاه ایشان با نظر اکثر تحلیلگران تکنوکرات داخلی هم تفاوت دارد که معمولا از هرگونه مذاکره استقبال میکنند و آن را راهحل لازم برای خروج از انزوای سیاسی و بحران اقتصادی میدانند.
در تحلیل از موانع داخلی و خارجی، آقای آخوندی عوامل تهدید را در اسرائیل و جریانهای رادیکال داخلی میداند؛ درحالیکه دیدگاه رسمی کشور عوامل بیرونی را تهدید اصلی میداند و از واژههایی مانند «نفوذ» یا «جنگ ترکیبی» استفاده میکند و در تحلیلها به نقش تندروهای داخلی کمتر اشاره دارد. بیشتر تحلیلگران داخلی نیز معمولا بر همافزایی موانع داخلی و بینالمللی تاکید میکنند اما کمتر اشاره دارند که حتی اگر توافقی حاصل شود، در نبود ساختار منسجم و نهادهای پاسخگو، امکان استفاده از فرصتها گسترده نخواهد بود.آقای آخوندی بدون شرح، از توسعه سخن میگوید و شاید این فرصتی باشد برای سایر تحلیلگران که تاثیرات اقتصادی احتمالی توافق یا شکست آن بر اقتصاد ایران را مفصل توضیح دهند. نگاه واقعگرایانانه اقتصاددانانی نظیر آقای مسعود نیلی که میگویند حتی یک توافق محدود هم میتواند گشایشهایی برای اقتصاد کشور ایجاد کند، ولو اینکه ساختار توسعهای کشور ناکارآمد باقی بماند؛ شاید در تقابل با نظر آقای آخوندی نباشد اما مهم است که مورد توجه بیشتری از سوی ایشان و سایر تحلیلگران قرار بگیرد. در مقایسه دیدگاههای تحلیلگران مختلف با یکدیگر باید بگوییم که آقای آخوندی محتاطانه خوشبین است و میگوید هنوز برای قضاوت زود است اما هیچ دلیل قوی برای بدبینی هم وجود ندارد. برخی مسوولان رسمی قبلی ایران هم در گذشته بارها توافق را حتمی اعلام کردهاند اما بعدا از بدعهدی طرف مقابل گلایه کردهاند. در نتیجه گاه سخنانشان ضدونقیض بهنظر میرسد. بیشتر اپوزیسیونهای خارجنشین هم عموما هرگونه توافق را بیفایده و موقت میدانند و معتقدند تا تغییر ساختاری در نظام سیاسی ایران رخ ندهد، امکان حل منازعات بینالمللی وجود ندارد. رویکردهای توسعهگرا هم تاکید دارند که گفتوگو تنها گام اول است.
اخبار برگزیدهسیاسییادداشت
لینک کوتاه :