xtrim

تهران و واشنگتن در مسیر مصالحه و پرهیز از جنگ

عباس آخوندی ، وزیر سابق راه و شهرسازی

ارزیابی رسانه‌های بین‌المللی درباره مذاکرات ایران و آمریکا تا پیش از مذاکرات (شنبه ۲۳فروردین‌ماه) غالبا مبتنی‌بر این بود که دیر یا زود شاهد درگیری دو کشور خواهیم بود و این درگیری به‌نحوی لامحاله و ناگزیر است. خروجی اغلب جلساتی که داخل کشور نیز در راستای تحلیل وضعیت حاکم بر روابط تهران و واشنگتن برگزار می‌شد، به‌نحوی موید ارزیابی رسانه‌های بین‌المللی بود و همزمان اکثر تحلیلگران ایرانی نیز نگاهی مشابه داشتند و بر این باور بودند که بسیار بعید است دو کشور به‌نحوی موفق شوند از بروز تنش و درگیری جلوگیری کنند. البته هنوز برای قضاوت بسیار زود است و باید منتظر پیشرفت مذاکرات در آتی ماند.

با این همه شخصا چنین دیدگاهی نداشته و ندارم و تحلیلم در این رابطه دست‌کم تا این لحظه متفاوت است و ریسک درگیری نظامی میان ایران و آمریکا و حتی ایران و اسرائیل را چندان جدی نمی‌دانم و ارزیابی شخصی من از این قرار است که ریسک بروز چنین درگیری و تنشی کمتر از ۵۰‌درصد است؛ حال آنکه اغلب ناظران بر این باورند که ریسک بروز چنین درگیری و تنشی بیش از ۵۰‌درصد است.

واقعیت این است که در توضیح اینکه چرا باوجود آنکه اغلب ناظران معتقدند احتمال رویارویی نظامی ایران و آمریکا ظرف ماه‌های پیش‌رو بالاست، شخصا چنین دیدگاهی ندارم، باید به مسائل گوناگون اشاره کنم. در واقع وقتی جوانب مختلف این مساله را مدنظر قرار می‌دهم به این نتیجه می‌رسم که بروز چنین درگیری و تنشی میان دو کشور امری بعید به نظر می‌رسد. یکی از دلایلی که باعث می‌شود به چنین تحلیلی برسم، تحولات داخلی ایالات‌متحده است. به بیان دیگر، اولا باتوجه به اهمیت بالایی که شخصیت ویژه دونالد ترامپ هم به‌عنوان رییس‌جمهور آمریکا و هم به‌عنوان یک شخصیت خاص سیاسی در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های ایالات‌متحده دارد، باید مورد توجه قرار گیرد.

طبیعتا اینکه او چه خواستی را دنبال می‌کند، بسیار حائز اهمیت است. من معتقدم که ترامپ درنهایت تمایلی به درگیری نظامی با ایران ندارد و در اینکه می‌گوید نمی‌خواهم شرایط به‌سمتی برود که آمریکا درگیر جنگ و تنش نظامی شود، صادق است و دروغ نمی‌گوید، هرچند او مشهور به دروغگویی است. در واقع با وجود آنکه ترامپ اصولا سیاستمدار صادقی نیست و در بسیاری از موارد نیز عامدانه خلاف آنچه مدنظر دارد را مطرح می‌کند، در این بحث خاص درباره نوع مواجهه این کشور با ایران صادق است و واقعا تمایلی به شروع درگیری ندارد. البته بسیاری از افرادی که پیرامون ترامپ و در دولت او حضور دارند، خواستار درگیری نظامی با ایران هستند.به‌عنوان نمونه مایکل والتز که به‌عنوان یک افسر ارتش ایالات‌متحده، هم‌اکنون در قامت مشاور امنیت ملی دولت ترامپ فعالیت می‌کند، ازجمله آن افرادی است که تحت تاثیر لابی اسرائیل، تمایل به شروع درگیری با ایران دارد، همچنین برخی متحدان جدی ایالات‌متحده نیز چنین خواسته‌ای دارند که بی‌تردید در راس آنها اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو قرار دارد. می‌دانیم که لابی اسرائیل در آمریکا نیز به‌شدت در این راستا تلاش می‌کند. با این همه ترامپ همانطور که در دولت نخست خود نیز باوجود تلاش‌های پمپئو در قامت وزیر خارجه وقت آمریکا و جان بولتون که مشاور امنیت ملی دولت نخست او بود، شخصا از حرکت به‌سوی درگیری نظامی با ایران خودداری کرد و درنهایت نیز هم پمپئو و هم بولتون را برکنار کرد، هم‌اکنون نیز بعید است زیر بار اصرار برخی اطرافیان و متحدان‌شان به سمت درگیری با ایران برود.

استیو ویتکاف در مصاحبه بسیار مهمی که با تاکر کارلسون داشت، توضیحات دقیقی در ارتباط با فرآیند و مدل بررسی و تصمیم‌گیری ترامپ ارائه کرد. به هر حال ویتکاف به‌عنوان فردی که بیش از سه دهه با ترامپ کار کرده و هم‌اکنون نیز به‌عنوان کارپرداز و یکی از قابل‌اعتمادترین افراد در دولت او حضور دارد، به خوبی ترامپ و فرآیند تصمیم‌گیری او را می‌شناسد. یکی از نکات جالبی که ویتکاف در آن مصاحبه مطرح کرد، این بود که وقتی با ترامپ کار می‌کنید، نباید به او گزارش کار بدهید چراکه او نه به این دست گزارش‌ها گوش می‌دهد و نه حاضر است وقت بگذارد و گزارش‌ها را بخواند بلکه به سادگی چنین گزارش‌هایی را دور می‌اندازد. روشی که در مواجهه با ترامپ کارساز است، این است که با او گفت‌وگو کنید تا دریابید که او مشخصا چه خواسته‌هایی دارد، حاضر است برای تحقق خواسته‌هایش چه هزینه‌ای بپردازد و از چه میزانی نیز بیشتر هزینه نمی‌دهد. نکته‌ای که از مجموع صحبت‌های ویتکاف در آن مصاحبه دستگیرمان می‌شود، این است که ترامپ درنهایت دنبال ایجاد صلح و آرامش در منطقه خاورمیانه به بهای عدم تصاحب بمب هسته‌ای توسط ایران است. تا زمانی که این هدف قابل تامین باشد، از برآیند صحبت‌های ویتکاف این مساله برداشت نمی‌شود که ترامپ به او ماموریتی برای حرکت به‌سوی تنش داده باشد.

نکته سوم در این بحث، آن است که آقای ترامپ به‌اصطلاح فرد بی‌هوش و حواسی نیست؛ هرچه نباشد ثروتی که او به‌عنوان یک فعال اقتصادی جمع‌آوری کرده، چیزی در حدود ۴‌میلیارد دلار است و این میزان ثروت، به‌سادگی به دست نمی‌آید. ترامپ متوجه است چه می‌خواهد و در چه وضعیتی قرار دارد. ترامپ در حال حاضر در چند جبهه ازجمله اروپا، چین، روسیه و چند جبهه دیگر وارد مواجهه اقتصادی و حتی سیاسی و امنیتی شده و نتیجه فعالیت‌هایش در این جبهه‌ها، به‌لحاظ اقتصادی در داخل آمریکا، ایجاد تورم و ریزش بورس بوده است. بنابراین درپی ورود به این چند جبهه گوناگون، مشکلات داخلی بسیاری نیز برای خود ایجاد کرده و در چنین شرایطی طبیعتا هیچ تمایلی ندارد که آمریکا را وارد یک درگیری و تنش نظامی کند، آن‌هم جنگ و درگیری نظامی با ایران که خواه ناخواه، جنگی درازمدت و فرسایشی خواهد بود و به همین دلیل هزینه‌های هنگفتی برای او به همراه خواهد داشت. فراموش نکنیم دو جنگ پیشین ایالات‌متحده در خاورمیانه علیه عراق و افغانستان، هزینه‌های هنگفتی داشته است. تنها هزینه مداخله در افغانستان بالغ‌بر ۶/‏۲تریلیون دلار هزینه به خزانه ایالات‌متحده و شهروندان آمریکایی تحمیل کرد بنابراین به هیچ عنوان حاضر نخواهد شد که به این سادگی آمریکا را درگیر یک جنگ دیگر کند چراکه هزینه‌های چنین جنگی، منجربه افزایش تورم داخلی در آمریکا می‌شود و به زیان شهروندان آمریکایی خواهد بود و خروج از آن به این سادگی نخواهد بود. در واقع، فردی که منطق تصمیماتش اقتصادی است و معمولا با منطق سیاسی به مسائل نگاه نمی‌کند، قاعدتا حاضر نمی‌شود، خود را درگیر چنین هزینه‌های سرسام‌آوری کند.

البته در این بحث، برخی ناظران معتقدند که اتفاقا جنگ برای ایالات‌متحده تجارت مهمی است و از این طریق می‌تواند اسلحه‌هایی را که تولید می‌کند، به فروش برساند اما واقعیت این است که آمریکا در شرایطی که راسا درگیر جنگ نباشد نیز اسلحه‌هایش را فروخته و می‌فروشد. چنانکه هم‌اکنون نیز عربستان سعودی و بسیاری از کشورهای منطقه خود ما، خریداران بزرگ اسلحه‌های آمریکایی هستند بنابراین اگر بخواهم آنچه در این رابطه مطرح کردم، جمع‌بندی کنم، باید بگویم که مجموعه مسائل اقتصادی، مدل تصمیم‌گیری، سابقه و پیشینه افکار و اقدامات ترامپ ما را به این گزاره نمی‌رساند که او دنبال تنش و درگیری نظامی باشد یا تمایلی به جنگ داشته باشد.

بحث دیگری که در این رابطه باید مدنظر قرار دهیم، نقش کشورهای منطقه است. حتما به خاطر دارید که در جریان مذاکرات هسته‌ای میان ایران و گروه ۱+۵، تقریبا اکثر کشورهای منطقه به‌ویژه در جنوب خلیج‌فارس، تمایلی به امضای برجام نداشتند و اکثریت قریب به اتفاق این کشورها مخالف امضای برجام و مصالحه با ایران بودند؛ حال آنکه در شرایط کنونی، هیچ‌کدام از این کشورها تمایل به جنگ ندارند؛ چنانکه فارغ از عدم تمایل عربستان سعودی به درگیری نظامی آمریکا با ایران، حتی امارات‌متحده عربی به‌عنوان مهم‌ترین متحد اسرائیل در منطقه، دنبال افزایش تنش نظامی در منطقه نیست. ضمن آنکه ایالات‌متحده و شخص ترامپ برخلاف آنچه تصور می‌شود، به خواسته کشورهای منطقه توجه دارد و دست‌کم سعی می‌کند به‌نحوی عمل کند که در تضاد با خواسته این کشورها نباشد.

مولفه مهم دیگر در این مناسبات، نقش ایران و راهبرد و رویکردی است که جمهوری اسلامی مدنظر دارد. حال آنکه لازم است در این رابطه به سخنان چندی پیش سردار باقری ارجاع بدهم و یادآوری کنم که ایشان در قامت رییس ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی صراحتا اعلام کرد که ما تمایلی به جنگ و تنش نظامی نداریم. به‌ویژه آنکه این موضع از قول رهبری نظام مطرح شد. بنابراین موضع ایران هم به‌نحوی است که احتمال بروز تنش و درگیری نظامی را کاهش می‌دهد.

همزمان اتحادیه اروپا نیز با وجود آنکه به‌شدت از ایران در بحث اوکراین دلگیر و آزرده‌خاطر است، به‌نظر نمی‌رسد تمایلی به شروع جنگ در منطقه داشته باشد بنابراین وقتی به مجموعه بازیگران و مولفه‌های گوناگون در سطح بین‌المللی نگاه می‌کنیم، به روشنی می‌بینیم که به‌طور کلی جهان آماده استقبال از یک جنگ جدید نیست و در واقع تنها بازیگری که به‌شدت از موضع تنش و درگیری نظامی طرفداری می‌کند اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو است. این در حالی است که اسرائیلی‌ها نیز باوجود آنکه منافع‌شان را در بروز تنش نظامی علیه ایران می‌بینند، در مدت اخیر دریافته‌اند که اروپا، آمریکا و کشورهای منطقه به هیچ عنوان خواستار چنین تنشی نیستند و در نتیجه اسرائیلی‌ها نیز تمرکزشان را به دو مساله متمرکز کرده‌اند؛ یکی همان موضعی است که تحت عنوان پلان B ‌دنبال می‌کنند و در این راستا، پیگیر این مساله هستند که پایگاه نظامی ایالات‌متحده در جزیره دیه‌گو گارسیا تجهیز شود و به‌نحوی با اتکا به سیاست امنیتی ایالات‌متحده که همان «صلح زیر سایه قدرت» است، می‌خواهند شمشیر را پیوسته بالای سر ایران نگه دارند.

دستور کار دیگری که اسرائیلی‌ها همزمان با مورد نخست مدنظر دارند، تلاشی است که در فضای سیاسی-رسانه‌ای آغاز کرده‌اند تا به هر نحوی، زمینه شکست مذاکرات مسقط را فراهم کنند. در واقع اسرائیلی‌ها از آنجا که دریافته‌اند قادر نیستند جلوی مذاکره را بگیرند، در نظر دارند در فرآیند آن ایجاد خلل کنند. آنان این‌بار به این اطمینان رسیده‌اند که نمی‌توانند مانع از آغاز و انجام مذاکرات شوند و به همین دلیل سعی دارند به‌نحوی عمل کنند که مذاکرات به جایی نرسد و شکست بخورد. به بیان دیگر، اسرائیلی‌ها متوجه شده‌اند که این‌بار برخلاف دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ که موفق شدند او را به خروج از برجام و عدم حضور پای میز مذاکره ترغیب کنند، نمی‌توانند مانع از مذاکرات شوند و به همین دلیل نیز به‌جای تمرکز بر جلوگیری از مذاکرات، به‌نحوی بر فرآیند و روند مذاکرات متمرکز شده‌اند تا مگر بتوانند این گفت‌وگو را از مسیر خود منحرف کنند و مانع از دستیابی طرفین به توافق شوند. حال آنکه آنچه ترامپ در آن نشست مطبوعاتی مشترک با نتانیاهو در ارتباط با مذاکرات مسقط و اعلام خبر آغاز مذاکرات به زبان آورد، تماما حساب‌شده و دقیق و یکایک جملات و گزاره‌هایی که مطرح کرد، صحیح و صادقانه بود. اسرائیلی‌ها نیز در چنین شرایطی در تلاشند به ترامپ هشدار بدهند که مراقب باشد درگیر بازی ایران نشود. در واقع در اغلب مقاله‌هایی که ازسوی چهره‌های نزدیک به اسرائیل در مطبوعات ایالات‌متحده منتشر می‌شود، این نکته موردتاکید قرار دارد که ایرانی‌ها استاد وقت‌کشی هستند و ترامپ را از بازی‌خوردن از ایران پرهیز می‌دهند. بنابراین حتی اسرائیل نیز به این نتیجه رسیده که قادر نیست جلوی مذاکرات را بگیرد.

با این همه اما چند نکته نیز در این بحث مطرح است که هرکدام می‌توانند به‌نحوی بر احتمال عدم تنش نظامی اثر منفی بگذارند. یکی از این عوامل، روس‌ها هستند. به هر حال تصور مسکو بر این بود که می‌تواند با دو کارت ایران و اوکراین با ترامپ گفت‌وگو کند و در واقع روس‌ها می‌خواستند با این ترفند که قادر به حل مساله ایران هستند، وارد مذاکره با آمریکا شوند و از او در بحث اوکراین امتیاز بگیرند اما ترامپ این بازی را خراب کرد و با اعلام اینکه خواستار مذاکره مستقیم با ایران است، این کارت را از روس‌ها گرفت. بنابراین روسیه در حال حاضر تمایل چندانی به حل مساله ندارد. البته این وضعیت لزوما به معنای آن نیست که روس‌ها با تمام قوا دنبال به‌هم زدن مذاکرات هستند بلکه به این معناست که توانایی ایفای نقش و اخذ امتیاز در حل مساله را از دست داده‌اند و در نتیجه چنانکه می‌بینیم دیگر چندان در بحث هسته‌ای ایران و تعامل با آمریکا در این رابطه فعال نیستند. احتمالا از جمله اهداف سفر ویتکاف به روسیه مطلع کردن او نیز بوده ‌است. البته اگر ترامپ امکان نقش‌آفرینی در پرونده هسته‌ای ایران را از پوتین نمی‌گرفت، ایران این امکان را در اختیار مسکو قرار می‌داد اما به هر تفسیر، اکنون با راهبردی که ترامپ دنبال کرده، این امکان از روس‌ها سلب شده است. بنابراین اگرچه روس‌ها نمی‌خواهند به هر قیمت مانع از پیشبرد مذاکرات شوند اما از آنجا که از این بازی بیرون انداخته شده‌اند، بعید نیست در ادامه مسیر، در مقاطعی دست به کارشکنی بزنند و سیاست‌هایی را دنبال کنند که به روند مذاکرات ضربه بزند.

بازیگر دیگری که در این راستا حائز اهمیت است، چینی‌ها هستند. البته شخصا به نقطه‌نظر روشن و دقیقی درباره نقش و موضع پکن نرسیده‌ام اما آنچه مسلم است، این است که چینی‌ها قطعا درباره چنین مساله مهمی ساکت و منفعل عمل نخواهند کرد. ما نمی‌توانیم این واقعیت را از نظر دور کنیم که چینی‌ها در آغاز در دسترسی ایران به فناوری‌های هسته‌ای کمک کرده‌اند. البته من از کم و کیف آن اطلاعی ندارم. لیکن می‌دانم که در آغاز همکاری می‌کردند. بعد‌ها نیز در سایر فعالیت‌های اقتصادی نیز چین یکی از منابع دسترسی ایران به فناوری‌های نوین بوده‌است. بنابراین یکی از منابع دسترسی ما به فناوری چین است و نه از روسیه. به این اعتبار چین همواره در بازی ایران نقش داشته اما کمتر در این رابطه موضع‌گیری کرده و در نتیجه اینکه در شرایط کنونی چه سیاستی پیش می‌گیرد، برای من چندان روشن نیست. جالب آنکه وقتی گزارش‌های وزارت خارجه را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که این نهاد نیز به نتیجه روشنی درباره خواست چین نرسیده و نمی‌تواند با قاطعیت سخن بگوید.

جا دارد در این بخش از بحث، به نکته مهم دیگری اشاره کنم که مانع از بروز تنش و درگیری نظامی می‌شود؛ در واقع فارغ از موارد متعددی که در این رابطه عنوان شد، شاید عامل اصلی که مانع از بروز تنش در منطقه می‌شود، زنجیره تولید جهانی است. این در حالی است که منطقه خاورمیانه هم به‌لحاظ مواد اولیه و سوخت، هم به‌لحاظ حمل‌ونقل و هم به‌لحاظ بازار مصرف، اهمیت بسیاری در زنجیره تولید جهانی دارد. در نتیجه هم آمریکا و اروپا خواستار امنیت منطقه هستند، هم چین. در واقع هر سه بازیگر مهم جهانی یعنی آمریکا، اتحادیه اروپا و چین در امنیت منطقه خاورمیانه، اشتراک منافع دارند و این مولفه، مولفه بسیار مهمی در ممانعت از بروز هرگونه تنش و درگیری نظامی است.

این در حالی است که در کنار کارشکنی‌های اسرائیل، در ایران نیز گروهی هستند که اگرچه خواستار این نیستند که خودشان راسا وارد جنگ شوند اما تمایل دارند که گروهی را وارد این جنگ کنند تا بتوانند از منافع درگیری و تنشی که ایجاد می‌شود، بهره‌برداری اقتصادی کنند. بنابراین باید تمام تلاش بر این گذاشته شود تا از فرآیند مذاکره محافظت شود.

جمع‌بندی نهایی مباحثی که مطرح شد، این است که ریسک تنش و درگیری نظامی کاهش می‌یابد. البته ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که وقتی از این صحبت می‌کنیم که احتمال بروز تنش و جنگ نظامی اندک است، مقصودمان صرفا جنگ با تعریف کلاسیک آن است. وگرنه اینکه جریان‌هایی دنبال این باشند که دست به ترورهای گسترده داخل ایران بزنند، دور از تصور نیست. همان‌طورکه نمی‌توانیم ایجاد هرگونه ناامنی یا ورود به انواع غیرکلاسیک تنش نظامی همچون جنگ الکترونیک را منتفی بدانیم.

 

اخبار برگزیدهسیاسییادداشت
شناسه : 503739
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *