فقر موقتی یا ساختاری؟ مسئله این است!

فقر مزمن در ایران، بهعنوان یکی از عمیقترین بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، نیازمند رویکردهای ساختاری و پایدار برای کاهش نابرابری و بازگرداندن فرصت به گروههای در حاشیه مانده است.
جهان صنعت نیوز، در ایران، بخش بزرگی از جمعیت طی سالهای متوالی با فقر مزمن مواجه بودهاند؛ یعنی فقر نه بهعنوان یک پدیده گذرا، بلکه بهصورت پایدار و ریشهدار در زندگی آنها نهادینه شده است. این وضعیت برخلاف فقر موقتی است که در اثر شوکهای اقتصادی یا نوسانات مقطعی رخ میدهد و با گذر زمان اصلاح میشود. فقر مزمن نشان از ضعفهای ساختاری، نبود فرصتهای برابر و ناتوانی سیستم در ایجاد تحرک اجتماعی دارد. این نوع فقر بیشتر تحت تأثیر «شکاف درآمدی با خط فقر» است تا نابرابری در میان فقرا، و برای مقابله با آن، سیاستگذاریهای کوتاهمدت کافی نیست. راهکارهای مؤثر باید بر سرمایهگذاری انسانی، اشتغال پایدار، آموزش فراگیر و حمایتهای هدفمند بلندمدت متمرکز باشند.
فقر مزمن؛ زنگ خطر نابرابری ساختاری
در بسیاری از جوامع، فقر پدیدهای است که ممکن است افراد را در مقاطعی از زندگی تحت تأثیر قرار دهد. اما زمانی که فقر بهصورت پایدار و مکرر در زندگی افراد حضور داشته باشد، دیگر نمیتوان آن را مسئلهای موقتی دانست. در این حالت، با فقر مزمن روبرو هستیم؛ وضعیتی که نهتنها نشاندهنده کمبود درآمد است، بلکه بیانگر نابرابری ساختاری، انسداد مسیر رشد و تضعیف فرصتهای برابر در جامعه است.
فردی که برای چندین سال پیاپی یا در اغلب سالهای زندگی خود در زیر خط فقر قرار دارد، علاوه بر کمبود منابع مالی، از نظر آموزشی، شغلی، اجتماعی و حتی روانی نیز در معرض آسیب قرار میگیرد. فقر مزمن، پدیدهای نیست که با پرداخت یک یارانه یا بسته حمایتی کوتاهمدت برطرف شود؛ بلکه به برنامهای هدفمند، پیوسته و مبتنی بر عدالت نیاز دارد.
تمایز مهم: فقر گذرا در برابر فقر مزمن
در نگاه اول، ممکن است دو جامعه دارای نرخ فقر یکسانی باشند؛ اما تفاوت بنیادین در نوع فقر تجربهشده در این دو جامعه، پیامدهای کاملاً متفاوتی به همراه دارد. در جامعهای که فقر بهصورت مزمن در میان یک گروه ثابت از مردم جریان دارد، ما با یک سیستم ناعادلانه، غیرقابل تحرک و بسته روبرو هستیم. در مقابل، اگر ترکیب جمعیت فقیر بهطور مداوم تغییر کند و افراد بتوانند از فقر خارج شوند، نشانهای از وجود «تحرک اجتماعی» و امکان عبور از تنگنای اقتصادی دیده میشود.
فقر گذرا معمولاً در اثر بیکاری موقت، نوسان درآمد، بیماری، یا بحرانهای اقتصادی به وجود میآید. این نوع فقر، با مداخلات هوشمندانه مانند بیمه بیکاری، حمایت نقدی یا برنامههای حمایتی موقت قابل مدیریت است. اما فقر مزمن نیاز به پاسخهایی ساختاری دارد: ایجاد زیرساخت آموزشی، توانمندسازی مهارتی، دسترسی پایدار به خدمات سلامت و بهبود امنیت اجتماعی از جمله این پاسخها هستند.
دادهها چه میگویند؟ تصویری از پایداری فقر
بررسی روندهای چند دهه گذشته نشان میدهد که در اغلب سالها، سهم فقر مزمن در ایران بین ۶۰ تا ۸۸ درصد از کل فقر را شامل شده است. یعنی اکثریت فقرا، افرادی هستند که برای سالهای متوالی در این وضعیت ماندهاند. حتی در دورههایی که فقر بهصورت نسبی کاهش یافته، فقر مزمن همچنان سهم بالایی داشته است. مهمتر از آن، شدت فقر در این گروهها بیشتر است؛ به این معنا که شکاف میان درآمد آنها و خط فقر، عمیقتر از سایر گروههاست.
این یافتهها حاکی از آن است که سیاستهای رفع فقر در ایران بیش از حد بر مداخلات مقطعی متمرکز بوده و از پرداختن به ریشههای عمیق فقر مزمن غافل مانده است. نبود سرمایهگذاری در آموزش مهارتی، ضعف زیرساختهای اشتغال، بیعدالتی در توزیع منابع و نبود نظام حمایت اجتماعی کارآمد، همه از جمله دلایلی هستند که موجب تداوم فقر در میان گروههای خاص شدهاند.
راهکار چیست؟ حرکت از حمایتگری به توانمندسازی
برای مقابله با فقر مزمن، رویکردهای سنتی مانند توزیع یارانه یا بستههای معیشتی کافی نیستند. راهکارهای مؤثرتر باید بر ایجاد فرصت تمرکز داشته باشند. برخی از این راهکارها عبارتاند از:
- سرمایهگذاری در آموزش و مهارتآموزی: آموزش فنی و حرفهای برای گروههای کمدرآمد میتواند زمینه ورود به بازار کار و درآمد پایدار را فراهم کند.
- ایجاد مشاغل پایدار در مناطق محروم: با هدایت سرمایهگذاری به مناطق حاشیهای و فراهم کردن زیرساختها، میتوان مسیر خروج از فقر را هموار کرد.
- بازطراحی نظام حمایت اجتماعی: به جای حمایت فراگیر، باید به سمت حمایت هدفمند از خانوارهای دارای فقر مزمن حرکت کرد.
- رصد و پایش منظم فقر: استفاده از دادههای دقیق و بروز برای شناسایی خانوارهایی که در خطر فقر مزمن هستند، پیشنیاز هر مداخلهای است.
لینک کوتاه :