کارت ظرفیت عظیم اقتصادی در مذاکرات

محمود جامساز، اقتصاددان
با توجه به گزارشهای اخیر، ایران پروژههای سرمایهگذاری به ارزش حدود ۲هزارمیلیارد دلار تعریف کرده که نیمی از آن بهطور خاص برای ایالاتمتحده در نظر گرفته شده است. این تصمیم پس از رایزنیهای رییسجمهور با رهبر معظم انقلاب اتخاذ و موانع مشارکت آمریکا در این پروژهها برداشته شده است. اگر این گزارش محمول بر صحت باشد مستلزم پذیرش پیشنهاد ترامپ یا بازگشت از همه مواضع ایدئولوژیک به ویژه آمریکا ستیزی پس از ۴۶سال است و به نظر میرسد که جمهوری اسلامی با پیش زمینه توافق با ترامپ وارد مذاکره شده است.
البته کشور ایران با ظرفیتهای عظیم ژئواکونومی اعم از ذخایر زیر زمینی و روی زمینی، فسیلی و غیرفسیلی و ظرفیتهای گرانبهای انسانی میتواند محل فرود صدهامیلیارد دلار سرمایههای خارجی باشد اما تاکنون بهرهگیری از این ظرفیت بالقوه به بهای تحقق اهداف ایدئولوژیک نظام نادیده گرفته شده و منابع ثروت ملی نیز عمدتا مصروف هزینههای برونمرزی شده و کشور را از مواهب آن بینصیب گذاشته است. غافل از آنکه قدرت اصلی و بالقوه ایران در حوزه اقتصادی نهفته است نه در حوزه نظامی و تسلیحاتی و هستهای. کشورهای کرهشمالی و پاکستان هم دارای چندین بمب اتمی هستند اما از چه جایگاهی از منظر اعتبار بینالمللی برخوردارند؟
در حالی که ژاپن، کرهجنوبی و تایوان بدون سلاح هستهای و در فقد منابع طبیعی با اقتصادی پیشرو مورد اعتماد و اعتنای جهانی هستند بنابراین ایران به جای کارت هستهای میتواند با کارت ظرفیت عظیم اقتصادی خود بازی کند اما آیا نظام واقعا به این درک رسیده یا برای حفظ بقای خود قصد چرخش در باورهای ایدئولوژیکش دارد؟ در این راستا چند نکته کلیدی و پرسش برانگیز مطرح است:
۱- تغییر پارادایم یا تاکتیک موقت؟
آیا واقعا نظام به یک تغییر پارادایمی در اندیشه رسیده که برای حفظ کشور و حتی بقای نظام، باید از ایدئولوژیهای رادیکال قدیمی به ویژه ضدیت مطلق با آمریکا دست بر دارد و بر واقعیتهای ژئواکونومیک تکیه کند؟
یا اینکه این صرفا یک حرکت تاکتیکی است، مشابه نرمش قهرمانانهای که در ماجرای برجام رخ داد، برای خرید زمان، عبور از بحران اقتصادی داخلی و مهار نارضایتیهای اجتماعی؟
۲- تناقض با روحیه ضدآمریکایی (دشمنستیزی)
اصول ایدئولوژیک نظام اساسا بر نوعی ضدیت بنیادین با غرب ـ بهویژه آمریکا ـ بنا شده است. این روحیه صرفا سیاسی نیست بلکه ریشه در باورهای عمیق دینی و انقلابی دارد. اگر واقعا به سرمایهگذاری آمریکاییها چراغ سبز نشان داده شده، این یا نشانه یک فشار داخلی و خارجی بسیار شدید است یا نشانه یک درک استراتژیک تازه از معادلات جهانی.
۳- اقتصاد بهجای امنیت ملی؟
قدرت واقعی ایران نه در سلاح و نه در شعارهای ایدئولوژیک است بلکه در اقتصاد توسعهمحور، با بهرهگیری از سرمایههای انسانی و ظرفیتهای ژئواکونومیک بینظیر کشور است. کشوری با این سطح از منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی و سرمایه انسانی، میتواند تبدیل به ژاپن یا کرهجنوبی خاورمیانه شود نه با بمب بلکه با بانک و بندر و بازار آزاد و تجارت خارجی پویا.
۴- توافق با ترامپ؟
پذیرش سرمایهگذاری آمریکایی، اگر مستلزم گفتوگو با چهرههایی چون ترامپ باشد (که در گفتمان رسمی ایران، شیطان بزرگ خطاب میشود)، بدون بازنگری در مواضع نظام قابل تحقق نیست. یا باید از آن ایدئولوژی عقبنشینی شود یا باید آن گفته را به حساب مصرف داخلی یا حتی جنگ روانی برای مدیریت افکار عمومى گذاشت.
با این اوصاف اگر فرض را بر صحت این گزارش بگذاریم، دو سناریو متصور است:
۱- تحول فکری و تغییرراهبردی در راس نظام: آغاز بازگشت تدریجی از ایدئولوژی و پذیرش واقعگرایی ژئواکونومیک برای نجات کشور.
۲- مانور سیاسی و تاکتیکی برای عبور از بحران اقتصادی و اجتماعی: بدون تغییر واقعی در باورها و صرفا برای گرفتن امتیاز یا کاهش فشارها.
سوال کلیدی اما این است: آیا نظام آماده است از ایدئولوژیای که ۴۰سال بر آن ایستاده، برای حفظ ایران یا حتی فقط حفظ خود، عبور کند؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا بدنه حاکمیت و نیروهای انقلابیتر با این چرخش همراه خواهند بود؟
باور آن سخت است که ذهنیتی که از آغاز با باورهای مذهبی ایدئولوژیک انباشته شده بتواند تغییر ماهیت دهد مگر آنکه پوسته ذهن در ساختار بشکند یا شکاف بردارد، طبیعتا هرچه ذهن سالهای بیشتری با این باورها زندگی کند احتمال تغییر آنها ناممکنتر است ضمن اینکه نیروهای انقلابی هنوز پس از ۴۶سال در انقلاب زندگی میکنند. این انقلاب بخشی از باورهای آنان است که تغییرپذیر نیستند و هر پدیدهای را با متر و معیار انقلاب میسنجند. اینان با هیچ تغییری همراه نخواهند شد بنابراین یکی از موانع فراروی هرگونه انعطاف و اصلاحطلبی هستند زیرا هر داده یا واقعیت متضاد را به عنوان تهدید تفسیر میکنند نه فرصت. برای چنین ذهنیتی حتی سرمایهگذاری آمریکا هم میتواند در قالبی از «نفوذ»، «استحاله فرهنگی»، یا «نفوذ دشمن در جبهه اقتصادی» تفسیر شود. حتی اگر در راس حاکمیت نرمشی رخ دهد، این گروهها آن را خیانت، نفاق یا سازش خواهند خواند و سنگاندازی خواهند کرد.
احتمال دیگر
یک تغییر تاکتیکی برای خنثیسازی فشارهای بینالمللی ، کاهش احتمالی حمله نظامی، بازگشت به برجام یا توافقی مشابه و البته خریدن زمان برای بازسازی توان هستهای یا تثبیت وضعیت داخلی است.
در این نگاه، نه تغییر ایدئولوژی در کار است، نه پذیرش واقعی اقتصاد جهانی. فقط یک بازی با زبان و پیام، برای عبور از یک پیچ خطرناک. براساس این فرض، این تحولات نشاندهنده تلاش ایران برای بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی جهت بهبود وضعیت داخلی و کاهش فشارهای بینالمللی است در حالی که همچنان به اصول ایدئولوژیک خود پایبند باقی بماند.نتیجهگیری نهایی از این تحلیل، نشانگر یک معادله پیچیده است که در آن فشارهای متعدد-داخلی، خارجی و فرهنگی- با ساختارهای محکم و دیرپا در مقابل خواستهای مدنی و اقتصادی جامعه تلاقی میکنند و نظام را با چالش عظیم، نارضایتیهای گستردهتر جامعه، اعتراضات وسیع و نافرمانیهای مدنی درگیر میسازند. این در حالی است که اگر نظام بر تثبیت وضع موجود فائق آید و ساختارها پا برجا بماند، بحرانهای آینده و تغییرات در افکار عمومی میتواند الگوی متفاوتی را رقم بزند.
اخبار برگزیدهسیاسییادداشتلینک کوتاه :