از رژه سربازان روس تا لرزش ستونهای ناتو

همزمان با رژه پیروزی روسیه، تمرکز پوتین بر مبارزه با آنچه «نازیسم جدید» در اوکراین میخواند، اروپا را با چالش امنیتی بیسابقهای مواجه کرده است.همزمان با رژه پیروزی روسیه، تمرکز پوتین بر مبارزه با آنچه «نازیسم جدید» در اوکراین میخواند، اروپا را با چالش امنیتی بیسابقهای مواجه کرده است.
جهان صنعت نیوز – اکونومیست در سرمقاله این هفته خود با عنوان « پوتین چه میخواهد و اروپا چگونه باید مانع او شود» به تحلیل استراتژی اروپا در برابر روسیه و پوتین پرداخت. همزمان با برگزاری مراسم روز پیروزی در میدان سرخ، ولادیمیر پوتین با تاکید بر مبارزه با نازیسم در اوکراین، جنگ جاری را به مسئلهای وجودی برای روسیه تبدیل کرده و تهدیدی گسترده برای امنیت اروپا شکل داده است. در حالیکه برخی در آمریکا و جنوب اروپا تهدید پوتین را دستکم میگیرند، کشورهای شرقی قاره نگران جاهطلبیهای امپریالیستی مسکو هستند. اگرچه ارتش روسیه در اوکراین متحمل تلفات سنگین شده، اما همچنان در حال تجهیز و نوسازی نیروهایش است. شکست پوتین در اوکراین تنها راه جلوگیری از گسترش نفوذ اوست، و اروپا باید ضمن تقویت توان دفاعی خود، استراتژی روشن و جامعتری در قبال روسیه اتخاذ کند.
مبارزه با نازی ؛ از آلمان تا اوکراین
روز جمعه ۱۹ اردیبهشت در میدان سرخ، ولادیمیر پوتین قرار است روز پیروزی را جشن بگیرد؛ روزی که به مناسبت شکست آلمان نازی برگزار میشود. این رژه زمانی با حضور متحدان روسیه در جنگ جهانی دوم همراه بود. اما امروز، در شرایطی که پوتین ادعا میکند با یک دولت «نازی» دیگر در اوکراین مبارزه میکند، این مراسم نماد ایستادگی روسیه در برابر غرب شده است. این موضوع باید باعث نگرانی تمام اروپا باشد.
با افزایش شمار قربانیان در اوکراین، اهداف جنگی پوتین نیز بزرگتر شده تا تلفات روسیه را توجیه کند. آنچه در ابتدا «عملیات ویژه نظامی» در کشور همسایه نامیده میشد، حالا به مبارزهای سرنوشتساز برای موجودیت روسیه علیه دشمنانی دوردست تبدیل شده است. این تغییری عمیق است. به این معناست که آینده اوکراین بیش از آنکه به نمایشهای دیپلماتیک دونالد ترامپ بستگی داشته باشد، به جاهطلبیهای پوتین گره خورده است. همچنین نشان میدهد که بسیاری از اروپاییها نسبت به تهدید روسیه بیتفاوتاند و درک درستی از نحوه مهار آن ندارند.
پوتین چه در سر دارد؟
روسیه شاید قصد نداشته باشد به سایر نقاط اروپا حمله کند، اما بدون تردید تلاش خواهد کرد از طریق افزایش حملات سایبری، عملیات نفوذ، ترور و خرابکاری، نفوذ خود را گسترش دهد. اگر پوتین نشانههایی از ضعف ببیند، ممکن است بخواهد با تصرف بخشی کوچک از یک منطقه، اتحاد ناتو را به چالش بکشد و واکنش اعضا را بیازماید. ممکن است بین دو تا پنج سال دیگر برای چنین کاری آماده شود. شاید این بازه زمانی طولانی بهنظر برسد، اما در دنیای برنامهریزی نظامی، بهاندازه یک چشم بر هم زدن است.
بسیاری از مردم در آمریکا و جنوب اروپا این ادعاها را اغراقآمیز و خندهدار میدانند. برخی، مانند استیو ویتکاف، فرستاده آمریکا، معتقدند که میتوان به پوتین اعتماد کرد؛ یا اینکه او جرأت نخواهد کرد توافق صلح پیشنهادی ترامپ را نقض کند. برخی دیگر، که عاقلانهتر میاندیشند و به کسی که طی ۲۵ سال گذشته پنج بار جنگ به راه انداخته، اعتمادی ندارند، استدلال میکنند که روسیه آنقدر ضعیف شده که تهدید چندانی بهشمار نمیآید. در اوکراین، روسیه نزدیک به یک میلیون کشته و زخمی داده و از زمان پیشرویهای اولیه در هفتههای نخست تهاجم، کمتر از یک درصد دیگر از خاک اوکراین را تصرف کرده است.
در مقابل، بسیاری از مردم کشورهای بالتیک، لهستان و کشورهای شمال اروپا دیدگاهی کاملاً متفاوت دارند و هشدار میدهند که تهدیدی که با آن روبهرو هستیم فراتر از شخص پوتین است، چرا که امپریالیسم روسی ریشههایی عمیق دارد. این نگرانی، با توجه به پیشینه تاریخی این کشورها که بارها قربانی تجاوز و اشغال شدهاند، قابل درک است، اما رویکرد درستی برای مواجهه با روسیه نیست. چنین نگرشی نهتنها پیام پوتین را تقویت میکند که ناتو ذاتاً ضد روسیه است، بلکه احتمال استفاده اروپا از فرصتهای کاهش تنش را نیز کاهش میدهد.
توهمِ پایان جنگ
بیشک باید در برابر پوتین بازدارندگی ایجاد کرد. صلح بدی که بر اوکراین تحمیل شود، میتواند سکوی پرتاب جنگ بعدی او باشد. با این حال، حتی اگر پوتین فردی سرسخت و تغییرناپذیر باشد، نباید فراموش کرد که او اکنون ۷۲ سال دارد و اکنون بهترین زمان برای تأثیرگذاری بر آینده پس از اوست.
بازدارندگی، به درک درست تهدیدی که پوتین ایجاد میکند بستگی دارد. پس از سه سال، جنگ به بخشی از ایدئولوژی تبدیل شده است. در گذشته، ۶۰ درصد از مردم روسیه معتقد بودند که اولویت دولت باید بهبود سطح زندگی باشد. اما امروز این عدد به ۴۱ درصد کاهش یافته و در مقابل، ۵۵ درصد خواهان آن هستند که روسیه بهعنوان یک قدرت جهانی مورد احترام قرار گیرد. پوتین کل جامعه روسیه را به حالت جنگی درآورده است. صنعت تسلیحات اشتغال ایجاد میکند. پرداختهای سخاوتمندانه به سربازان و خانوادههایشان معادل ۱.۵ درصد تولید ناخالص داخلی است. پوتین همچنین از جنگ بهعنوان بهانهای برای سرکوب شدیدتر و انزوای بیشتر از غرب استفاده میکند.
تصور اینکه نیروهای نظامی روسیه از پا افتاده یا ناتوان شدهاند، اشتباه است. نیروی دریایی و هوایی این کشور تا حد زیادی دستنخورده باقی ماندهاند. فرمانده ارشد ناتو میگوید پوتین با سرعتی «بیسابقه» در حال تجدید نیروها، تسلیحات و مهمات است. روسیه قصد دارد شمار نیروهای فعال خود را از ۱.۳ میلیون نفر در سپتامبر گذشته به ۱.۵ میلیون برساند و در نهایت ممکن است توان نظامیاش در جبهه غربی را بین ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش دهد. بهواسطه جنگ، روسیه روابط خود را با چین، ایران و کره شمالی عمیقتر کرده است.
اگرچه تاکتیکهای نظامی روسیه خشن و پرهزینهاند، اما یک حمله ناگهانی و کوچک به یکی از اعضای ناتو میتواند این پیمان را در برابر انتخابی دشوار قرار دهد: یا باید برای بازپسگیری مناطق اشغالی وارد جنگ شود و خطر جنگ هستهای را بپذیرد، یا کنار بکشد و اتحاد ناتو را به خطر اندازد. در یک درگیری طولانیمدت، ناتو احتمالاً میتواند حمله نخست روسیه را دفع کند، اما آیا توان مقابله با حمله پنجم یا ششم را هم خواهد داشت؟ اگر ترامپ در آن زمان تصمیم بگیرد که وارد میدان نبرد نشود، حتی در صورت عقبنشینی روسیه، پوتین این وضعیت را یک پیروزی راهبردی خواهد دانست؛ چرا که غیبت آمریکا در میدان جنگ، نفوذ روسیه بر اروپا را تثبیت خواهد کرد.
امنیت اروپا از خطوط مقدم کییف عبور میکند
دفاع در برابر روسیه از اوکراین آغاز میشود. هرچه پوتین در اوکراین بیشتر با شکست مواجه شود، احتمال حمله او به ناتو کمتر خواهد بود. همانطور که اکونومیست نیز پیشتر استدلال کرده است، این موضوع مستلزم آن است که اوکراین به تسلیحات بیشتری دسترسی داشته باشد و همچنین منابع مالی بیشتری برای تولید تجهیزاتی که میتواند با هزینه پایین خودش بسازد در اختیارش قرار گیرد. اوکراین قادر است سالانه تجهیزات نظامی به ارزش ۳۵ میلیارد دلار تولید کند، اما سفارشهایی که تاکنون دریافت کرده، کمتر از نیمی از این ظرفیت است. ترامپ باید درک کند که تأمین مالی اوکراین به نفع آمریکاست، حتی اگر تنها به این دلیل باشد که چین با دقت در حال رصد عملکرد روسیه است.
با این حال، حمایت از اوکراین به تنهایی برای تأمین امنیت کل قاره کافی نیست و با توجه به اینکه ترامپ به احتمال زیاد کمک چندانی نخواهد کرد، اروپا باید اقدامات بیشتری انجام دهد. این به معنای افزایش تلاش برای دفاع از خود، تقویت اتحاد داخلی و آمادهسازی برای دوران پس از پوتین است.
اروپا در حال خرید تسلیحات بیشتری است. بر اساس آمار جدید موسسه SIPRI (مؤسسه پژوهشی صلح بینالمللی استکهلم)، اعضای ناتو (بهجز آمریکا) در سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳، هزینههای نظامی خود را ۶۸ میلیارد دلار یا معادل ۱۹ درصد افزایش دادهاند. با این حال، این میزان هنوز کافی نیست و رهبران اروپایی هنوز افکار عمومی را برای فداکاریهایی که در پیش است آماده نکردهاند. آنها بر سر قراردادهای تسلیحاتی اختلاف دارند. برای نمونه، بریتانیا ممکن است اجازه مشارکت در یکی از طرحهای اتحادیه اروپا را پیدا نکند، مگر اینکه به کشتیهای ماهیگیری اروپایی اجازه دهد در آبهای سرزمینیاش صید کنند.
برای تقویت انسجام ناتو باید تلاش بیشتری شود، بهویژه اگر آمریکا دیگر نقش پیونددهنده این اتحاد را ایفا نکند. تصور اینکه کشورهایی مانند اسپانیا و پرتغال تهدید روسیه را مانند استونی و لهستان احساس کنند، سادهلوحانه است. اما زیرساختها و نظام سیاسی آنها نیز در معرض تهدید است. آنها همچنین منافعی حیاتی در جلوگیری از بیثباتی و بحرانهایی دارند که میتواند در پی نفوذ بیشتر روسیه بر اعضای شرقی اتحادیه اروپا بهوجود آید.
در نهایت، اروپا نیازمند سیاستی جامع در قبال روسیه است که فراتر از مسئله اوکراین باشد. در دوران جنگ سرد، غرب موفق شد مردم عادی روسیه را قانع کند که در طرف آنهاست و این رژیم شوروی است که مانع آزادی و رفاه آنها شده است. آنها از مخالفان رژیم حمایت میکردند و روابط و ارتباطاتی را تقویت میکردند. اما امروزه بسیاری از اروپاییها نه تنها با دولت روسیه، بلکه با همه روسها با دشمنی برخورد میکنند، و این اشتباه است.
اروپا ثروت و توان صنعتی لازم برای ایستادگی در برابر پوتین را دارد. همچنین ظرفیت آن را دارد که با جانشین او به توافقی برسد. در حالی که سربازان روسی در میدان سرخ رژه میروند، پرسش اصلی این است که آیا اروپا میتواند بر اختلافات درونی خود غلبه کند تا هم از اوکراین دفاع کند و هم از خودش؟
پیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :