پایان دوران معامله امنیت با نفت در منطقه

مدیرکل پیشین خلیج فارس وزارت امور خارجه و سفیر پیشین کشورمان در بحرین و ترکیه گفت: من معتقد هستم که آن معادله قدیمی که معادله «امنیت در برابر نفت» بود و به دیدار دهه ۴۰ میلادی میان پادشاه عربستان و رئیس جمهور وقت آمریکا برمیگشت و قبل از انقلاب نیز میتوان گفت ایران هم در آن راهبرد استراتژی دوستونی نیکسون همین را دنبال میکرد، اکنون به «توسعه و امنیت» تغییر کرده است.
جهان صنعت نیوز، «سیدعباس عراقچی» وزیر امور خارجه ایران، در حاشیه مراسم اختتامیه مجمع گفتوگوی تهران، در گفتوگو با خبرنگاران اظهار داشت که نگاه کشورهای منطقه، بهویژه کشورهای خلیج فارس، به ایران نسبت به گذشته بهطور قابلتوجهی تغییر کرده و مثبتتر شده است. وی این تغییر نگرش را در حمایت منطقه از مذاکرات ایران و آمریکا و تلاش برای رفع سوءتفاهمات و نزدیک کردن دیدگاهها دانست و تأکید کرد که صلح و ثبات منطقهای اولویت اصلی همه کشورهای منطقه است. این اظهارات در شرایطی مطرح میشود که در گذشتهای نهچندان دور، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، از کشاندن جنگ به داخل ایران سخن گفته بود و سعود الفیصل، دیپلمات برجسته سعودی، پیش از حصول برجام در سال ۲۰۱۵ برای جلوگیری از توافق هستهای ایران و آمریکا به وین سفر کرده بود.
برای بررسی روندی که جمهوری اسلامی ایران را به این نقطه رهنمون ساخته است، با محمد فرازمند، مدیرکل پیشین خلیج فارس وزارت امور خارجه و سفیر پیشین کشورمان در بحرین و ترکیه گفتوگو کردیم.
روند جدیدی در منطقه خلیج فارس نسبت به ایران شکل گرفته است
با توجه به تحولات مثبتی که در سالهای اخیر در این منطقه رخ داده، آقای عراقچی در اختتامیه مجمع گفتوگوی تهران در یک نشست خبری اعلام کردند که نگاه کشورهای حاشیه خلیج فارس به جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده و ما از این موضوع خوشحالیم و تأثیر آن را در مذاکرات ایران و آمریکا مشاهده میکنیم. لطفاً بفرمایید چه روندی طی شد و چه تحولاتی رخ داد که امروز از منظر دستگاه دیپلماسی ایران، نگاه کشورهای خلیج فارس به ما تغییر کرده است؟
در مذاکرات هستهای اخیر، که پس از توافق ایران و عربستان و با آمدن آقای ترامپ آغاز شد، شاهد رویکرد متفاوتی از سوی همسایگان جنوبی هستیم.
اگر بخواهیم بهصورت مصداقی و با شواهد صحبت کنیم؛ میتوانیم سفر اخیر آقای ترامپ به منطقه را با سفر سال ۲۰۱۷ او در دور اول ریاستجمهوریاش مقایسه کنیم. تفاوتهای زیادی بین این دو سفر وجود دارد، در سال ۲۰۱۷، کشورهای همسایه عربی ما از هرگونه توافق در موضوع هستهای استقبال نمیکردند و به دنبال عادیسازی روابط با ایران نبودند برخی از آنها سیاستهایی مانند «زدن سر مار» را دنبال میکردند اما در سفر اخیر، نهتنها شاهد استقبال آنها از مداکرات هسته ای بودیم، بلکه کشورهای خلیج فارس به جز عمان که گزینه طبیعی ما بود کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و امارات، که حامل پیام یا نامه آقای ترامپ بودند، درخواست کردند که در مذاکرات کمک کنند. این موضوع نشاندهنده شکلگیری روند جدیدی در منطقه خلیج فارس نسبت به ایران است.
نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که این تحولات را نباید صرفاً به سیاست بازدارندگی تقلیل داد، تحولات گستردهتری در منطقه رخ داده که باید بهصورت جامعتری مورد بررسی قرار گیرد. برخی در داخل کشور ممکن است این تغییرات را به سیاست بازدارندگی و پیشگیری در برابر ایران تقلیل دهند، اما این تغییر رویکرد نه تنها نسبت به ایران، بلکه نسبت به ترکیه نیز مشاهده میشود. همچنین روابط بین عربستان سعودی و قطر بهبود یافته است. در سال ۲۰۱۷، سفر ترامپ منجر به محاصره قطر توسط همسایگانش شد، اما اکنون روابط بین قطر و عربستان سعودی کاملاً متفاوت است. نکته حائز اهمیت این است که این روند جدید در روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس پیش از آمدن آقای ترامپ آغاز شده بود، از توافق پکن با عربستان سعودی و پیش از آن عادی سازی روابط با امارات شکل گرفت.
تفاوت دیگری که وجود دارد؛ در مقایسه با دور قبلی عادیسازی روابط با عربستان در دهه ۹۰ میلادی (توافق مسقط)، که پس از سه سال قطع رابطه برقرار شد ولی تحولات بعدی و نفاط عطف منطقهای روی آن اثر گذاشت؛ تحولاتی مانند بهار عربی، اشغال و آزادسازی کویت و حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، بر آن توافق تأثیر گذاشت.
در مورد توافق پکن تا اینجا میتوانیم بگوییم که تحولات مهم بعد از این توافق مانند جنگ غزه و بازگشت ترامپ، تأثیر منفی بر روند جدید روابط ایران و عربستان و به تبع آن سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس نداشته است. همچنین در مذاکرات هستهای اخیر، که پس از توافق ایران و عربستان و با آمدن آقای ترامپ آغاز شد، شاهد رویکرد متفاوتی از سوی همسایگان جنوبی هستیم.
پرونده رابطه ایران و عربستان خلوت است
شما به دستاوردهای ازسرگیری روابط با عربستان اشاره کردید. ما پیش از توافق پکن، چهار دور مذاکرات امنیتی در عراق داشتیم و اکنون دستاوردهای سیاسی این روابط را مشاهده میکنیم. اما به نظر میرسد برای توسعه روابط، بهویژه در حوزه اقتصادی، هنوز گامی بر نداشتهایم. موانع توسعه روابط با عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس در حوزههای مختلف چیست؟
در تنظیم روابط با کشورهای همسایه، بهویژه همسایگان عربی جنوبی، باید به ویژگیهای خاص این منطقه توجه کنیم؛ برخی فرمولهایی که در مناطق دیگر جواب میدهند، در منطقه ما کارآمد نیستند. من فکر میکنم مذاکرات بغداد وقت تلفکردن بود. ما از مذاکرات بغداد به توافق پکن نرسیدیم، بلکه از یک تصمیم سیاسی در عربستان به این توافق دست یافتیم. کمااینکه در سال ۱۹۹۱ نیز همینگونه بود؛ توافق مسقط از مذاکرات کارشناسی حاصل نشد. در این منطقه، تصمیمات سیاسی غالباً بر مذاکرات کارشناسی اولویت دارند و بهندرت پیش میآید که مذاکرات کارشناسی به تصمیمات کلان منجر شود. تصمیمات بر اساس تحولات و رویکردهای کلان شکل میگیرند و سپس فضا برای مذاکرات کارشناسی فراهم میشود.
به این خصوصیات باید توجه کنیم. از سال ۲۰۲۳ که توافق پکن شکل گرفت، ما تنها روابط دیپلماتیک را برقرار کردهایم. موضوع حج پیش از آن بود و عمره را اکنون داریم و پیشرفت های جزئی مانند برقراری پروازهای بین شهرهای ایران و عربستان حاصل شد. اما پرونده رابطه بسیار خلوت است.
برای مثال تجار ایرانی هیچ امکانی برای حضور در رویدادهای اقتصادی عربستان، که در سالهای اخیر افزایش یافته، ندارند. عربستان سعودی در حوزه اقتصادی در تلاش است تا با کشورهای دارای اقتصاد باز رقابت کند و رویدادهای اقتصادی بزرگی برگزار میکند. این کشور ویزای توریستی و تجاری را بهصورت آنلاین ارائه میدهد، اما ایران در فهرست این کشورها نیست. باید تلاش کنیم تا اتباع ایرانی، از جمله تجار و گردشگران، بتوانند از این تسهیلات بهرهمند شوند. از سوی دیگر، شهروندان عربستان پیشتر در فهرست کشورهایی بودند که میتوانستند بدون ویزا به ایران سفر کنند، که این خود اقدام مثبتی است اما برای متنوعسازی روابط و تقویت ارتباط مردم با یکدیگر، باید موانع را برطرف کنیم.
هنوز برخی کالاهای ایرانی همچنان مشمول بخشنامههایی در عربستان هستند که ورود آنها را ممنوع میکند. برخی سرمایهگذاران سعودی که در دورههای قبلی در ایران سرمایهگذاری کرده بودند، سهام خود را فروخته و بازگشتهاند. برای اینکه بخواهیم این روابط صرفاً سیاسی و شکننده نباشد، باید در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز گسترش یابد و ایران میتواند یکی از مقاصد گردشگری برای مردم منطقه خلیج فارس باشد، همانطور که اکنون از عمان، بحرین و قطر به ایران سفر میکنند. این شرایط باید برای عربستان و ایرانیها نیز فراهم شود.
بحرین مسائل دوجانبهای با ایران دارد که قابل حل هستند
کشورهایی که به تبعیت از عربستان روابط خود را با ایران پس از ماجرای سفارت عربستان در تهران و کنسولگری در مشهد قطع کردند، یکی پس از دیگری حتی پیش از خود عربستان روابط خود را از سر گرفتند. کویت و امارات سفرای خود را بازگرداندند، اما هنوز روابط با بحرین از سر گرفته نشده است. هرچند در سفر اخیر وزیر امور خارجه ایران به بحرین در ابتدای دولت چهاردهم، استقبال خوبی از ایشان شد، اما سفارتخانهها همچنان بازگشایی نشدهاند. چرا این اتفاق نیفتاده است؟ آیا ارادهای از سوی بحرین وجود ندارد یا در ایران اقدامات لازم انجام نشده است؟
بخشی از همگرایی یا واگرایی در روابط تحت تأثیر رابطه با عربستان سعودی است و بخشی دیگر به پروندههای دوجانبه بین کشورها مربوط میشود. کشورهایی که به دلیل تصمیم عربستان روابط خود را کاهش داده یا قطع کرده بودند، با رفع این بهانه روابط خود را از سر گرفتند. در شمال آفریقا، مغرب هنوز روابط را از سر نگرفته و در منطقه خلیج فارس نیز بحرین در این وضعیت قرار دارد.
بحرین علاوه بر تأثیرات عربستان، مسائل دوجانبهای با ایران دارد که چندان بزرگ نیستند و قابل حلاند. امیدوارم با تحرک بیشتر دیپلماتیک و بخشهای تأثیرگذار، بهزودی شاهد ازسرگیری روابط باشیم. البته پیوندها کاملاً قطع نیست. برای مثال، وزیر امور خارجه بحرین در اجلاس سال گذشته در دوحه، که اولین اجلاس مشترک وزرای خارجه ایران و شورای همکاری خلیج فارس بود، حضور داشت و این نشان میدهد که بحرین تحفظی برای حضور در جایی که وزیر خارجه ایران حضور دارد، نداشته است.
بحرین نیز مانند سایر کشورهای منطقه نسبت به مذاکرات هستهای ایران و مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا موضع حمایتی دارد و خواستار دستیابی به توافق است. یک سری مسائل فنی دوجانبه نیز وجود دارد که قبلا هم بوده و ما توانستیم عبور کنیم. نکته مهم این است که در این منطقه، مشکلات باید بصورت دوجانبه حل شود، بقیه میتوانند تسهیل کنند و شرایط مذاکرات دوجانبه را فراهم کنند کمااینکه ایران و عربستان نیز از خلال یک مکانیسم دوجانبه به نتیجه رسیدند و نقش چین نیز تسهیل این تماسهای دوجانبه بود. با بحرین نیز ما باید تماس های دوجانبه را افزایش دهیم و آن شرایطی که جدای از تاثیرات عربستان بین دو کشور وجود داشت به یک شرایط مشترکی برای ازسرگیری رابطه برسد.
باید از فضای همکاری ایجاد شده حول محور فلسطین استفاده کنیم
شما اشاره کردید که بحران غزه تأثیر منفی بر روابط ایران و کشورهای خلیج فارس نداشته است. آیا این بحران توانسته ایران را به این کشورها نزدیکتر کند؟ با توجه به تلاشهای وزرای خارجه در دولتهای سیزدهم و چهاردهم برای ایجاد همگرایی از طریق سفرهای منطقهای، این مسئله چه تأثیری بر روابط داشته است؟
مسئله غزه و تجاوزات رژیم صهیونیستی و آن طرح های توسعهطلبانه باعث شده که موضوع گفتوگوهای ما با کشورهای عربی گسترش یابد؛ ما موضوعات متعددی در مورد مسئله فلسطین با دوستان عرب خود داریم که میتوانیم درباره آنها بحث کنیم. بسیاری از سفرهای انجامشده در یک سال و نیم گذشته، بهویژه پس از عملیات طوفان الاقصی، به موضوع غزه و فلسطین اختصاص داشته است. این مسئله نهتنها تأثیر منفی نداشته، بلکه باعث همگرایی شده است.
هرچند راهحل بلندمدت ما با کشورهای عربی ممکن است متفاوت باشد، اما تا رسیدن به آن نقطه، فضای همکاری زیادی وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. برای مثال، سفر اخیر وزیر دفاع عربستان سعودی به ایران نشاندهنده نگرانیهای مشترک دو کشور از توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی بود.
بحرین علاوه بر تأثیرات عربستان، مسائل دوجانبهای با ایران دارد که چندان بزرگ نیستند و قابل حلاند. امیدوارم با تحرک بیشتر دیپلماتیک و بخشهای تأثیرگذار، بهزودی شاهد ازسرگیری روابط باشیم
اقدامات رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی، باعث نگرانی کشورهای عربی شد
زمانی که ایران و عربستان روابط خود را از سر گرفتند، یکی از نگرانیها این بود که عربستان در حال حرکت به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل است و این موضوع میتواند به چالشی برای روابط تهران و ریاض تبدیل شود.
آیا تعویق روند عادی سازی در نتیجه عملیات طوفان الاقصی بر روابط ایران و عربستان تاثیر داشت؟
عملیات طوفان الاقصی تنها عامل به تعویق افتادن عادیسازی روابط نبود. در دور اول ریاستجمهوری ترامپ، فشار زیادی برای پیشبرد توافق ابراهیم و پیوستن کشورهای عربی به آن وجود داشت، اما جز سه کشور عربی، سایر کشورهای تأثیرگذار به این توافق نپیوستند. عملیات طوفان الاقصی و اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه، همراه با مواضع افراطی و ضد انسانی اسرائیل و طرحهایی مانند کوچاندن جمعیت غزه، باعث نگرانی کشورهای عربی شد.
در چنین شرایطی، طبیعی است که کسی انتظار نزدیک شدن به توافق ابراهیم را نداشته باشد. در سفر اخیر آقای ترامپ نیز فشار زیادی برای پیوستن کشورهای عربی به این توافق دیده نشد و او تنها بهصورت گذرا ابراز امیدواری کرد که روزی شرایط برای پیوستن کشورهای بیشتری به توافق ابراهیم فراهم شود.
راهبرد «آمریکا اول» این بار شامل رژیم صهیونیستی نیز شده است
در سفر اخیر ترامپ به منطقه، به نظر میرسد نقطه عطفی در روابط آمریکا و منطقه شکل گرفت، بهویژه از این جهت که او به اسرائیل سفر نکرد و حتی بهنوعی نشان داد که از اسرائیل ناراحت است. آیا فکر میکنید اکنون نقش اسرائیل در تعیین سیاستهای آمریکا در قبال منطقه ما کمرنگ شده است؟
اجماع یا شبهاجماعی بین سیاستمداران، دیپلماتها و رسانههای منطقه وجود دارد که ترامپ باید به متحدان عرب خود توجه بیشتری نشان دهد و سیاستهایش صرفاً در خدمت منافع اسرائیل نباشد. این موضوع در سفر اخیر او به منطقه بازتاب یافت، جایی که رژیم صهیونیستی عملاً نادیده گرفته شد و برنامهای برای سفر او به تلآویو اعلام نشده است.
به نظر میرسد راهبرد «آمریکا اول» این بار شامل رژیم صهیونیستی نیز شده است. پیش تر در این رویکرد اسرائیل به عنوان استثنا بود و در هفت دهه گذشته هرگاه منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی در تضاد بود، منافع اسرائیل غالب میشد اما اکنون به نظر میرسد زاویهای ایجاد شده و حتی در مسائل خاورمیانه آمریکاییها میخواهند ابتدا به منافع خود توجه کنند. اگر همسایگان ما بتوانند از این رویکرد استفاده کنند، میتواند برای منطقه مفید باشد. تمایل ترامپ به جذب سرمایه منطقه برای آمریکا در چارچوب سیاستهای اقتصادیاش، فرصتهایی برای کشورهای عربی و همسایگان ما فراهم میکند تا مانع از قرار گرفتن آمریکا کاملاً در خدمت منافع اسرائیل شوند.
متحدان منطقهای هیچگاه گزینه بازدارندگی ایران نبودند
چند ماه پیش، وزیر امور خارجه و نخستوزیر قطر در مصاحبهای مهم با تاکر کارلسون اظهار داشت که سیاست آمریکا در قبال ایران شکست خورده و حمله به تأسیسات هستهای ایران، کشورهای حاشیه خلیج فارس را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث آلودگی و کمبود آب میشود. همچنین یکی از رسانههای اسرائیلی در سفر اخیر ترامپ به منطقه مدعی شد که سه تن از سران کشورهای حاشیه خلیج فارس با پرداخت پول به رئیس جمهور آمریکا، او را از حمله به ایران منصرف کردهاند. آیا کشورهای عربی واقعاً توانایی لابیگری برای تعدیل سیاستهای ترامپ در قبال ایران را دارند؟
با توجه به آن رویکرد تجارتمحور ترامپ و سرمایهگذاریهای شخصی او در کشورهای حاشیه خلیج فارس، تأثیرگذاری این کشورها دور از ذهن نیست. هرکدام از این کشورها با افرادی در هیئت حاکمه جدید آمریکا مرتبط هستند؛ رابطه قطر با استیو ویتکاف معروف است و از قبل ارتباطات تجاری دارند، سرمایهگذاریهای ترامپ در امارات و عمان، از جمله برجهایی که ساخته یا در حال ساخت است، باعث میشود که این کشورها بتوانند تأثیرگذاری کنند.
اما من اعتقاد دارم که گزینه نظامی علیه ایران همیشه یک افسانه بوده است که قبلا تکرار میکردند و حالا میگویند به دلیل اینکه اینها درخواست کردهاند، کنار گذاشته شده است. اینکه کشورهای منطقه درخواست نمیکنند هم خیلی خوب است، البته .. قطر و عمان هیچگاه از برخورد نظامی آمریکا با ایران حمایت نکردهاند و خواستار راهحل سیاسی و دیپلماتیک هستند، اما اینکه همه امروز میگویند باید یک راه حل سیاسی و دیپلماتیک باشد در نوع خودش خوب است.
اینکه آمریکایی ها هم در این سفر ترامپ گزینه نظامی را تکرار نکردند، این هم در حد خودش خوب است اما من اعتقادم این است که گزینه نظامی علیه ایران یک افسانه بود و این هم که ذکر میکنند که چون ایران بازوهای منطقهای اش را از دست داده است، این بازوهای منطقهای هیچ گاه گزینه بازدارندگی ایران نبودند که تضعیف یا تقویت آنها باعث بازدارندگی در مقابل ضربات آمریکا و اسرائیل باشد.
معادله «امنیت در برابر نفت» جای خود را به «توسعه و امنیت» داده است
زمانی که ایران و عربستان در پکن ازسرگیری روابط خود را اعلام کردند، تحلیلهایی مطرح شد مبنی بر اینکه چین در حال باز کردن جای پای خود در منطقه خلیج فارس است و با توجه به سیاست خروج آمریکا از منطقه، چین جایگزین آمریکا خواهد شد. آیا همچنان میتوان گفت که چین در حال ایجاد جای پا در منطقه خلیج فارس است و جای آمریکا را میگیرد؟
درگیر شدن چین در منطقه خلیج فارس بیشتر در حوزه تجاری و اقتصادی است و هنوز نشانهای از اینکه چین بخواهد یا کشورهای منطقه بخواهند چین را در مناسبات امنیتی و نظامی درگیر کنند، وجود ندارد. فکر هم میکنم که کشورهای غربی که سابقه طولانی حضور نظامی و امنیتی در منطقه دارند، حضور چین را رصد میکنند. چینیها اما بهدرستی تشخیص دادهاند که راه ورود به این منطقه از مسیر اقتصادی است. کشورهای منطقه نیز به دنبال افزایش بازیگران خارجی در مناسبات امنیتی و نظامی نیستند. آنها رویکرد جدیدی در پیش گرفتهاند که برخی آن را پارادایم شیفت از ژئوپلیتیک به ژئواکونومی میدانند به این معنا که کشورهای منطقه بخشی از امنیت شان را میخواهند از درگیر شدن در اقتصاد جهانی و اقتصاد قدرت های بزرگ تامین کنند.
سرمایهگذاریهای کلان در مگاپروژهها، بهویژه در حوزه کریدورهای مواصلاتی و انرژی شده، خود میتواند بخشی از امنیت منطقه را تأمین کند. من معتقد هستم که آن معادله قدیمی که معادله «امنیت در برابر نفت» بود و به دیدار دهه ۴۰ میلادی میان پادشاه عربستان و رئیس جمهور وقت آمریکا برمیگشت و قبل از انقلاب نیز میتوان گفت ایران هم در آن راهبرد استراتژی دوستونی نیکسون همین را دنبال میکرد، اکنون این معادله به «توسعه و امنیت» تغییر کرده است. یعنی دو مولفه این معادله دیگر امنیت و انرژی نیست و توسعه و امنیت است. معادله سابق خیلی پر خرج بود و شما هر چقدر در زیرساختهای انرژی و نفت سرمایه گذاری میکردید، باید بیشتر برای امنیت هم سرمایه گذاری میکردید و مستقیما آن سرمایه گذاری که در انرژی میکردید، نمیتوانست امنیت شما را تامین کند.
در این معادله جدید، سرمایهگذاری در توسعه نهتنها هزینههای مستقیم امنیتی را کاهش میدهد، بلکه سرریز آن به مسائل امنیتی کمک میکند. این انتخاب عاقلانهای است که میتواند تنشها را کاهش داده و پیوستگی بین شمال و جنوب خلیج فارس و مناطق دیگر را افزایش دهد.
محور همکاری منطقهای را از امنیت به سمت اقتصاد و محیط زیست سوق دهیم
یکی از طرحهای همیشگی ایران برای منطقه خلیج فارس، ایجاد یک پیمان امنیتی بوده است و بارها با اسامی مختلف و در مقاطع زمانی مطرح شده است. با توجه به اینکه براساس تحولات سالهای اخیر کشورهای عربی به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند امنیت خود را صرفاً از آمریکا طلب کنند، آیا امکان تحقق این رویای تهران وجود دارد؟
این بحثها به پایان جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸ بازمیگردد که در بند هشتم آن، دبیرکل سازمان ملل موظف شد با کشورهای منطقه درباره امنیت گفتوگو کند. بعد از این قطعنامه که این بند را نیز دیپلماتهای ایرانی در آن مبتکرش بودند که ما یک سیستم امنیتی محلی را یک همکاری های منطقهای با موضوع امنیت شکل دهیم.
بلافاصله پس از ۵۹۸ ایران پیشنهاد مجمع گفتوگوهای منطقهای را مطرح کرد و در مقاطع مختلف، از جمله پس از حمله عراق به کویت و پس از برجام، این پیشنهاد را با عناوین مختلف تکرار کرد و اخرین آن موسوم به طرح صلح هرمز بود. قطر و عمان همواره واکنش مثبتی به این پیشنهادها نشان دادهاند و قطر حتی در مقطعی این امکان را فراهم کرد که رئیس جمهور ایران در اجلاس سران شورای همکاری در دوحه شرکت کند و جالب این است که بقیه این سفر را و این رویداد را در چهارچوب شورای همکاری ندیدند و آن را ابتکاری از سوی میزبان که قطر بود دیدند و در استاد شورای همکاری هم هیچ سندی از این دیدار نیست.
بخواهیم خیلی واقع گرایانه صحبت کنیم، کشورهای همسایه ما تا حالا واکنش گرمی به پیشنهادات ایران نداشتهاند. اما سوال اینجاست که آیا در بین خود کشورهای عربی خلیج فارس نیز مکانیسمهایی برای اینکه آنها را از پیمانهای دوجانبه با کشورهای فرامنطقهای بی نیاز کند، وجود دارد؛ بله طرحهایی مانند سپر جزیره در شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد، اما این مکانیسم های داخلی شورای همکاری خلیج فارس نتوانسته این کشورها را در مقابل تهدیدات خارجی از جمله در مقابل حمله عراق به کویت محافظت کند. هر مساله ای پیش میآید، اینها به پیمان هایی که با فرامنطقه دارند، متوسل میشوند.
در معادله جدید جاری در منطقه، سرمایهگذاری در توسعه نهتنها هزینههای مستقیم امنیتی را کاهش میدهد، بلکه سرریز آن به مسائل امنیتی کمک میکند، این انتخاب عاقلانهای است که میتواند تنشها را کاهش دهد.
شاید لازم باشد حالا که چنین مساله ای که بین خود کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود ندارد، مساله را از امنیت به مسائل دیگری مانند اقتصاد، محیط زیست و سوانح دریایی ببریم. هنوز برای رسیدن به سیستم امنیتی بومی، نیازمند کار بیشتر هستیم که نقطه نظرات را نزدیک کنیم. با این حال پیوند دادن توسعه بنادر، تعریف مگاپروژهها با پیوستگی منطقهای و فعالسازی سازمانهای موجود مانند سازمان محیطزیست خلیج فارس (راپمی)، اینکه سازمانی برای سوانح و امنیت کشتیرانی داشته باشیم، میتواند نقطه شروع خوبی باشد.
موضوع مصر سالهاست که در دستگاه دیپلماسی ایران مطرح است. هر از گاهی با سفر یا گفتوگوی تلفنی، امیدها برای ازسرگیری روابط زنده میشود. آیا فکر میکنید اکنون به نقطهای رسیدهایم که بتوانیم روابط خود را با قاهره از سر بگیریم؟
من کارشناس حوزه شمال آفریقا نیستم، اما به نظرم اگر تغییر پارادایمی در سیاستهای منطقهای داشته باشیم، حل این مسئله سادهتر خواهد شد. کشورهای عربی جنوب خلیج فارس این تغییر پارادایم را داشتهاند، اما مصر هنوز خیر و ما هم میتوانیم این شیفت پارادایمی را داشته باشیم.
آیا همچنان مشکلات ما امنیتی است؟
مسائل پیچیده شده است؛ برخی از مسائل امنیتی، شکلی و پروتکلی و نام گذاریها، حساسیتهای شکلی بین ایران و مصر وجود دارد که نیازمند یک تصمیم است که از این مسائل عبور کنیم. به نظرم نمی رسد مسائلی که با مصر داریم چندان پیچیدهتر از مسائل با عربستان یا امارات باشد اما به آن تغییر نگاه نیاز داریم. امروز شرایط مصر نیز مورد تهدید است و این کشور نیز نیز مانند سایر کشورهای عربی تحت تهدید توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی قرار دارد و وقتی ترامپ از کوچاندن مردم فلسطین سخن میگوید همسایگان فلسطین اشغالی بیشتر مورد تهدید هستند.
معتقدم تغییر فضا در منطقه و درک کشورهای عربی از اینکه تهدید اصلی ایران نیست، بلکه اسرائیل و سیاستهای حمایتی آمریکا از آن است، میتواند به ازسرگیری روابط کمک کند.
منبع: ایرنا
سیاسیلینک کوتاه :