۱۲ روز التهاب

با گذشت تنها ۱۲ روز از آغاز درگیریهای مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیستی، آنچه بر منطقه گذشت، چیزی فراتر از یک منازعه نظامی بود. اینبار، خاک، موشک و سیاست، تنها بازیگران صحنه نبودند؛ جنگ، دستان خود را به سمت اقتصاد نیز دراز کرده بود.
جهان صنعت نیوز: در میان این هیاهو، یک پرسش محوری در ذهن تحلیلگران اقتصادی شکل گرفت: اگر جنگی کوتاه، چنین شوکی به بازار سرمایه وارد میکند، آنگاه نهادهای سیاستگذار چگونه باید برای پایداری اقتصاد در بحرانهای مزمن برنامهریزی کنند؟ پاسخ، شاید در بازنگری ساختار بازار سرمایه و اتخاذ سیاستهایی متناسب با هر بخش از این بازار نهفته باشد.
واکنش بورس به صدای جنگ
در نخستین روزهای درگیری، تنها بخش فعال بازار سرمایه یعنی صندوق های درامد ثابت بلافاصله به سمت خروج سرمایهها حرکت کرد.
در چنین بحرانهایی باید میان اجزای مختلف بازار سرمایه تمایز قائل شد. در شرایط بحرانی، تعلیق بازار سهام قابلقبول است، اما صندوقهای درآمد ثابت نباید تعطیل شوند؛ چرا که تأمینکننده اصلی نقدینگی برای فعالان اقتصادی هستند. این نگاه، در واقع بازتاب فهمی عمیقتر از ساختار بازار سرمایه است؛ بازاری که امروز، تنها به معاملات سهام محدود نیست. در دهه گذشته، ابزارهای نوینی چون اوراق بدهی دولتی، صکوک شرکتی، صندوقهای طلا و صندوقهای مختلط درآمد ثابت، افقهای تازهای برای سرمایهگذاران گشودهاند. بهویژه صندوقهای درآمد ثابت، اکنون بهعنوان کانال رسمی و مؤثر جذب نقدینگی سرگردان عمل میکنند.
نقش سیاست پولی در جنگ اقتصادی
اما نباید فراموش کرد که ابزارهای بازار سرمایه، اگرچه متنوعاند، اما بهتنهایی برای کنترل بحرانهای اقتصادی کافی نیستند. در شرایط جنگی یا شبهجنگی، مانند آنچه در این ۱۲ روز تجربه شد، نقش سیاستهای پولی کلان اهمیت دوچندانی مییابد.
تجربه کشورهای درگیر در جنگ یا تنشهای نظامی نشان میدهد که بانکهای مرکزی با ابزارهایی مانند تنظیم نرخ بهره، مدیریت بازار بینبانکی و کنترل جریان نقدینگی وارد میدان میشوند. در ایران، اما هنوز فاصله زیادی تا هماهنگی کامل میان سیاستگذار پولی و نهاد ناظر بازار سرمایه وجود دارد. در نبود این هماهنگی، ضربهگیرهای لازم برای محافظت از بازارها در شرایط فوقالعاده تضعیف میشوند.
به بیان سادهتر، وقتی سیاست پولی با تأخیر واکنش نشان میدهد یا ناکارآمد است، بازار سرمایه خود را در برابر موجهایی میبیند که نه فقط از دل اقتصاد، که از متن سیاست و امنیت نشأت میگیرند.
تهدید جنگ، فرصت بازآرایی؟
با وجود همه زیانهای ناشی از جنگ، شاید این بحران، فرصتی برای بازنگری جدی در سیاستهای بازار سرمایه باشد. بازار ایران بهویژه در دوره پساتحریمها نشان داده که مستعد گسترش ابزارهای نوین مالی است. اگر سیاستگذار بتواند از این ظرفیت در جهت تابآور ساختن اقتصاد بهره گیرد، حتی تهدیدهای ژئوپلیتیک نیز میتوانند به کاتالیزوری برای اصلاحات بنیادین بدل شوند.
نمونهای از این پویایی، توسعه اوراق ارزی و ریالی برای پوشش ریسکهای سیاسی و نوسانات نرخ ارز است. این ابزارها که در بسیاری از کشورها بخش جداییناپذیر بازار سرمایهاند، هنوز در ایران جایگاه رسمی و فعالی ندارند. در شرایطی که تهدید نظامی حتی برای چند روز بتواند بازار را از کار بیندازد، تقویت سازوکارهای پوشش ریسک، ضرورتی انکارناپذیر خواهد بود.
یک درس بزرگ برای سیاستگذاران
در پایان، شاید مهمترین درس این جنگ کوتاه برای سیاستگذاران اقتصادی و ناظران بازار این باشد: بازار سرمایه امروز دیگر تنها یک بازار سهام نیست. هر تصمیمی که بدون درک سازوکارهای درونی آن اتخاذ شود، میتواند پیامدهای مخربی در پی داشته باشد.
ضرورت دارد که سازمان بورس، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد، سازوکاری دوجانبه برای هماهنگی در زمان بحرانها طراحی کنند. این سازوکار باید شامل پروتکلهای از پیش تعیینشده برای توقف یا ادامه فعالیت بخشهای مختلف بازار باشد؛ با اولویت حفظ صندوقهای درآمد ثابت و ابزارهای تأمین مالی شرکتها.
اگر چنین نگاهی غالب شود، بازار سرمایه نهتنها از آسیبهای جنگی جان سالم به در میبرد، بلکه میتواند به ابزار مؤثری برای تابآوری اقتصاد ملی در برابر بحرانها بدل شود.
در روزهای آینده، با روشنتر شدن ابعاد توافق آتشبس و احتمال ورود ایران و اسرائیل به مذاکرات غیرمستقیم از کانال کشورهای واسطه، شاید بازارها به آرامش نسبی برسند. اما تحلیلگران باور دارند اگر این بار سیاستگذار از تجربههای تلخ درس بگیرد، میتواند ساختاری را پیریزی کند که در آن، حتی سایه جنگ هم نتواند بازارها را به لرزه درآورد.
اخبار برگزیدهبورسلینک کوتاه :