ادامه فشارهای اروپا بر برنامه هستهای ایران

استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران با بیان اینکه مذاکره با اروپا باید دارای پیششرطهایی باشد تا منافع ملی ما تأمین شود؛ گفت: مذاکره با اروپا میتواند مفید باشد ولی با توجه به شرایط جدید و تحولاتی که رخ داده، باید در راهبرد و محتوای مذاکراتی با اروپا بازبینی صورت گیرد.
جهان صنعت نیوز، «پایان برنامه هستهای ایران» عنوان تازهترین خواسته اروپا از ایران است که «کایا کلاس» مسئول سیاست خارجی این قاره، مدعی آن شده است. اینکه اما در میانه بحران ایجاد شده از سوی رژیم صهیونیستی اروپا اصرار بر تشدید تنش با جمهوری اسلامی ایران دارد، موضوعی قابل تأمل و در تضاد با نقشها، اهداف و هویتی است که اروپا پیش از این برای خود تعریف کرده بود.
به منظور بررسی دلایل و پیامدهای رویکر اروپا در قبال برنامه هستهای ایران و چشمانداز روابط با «بهزاد احمدی» استادیار مطالعات آمریکای شمالی و اروپا دانشگاه تهران به گفتوگو پرداختیم.
به نظر می رسد که رویکرد اتحادیه اروپا در قبال برنامه هستهای ایران روز به روز خصمانهتر میشود،اخیرا مسئول سیاست خارجی این اتحادیه از لزوم «پایان برنامه هستهای ایران» سخن گفته، آیا اروپا واقعا به این نتیجه رسیده است که ایران دیگر نباید برنامه هستهای داشته باشد؟
نگاه اروپا نسبت به برنامه هستهای ایران خصمانهتر شده است البته از قبل هم مشخص بود که این نگاه چندان دوستانه نیست. اروپا، بهخصوص سه کشور اروپایی که در مذاکرات هستهای طرف گفتوگو با ایران بودند، در جریان تجاوز اسرائیل به کشور ما مواضعشان را نشان دادند. کاملاً مشخص شد که مواضع آنها یکسویه و در حمایت کامل از اسرائیل است.
برخی کشورها، مثل آلمان، از ادبیاتی که در روابط بینالملل ناپسند است در حمایت از اسرائیل استفاده کردند. این نشان میدهد که روابط اروپا با ایران در چند سال گذشته پسرفت کرده و اروپاییها که قبلاً تا حدی تلاش میکردند میانجی باشند، حالا خود به یک جبهه علیه ایران تبدیل شدهاند.
حتی برخی کشورها، مثل آلمان، از ادبیاتی که در روابط بینالملل ناپسند است در حمایت از اسرائیل استفاده کردند. این نشان میدهد که روابط اروپا با ایران در چند سال گذشته پسرفت کرده و اروپاییها که قبلاً تا حدی تلاش میکردند میانجی باشند، حالا خود به یک جبهه علیه ایران تبدیل شدهاند. مذاکرات هستهای هم در این چارچوب قابل تحلیل است و در حال حاضر اروپا معتقد است که ایران دست پایین را در تحولات دارد و از این رو این کشورها میتوانند تهران را تحت فشار بگذارند. به ویژه آنکه در حال حاضر ابزار فشار هم به نام اسنپبک در اختیار دارند و میخواهند از این ابزار به نحو احسن استفاده کنند تا در مذاکرات امتیاز بگیرند.
این ابزارها بیشتر در راستای جنگ روانی هستند یا سیاستی جدی پشت آنهاست؟
من این را صرفاً جنگ روانی نمیبینم؛ ممکن است نشانههایی از جنگ روانی در آن باشد اما از نظر من کاملاً جدی است. اروپا تلاش دارد در چنین شرایطی، بیشترین فشار را بر ایران وارد کند تا بیشترین امتیاز را بگیرد.
با توجه به اینکه اروپا بر دیپلماسی و بازگشت به میز مذاکره هم اصرار دارد، آیا این موضع حداکثری با توجه به رویکرد ایران، راه را بر هرگونه گفتوگوی حداقلی هم خواهد بست؟
به نظر من، ترک میز مذاکره اصلاً معقول نیست و ما باید حتماً درهای مذاکره را باز نگه داریم. مذاکره به معنای باخت یا شکست نیست و بر خلاف آنچه بعضیها در داخل فکر میکنند، مذاکره به معنای واگذاری منافع نیست بلکه به معنای استفاده از یک ابزار برای دفاع از منافع ملی در سطح بینالمللی است.
اینکه مذاکره با اروپا حداقلی یا حداکثری باشد، مهم نیست؛ مهم این است که این مذاکره دارای پیششرطهایی باشد تا منافع ملی ما تأمین شود. مذاکره با اروپا میتواند مفید باشد ولی با توجه به شرایط جدید و تحولاتی که رخ داده، باید در راهبرد و محتوای مذاکراتی با اروپا بازبینی صورت گیرد.
باید بدانیم وزن واقعی اروپا در این معادلات چقدر است. درست است که اروپاییها ابزارهایی برای فشار بر ایران دارند و به صورت سلبی میتوانند ما را آزار دهند، اما در عرصه ایجابی امکانات و صلاحیت در زمینه ایجاد راهحل آنقدر نیست که کمک واقعی کنند.
ترک میز مذاکره اصلاً معقول نیست و ما باید حتماً درهای مذاکره را باز نگه داریم. مذاکره به معنای باخت یا شکست نیست و بر خلاف آنچه بعضیها در داخل فکر میکنند، مذاکره به معنای واگذاری منافع نیست بلکه به معنای استفاده از یک ابزار برای دفاع از منافع ملی در سطح بینالمللی است.
اگر ما وارد مذاکره با اروپا میشویم، باید بدانیم که انتظارمان از آنها چیست. آیا میتوانند حقوق ما را تضمین کنند؟ اگر توافقی شد، آیا میتوانند پای آن بایستند؟ تجربه نشان داده که تا حالا موفق نبودند. با این حال، آنها میتوانند علیه ایران اجماعسازی کنند و از قواعد بینالمللی برای فشار استفاده کنند و ما باید هوشمندانه مانع این فشارها بشویم.
فرض کنیم قرار است وارد مذاکرات با اروپا شویم؛ به نظر شما چه پیششرطهایی میتواند معقول باشد؟
واقعیت این است که من مذاکره با اروپا را در درجه دوم میبینم. مذاکره اصلی بر حسب صلاحدید مسئولان، مذاکره با آمریکاست. اگر آن مذاکرات خوب پیش برود، مذاکره با اروپا در همان چارچوب معنا پیدا میکند و شاید حتی اهمیت خود را از دست بدهد. انجام این مذاکرات و پیششرطهای آن را باید در زیر مجموعه مذاکره با آمریکا مورد بررسی قرار داد. پیششرطها باید بیشتر برای مذاکره ایران و آمریکا تعریف شود تا ایران و اروپا.
با توجه به مجموع رویدادها امکان فعالسازی «مکانیزم ماشه» به عنوان یکی از ابزارهای فشار اروپا چقدر است؟
احتمال فعال شدن مکانیزم ماشه حتی قبل از تجاوز اسرائیل به کشور هم زیاد بود؛ در حال حاضر هم اگر توافقی صورت نگیرد، به نظرم اروپاییها برای خوشخدمتی به آمریکا این کار را انجام میدهند. گرچه ممکن است منافع آنها کاملاً ذیل منافع آمریکا قرار نگیرد ولی در این موضوع خاص همراستا هستند. این اقدام را بهعنوان یک برگ امتیاز برای آمریکا استفاده میکنند تا در موضوعات دیگر از دولت ترامپ امتیاز بگیرند و حتماً از این ابزار بهره خواهند برد.
چرا تروییکای اروپایی تصمیم گرفتند از نقش میانجی در سال ۲۰۱۵ به نقش مخرب در سال ۲۰۲۵ برسند؟
بخش اعظم این تغییر به تحولات در نظم بینالمللی برمیگردد. از ۲۰۱۵ تاکنون، و بهویژه بعد از حمله روسیه به اوکراین، نظم جهانی به سمتی رفته که قدرتها خودشان را در تقابل میان دو نظم میبینند؛ نظم غربی در برابر نظم در حال خیزش شرق.
اینکه چرا اروپاییها، در جنگ اسرائیل علیه ایران، اینقدر شفاف و حتی بهزعم من تا حدی خشونتبار علیه ایران موضع گرفتند، به این برمیگردد که این جنگ را نه بهعنوان یک درگیری منطقهای، بلکه بهعنوان بخشی از جنگ جمعی غرب سیاسی علیه شرق جمعی دیدند. ایران را هم در این میان، حلقه ضعیف شرق تلقی کردند و باورشان این بود که حمله به ایران به نوعی به تثبیت نظم غربمحور کمک میکند؛ نظمی که مبتنی بر ارزشهایی است که برای خود قائلاند.
در همین چهارچوب، تلاش کردند کشورهایی مثل پاکستان و هند را هم با خود همراه کنند. متأسفانه هند هم در این ماجرا مواضعی به زیان ما اتخاذ و عملاً از غربجمعی حمایت کرد. هدف آنها شکست ایران بود تا بتوانند سلطه و چیرگی مجدد نظم غربی را برقرار کنند.این یک تحول بزرگ است و بخشی از این رفتار اروپا به دگرگونی در نظم بینالملل باز میگردد. متأسفانه ایران به یک متغیر در سطح نظام بینالملل تبدیل شد و در این بازی قرار گرفت. حالا اینکه در برابر این وضعیت چه باید کرد، بحث جداگانهای است.
نکته دوم موضوع اوکراین است؛ در این حوزه و از دید اروپاییها، ایران دیگر فقط یک متغیر غیرمستقیم و غیرفوری نیست، بلکه به یک تهدید مستقیم و فوری علیه امنیت اروپا، بهخصوص امنیت داخلی اروپا تبدیل شده است. اینکه تصور به وجود آمده چقدر درست است، بحث جداگانهایست اما بههرحال این درک از تهدید نسبت به ایران در اروپا جا افتاده و افزایش یافته است.
توافق با آمریکا اهمیت بیشتری دارد و مذاکره با اروپا ذیل آن قرار میگیرد.اگر در مذاکرات با آمریکا، که بسته به تصمیم نظام است پیشرفتی حاصل شود، در روابط با اروپا هم میشود آثار آن را دید. در غیر این صورت، اروپاییها در پازل سیاست آمریکا قرار دارند و سعی میکنند سیاست غرب علیه ایران را با هماهنگی جلو ببرند. بنابراین ممکن است پیشرفت حاصل شود، ولی فعلاً خوشبین نیستم.
عامل سوم، فعالیت لابیهای متعدد ضد ایران در اروپا؛ از لابی اسرائیل گرفته تا برخی گروههای اپوزیسیون است. این گروهها سالهاست که فعال بوده و نفوذشان بیشتر شده و طرف مشورت سیاستمداران اروپایی قرار گرفتند. گروهی که اکنون در تصمیمگیریها حضور دارند، نسل جدیدی بوده و تجربه زیادی در حوزه سیاست خارجی ندارند، به همین دلیل بیشتر تحت تأثیر این لابیها قرار گرفتهاند.
موضوع بعدی هم به پیچیدگی روابط ایران و اروپا برمیگردد؛ مسائلی مثل پرونده هستهای، نفوذ منطقهای، امنیت رژیم صهیونیستی، برنامه موشکی و اخیراً موضوعاتی مثل پهپادها و مسائل سایبری، در این روابط وجود دارد و بهانههای مختلفی هم این تنشها را تشدید کرده است. این موارد متغیرهایی هستند که در دل پویایی نظم بینالمللی شکل گرفتهاند.
در داخل هم با توجه به سیاستهایی که دولتهای مختلف داشتند؛ در مقاطعی تصور بر این بود که نیازی به مدیریت تخاصم با اروپا نداریم. یعنی این موضوع یا نادیده گرفته شد یا خیلی تقلیل پیدا کرد. مدیریت روابط با اروپا درست انجام نشد، در حالی که باید برای مدیریت تخاصم با اروپا برنامه داشتیم. این نکته مهمی است و باید نقد داخلی هم در این زمینه جدی گرفته شود.
با توجه به وضعیت فعلی، آیا اصلاً چشماندازی برای تفاهم یا نقطه نظر مشترک حتی در کوتاهمدت میان ایران و اروپا وجود دارد؟
عالم سیاست، عالم امکانات است و من به آینده روابط با اروپا بدبین نیستم اما در حال حاضر و فعلا با توجه به موارد اشاره شده خوشبینی چندان توجیه ندارد. مگر اینکه در مسائل مختلف، بتوانیم مذاکرات خوبی با اروپاییها داشته باشیم. البته باز هم باید گفت که توافق با آمریکا اهمیت بیشتری دارد و مذاکره با اروپا ذیل آن قرار میگیرد.
اگر در مذاکرات با آمریکا، که بسته به تصمیم نظام است پیشرفتی حاصل شود، در روابط با اروپا هم میشود آثار آن را دید. در غیر این صورت، اروپاییها در پازل سیاست آمریکا قرار دارند و سعی میکنند سیاست غرب علیه ایران را با هماهنگی جلو ببرند. بنابراین ممکن است پیشرفت حاصل شود، ولی فعلاً خوشبین نیستم.
منبع: ایرنا
سیاسیلینک کوتاه :