نگاهی به ذهنیت بازی مجموع صفر

یادداشت استفانی استانچوا، استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد در مجله اکونومیست
اگر این روزها به اخبار یا شبکههای اجتماعی نگاه کنید، ممکن است الگوی ثابتی را مشاهده کنید: داستانهایی درباره درگیری میان گروهها که برای منابع محدود رقابت میکنند، به گونهای روایت میشوند که گویی سود یک گروه، ضرر گروهی دیگر است. اگر چین از تجارت با آمریکا سود ببرد، پس آمریکا باید بازنده باشد. اگر دانشجویان خارجی در دانشگاههای آمریکا ثبتنام کنند، لابد سهم کمتری برای دانشجویان آمریکایی باقی میماند. اگر مهاجران شغلی پیدا کنند، حتماً شغلها را از شهروندان گرفتهاند. اگر طرحی برای تنوعسازی به نفع زنان یا اقلیتهای نژادی اجرا شود، حتماً عدهای دیگر کنار گذاشته خواهند شد. این طرز فکر که جهان را همانند یک «کیک ثابت» میبیند—که در آن سود یک نفر برابر است با ضرر دیگری—به طور فزایندهای در مباحث امروز غالب شده است. به این طرز فکر، ذهنیت بازی مجموع صفر (Zero-Sum Thinking) گفته میشود، که درک آن برای فهم سیاست و اقتصاد امروز آمریکا ضروری است.
منشأ ذهنیت مجموع صفر از کجاست و چه کسانی آن را دارند؟
ما در آزمایشی گسترده در آزمایشگاه اقتصاد اجتماعی دانشگاه هاروارد، که بر نحوه درک مردم از مسائل و سیاستهای اقتصادی تمرکز دارد، این پرسش را بررسی کردیم: منشأ این طرز فکر چیست، چه کسانی آن را دارند و چه پیامدهایی برای سیاستگذاری دارد؟
برخی گروهها بیش از دیگران جهان را با ذهنیت مجموع صفر مینگرند. مثلاً افراد ساکن شهرها بیشتر چنین دیدگاهی دارند تا کسانی که در مناطق روستایی زندگی میکنند؛ شاید به این دلیل که زندگی شهری با رقابت شدید برای مسکن و کار همراه است. افرادی که تحصیلات دانشگاهی دارند، کمتر احتمال دارد جهان را مجموع صفر ببینند؛ البته این الگو در مورد دارندگان مدرک دکترا برعکس میشود: کسانی که دارای دکترا هستند، اغلب باورهای مجموع صفر قویتری دارند. شاید به این دلیل که برنامههای تحصیلات تکمیلی رقابتی چنین افرادی را جذب میکنند یا این طرز فکر را در آنان تقویت میکنند. اما شاید جالبترین یافته، مربوط به تفاوت نسلهاست: نسلهای جوانتر به مراتب بیشتر از نسلهای پیشین ذهنیت مجموع صفر دارند.
تأثیر ذهنیت مجموع صفر بر سیاست و سیاستگذاری
برخلاف بسیاری از باورهای امروزی، ذهنیت مجموع صفر به وضوح قابل تقسیمبندی به چپ یا راست سیاسی نیست. این طرز فکر میتواند افراد را به حمایت از سیاستهایی از هر دو سوی طیف سیاسی سوق دهد.
در قلب این طرز فکر، این باور وجود دارد که یک گروه مورد بهرهکشی قرار گرفته و دولت باید برای کمک به آن وارد عمل شود. برای مثال، اگر باور داشته باشید که ثروتمندان ثروت خود را به قیمت فقر فقرا به دست آوردهاند و ایده «ریزش ثروت از بالا» را رد کنید، احتمال بیشتری دارد که از مالیات بالاتر برای ثروتمندان و بازتوزیع درآمد به نفع فقرا حمایت کنید. اگر فکر کنید برخی گروهها به طور سیستماتیک عقب نگه داشته شدهاند، ممکن است حامی سیاستهای تبعیض مثبت (affirmative action) باشید. با این حال، افراد با ذهنیت مجموع صفر نیز احتمال بیشتری دارند که خواهان سختگیری بیشتر در سیاستهای مهاجرتی باشند تا از منافع داخلی در برابر آنچه رقابت مستقیم میپندارند، محافظت کنند.
ریشههای ذهنیت مجموع صفر در تجربههای اقتصادی
برای درک بهتر منشأ این طرز فکر و دلایل تفاوت آن در میان گروهها، باید به محیط اقتصادی و تجربیات شخصی و خانوادگی افراد نگاه کرد. نه فقط تجربیات خود فرد، بلکه نسلهای پیشین نیز مؤثرند. تحرک اقتصادی و رشد اقتصادی نقش مهمی ایفا میکنند. کسانی که نسبت به والدینشان وضعیت اقتصادی بهتری داشتهاند، یا خانوادهشان در طول زمان رشد اقتصادی داشتهاند، کمتر به جهان با دید مجموع صفر نگاه میکنند. این مسأله همچنین توضیح میدهد چرا نسلهای جوانتر در آمریکا بیشتر دارای ذهنیت مجموع صفر هستند: آنها در دورههایی با رشد اقتصادی کندتر و تحرک کمتر بزرگ شدهاند. در سایر کشورهای ثروتمند نیز همین الگوی نسلی دیده میشود. در مقابل، در بسیاری از کشورهای فقیرتر که نسلهای جوانتر رشد بیشتری نسبت به نسلهای قبلی تجربه کردهاند، این الگو وارونه است.
نقش مهاجرت و تجربههای تاریخی
تجربه مهاجرت نیز میتواند دیدگاه مثبتجمعی (positive-sum) ایجاد کند. مهاجران در آمریکا اغلب موفقیت اقتصادی کسب کرده و به جوامع خود کمک کردهاند. افرادی که ریشه مهاجرتی دارند، کمتر به جهان با دید مجموع صفر نگاه میکنند. حتی تماس غیرمستقیم هم تأثیر دارد: کسانی که در مناطقی بزرگ شدهاند که سابقه پذیرش مهاجر بیشتر داشتهاند، بیشتر دیدگاه مثبتجمعی دارند.
در مقابل، تجربه زیستن در نظامهایی که ذاتاً مجموع صفر بودهاند، مردم را به سمت این طرز فکر سوق میدهد. برای مثال، نوادگان بردگان، قربانیان هولوکاست، یا ساکنان اردوگاههای اجباری، احتمال بیشتری دارد که دیدگاه مجموع صفر داشته باشند.
این اثر فراتر از تاریخ خانوادگی مستقیم است. افرادی که در مناطقی از آمریکا زندگی میکنند که در آنها بردهداری رواج داشته، حتی اگر خودشان از نوادگان بردگان نباشند، بیشتر دیدگاه مجموع صفر دارند. این طرز فکر به همان مناطق محدود نمانده است؛ مناطقی که هیچگاه بردهداری نداشتهاند اما مهاجران زیادی از جنوب آمریکا (با آن سابقه ذهنی) جذب کردهاند، امروزه نیز سطح بالایی از ذهنیت مجموع صفر را نشان میدهند.
پیامدها برای سیاستگذاری: دنیایی مثبتجمعی ممکن است
بنابراین، نباید ذهنیت مجموع صفر را صرفاً یک «تعصب» دانست بلکه بازتابی از شرایط واقعی و اقتصادی است که افراد تجربه کردهاند. برای بسیاری، این طرز فکر بازتاب واقعیتی است که با آن مواجه شدهاند. البته واقعیت هم این است که برخی موقعیتها، بهویژه در کوتاهمدت، واقعاً مجموع صفر هستند؛ زمانی که شغلها کم است، منابع محدودند یا رقابت شدید است.
اما این شرایط با سیاستگذاری قابل تغییرند. سیاست میتواند جهان را بیشتر مجموع صفر یا مثبتجمعی کند.
برخی سیاستها به طور خاص میتوانند نتایج برد-برد (win-win) به همراه داشته باشند، بهویژه در بلندمدت. از جمله این سیاستها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- گسترش فرصتها از طریق آموزش عمومی با کیفیت، دسترسی به خدمات درمانی، و حمایت از خانوادههای کمدرآمد
- سرمایهگذاری در نوآوری برای گسترش کلی اقتصاد
- سیاستهایی برای مقابله با تغییرات اقلیمی، حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی که حس کمبود منابع را کاهش میدهند
چنین سیاستهایی میتوانند زمینهساز اقتصادی با دیدگاه مثبتجمعی شوند و باور به اینکه پیشرفت یک گروه لزوماً به زیان گروهی دیگر نیست را تقویت کنند.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانیادداشتلینک کوتاه :