هر ویرانه جنگ ۱۲ روزه، روایتی دارد!

۱۵ روز پس از آتشبس ایران و رژیم صهیونیستی، مردم هنوز در تب و تاب بازسازی زندگی پس از ۱۲ روز وحشت و ویرانیاند؛ قصههایی از خانههای فرو ریخته، ترسهای شبانه و زخمی که هنوز التیام نیافته است.
سارا پوردلجو – جهان صنعت نیوز: مردم همچنان در تلاشند تا به زندگی عادی بازگردند و تلخیهای ۱۲ روز گذشته را فراموش کنند. در میان نسل دهههای ۷۰ و ۸۰، این پرسش بارها مطرح میشود: «چطور ۸ سال جنگ تحمیلی را تحمل کردید؟» همین ۱۲ روز برای ما کافی بود تا دیگر آن آدمهای سابق نباشیم. اما هنوز، جریان زندگی برای همه به روال عادی برنگشته است. هرچند که همه از بعد روانی تحت تأثیر این جنگ قرار گرفتهاند اما عدهای هستند که بیشتر از اینها هزینه پرداخت کردهاند. ظاهر امر نشان از بازگشت به زندگی دارد اما باطن امر چیز دیگری است. پای صحبت کسانی که در این جنگ آسیب دیدهاند بنشینید، قصهها هر کدام روایتی متفاوت است. با اینکه شهرداری تهران، برای اسکان مردم آسیبدیده در تهران اقداماتی از جمله اسکان در هتلها انجام داده است و بیش از ۳۰۰ خانواده اسکان پیدا کردهاند اما پای صحبت بسیاری دیگر از آسیبدیدگان بنشینید، متوجه میشوید که هنوز اقدامات لازم برای اسکان و تعمیرات انجام نشده است. عدهای در چادرها اسکان داده شدند و عدهای در هتلهای مختلف شهر اما این تمهیدات برای همه یکسان نیست و به برخی تنها “هیچ” تعلق گرفته است. بیش از ۳۶۰۰ واحد مسکونی در طی این حملات آسیب دیده و خانوارها آواره این طرف و آن طرف شدهاند. پایتخت، تنها هدف حمله رژیم صهیونیستی نبود و شهرهای کوچک نیز هدف حمله قرار گرفتند که متأسفانه عملاً به آنها توجهی نشده یا توجه کمتری شده است. جهان صنعت، پای صحبتهای برخی از آسیبدیدگان این جنگ ۱۲ روزه نشسته که هنوز از این حادثه التیام پیدا نکردند. این آدمها نماینده تعداد زیادی از آسیبدیدگان این جنگ هستند که به برخی رسیدگی شده و به برخی بیتوجهی شده است.
چیزهایی در مردم این شهر در طی سالها و برای همیشه تغییر کرده است. حالا در این شهر، همه قصهای دارند! در این گزارش، روایت علی شفیعی ثابت، گیریمور باتجربه سینما، از این جنگ ۱۲ روزه را میخوانید؛ مشت نشانه خروار است!
قصه بازگشت به ویرانهها
روایت علی شفیعی ثابت، گریمور سینما:
علی شفیعی ثابت، گریمور با تجربه سینما، طی ویدئویی در صفحه اینستاگرام خود از تخریب خانهاش و مجروح شدن مادرش در جریان حملات روز سهشنبه ۳ تیر به آستانه اشرفیه خبر داد. در این حمله که به شهرستان آستانه اشرفیه در استان گیلان صورت گرفت، ۱۶ نفر از جمله ۱۲ عضو یک خانواده شهید شدند، ۳۰ نفر مجروح شدند و بیش از ۴۰۰ واحد مسکونی و تجاری آسیب دیدند. علی یکی از همسایگان نزدیک بود که با چشمان خود شاهد تکتک این اتفاقات بود. تا امروز، در انتظار دریافت کمک و شاید اسکان از سوی نهادهای مرتبط بوده، اما هیچ کمکی دستش را نگرفته است.
آنچه علی به خبرنگار جهان صنعت گفت:
«من ساکن خانهای در آستانه اشرفیه بودم، حدود ۵۰ یا ۶۰ متر آنطرفتر از خانهای که مستقیماً مورد اصابت قرار گرفت. ما در حلقه اولیه آسیب قرار داشتیم. گفته شده حدود ۴۰۰ خانه خسارت دیدهاند و خانه ما یکی از نزدیکترینها به مرکز حادثه بود. بسیاری از همسایههای ما خانههایشان کاملاً نابود شد و خانه ما نیز همین وضعیت را داشت. موج انفجار سقف خانهمان را کاملاً تخریب کرد و وقتی برای تعمیر آمدند، هر آنچه باقی مانده بود نیز نابود شد.
من تنها نماینده خودم و خانوادهام نیستم، بلکه نماینده تمام اعضای محلی هستم که یکشبه دار و ندار و جان خود را از دست دادند. تقریباً همه چیز از آشپزخانه، یخچال، ماشین ظرفشویی و لباسشویی، همه نابود شد و هیچچیز سالم نماند. بعد از این حادثه اعلام کردند که در تهران، شهرداریها و ستاد مدیریت بحران چادر زدهاند و جاهایی برای اسکان آسیبدیدگان در نظر گرفته شده و با هتلها قرارداد بستند، اما به ما هیچ اسکان و حمایتی ارائه نشد.
وقتی مادرم را با آمبولانس به بیمارستان میبردند، به پدرم گفتند: «الان که خانه ندارید، میتوانید به مزار شهدا بروید، آنجا کولر هم هست!» این وضعیت اسکان ما بود، آن هم در حالی که مادرم دندهاش شکسته بود و خون زیادی از دست داده بود. آیا به کسی که چنین انفجاری را شاهد بوده چنین حرفی میزنند؟ فقط یک لحظه خودتان را جای ما بگذارید که هم جانی و هم مالی آسیب دیدهایم.
در این حمله، مادرم از ناحیه دنده آسیب جدی دید و یکی از رگهای پایش پاره شد که منجر به خونریزی شدید شد. مادرم بعد از ترخیص، در خانه خواهرم است و پدرم هم همانجا زندگی میکند. من خودم در خانه ماندهام چون از ترس سرقت مجبور شدم بمانم چون هنوز تعدادی از وسایلمان در انباری بود و نگران بودم دزدیده شوند. متأسفانه حتی در این شرایط، برخی دست به سرقت از منازل آسیبدیده زدند و گویی هیچ درک درستی از وضعیت ندارند. کسی نیست که حداقل در این شرایط از محله، خانهها و لوازم باقیمانده محافظت کند.
توجه لازم به جنگزدگان شهرهای کوچک نشده است!
به ما اسکان ندادند و ما خودمان متقبل هزینه اسکان خود شدیم. وقتی برای تشکیل پرونده رفتم، گفتند مدارک و عکسها را بدهید اما هیچ شماره پروندهای به ما ندادند تا حداقل بتوانم از تهران پیگیری کنم. ظاهراً ستاد بحران آستانه اشرفیه اعلام کرده که بعداً با خانوادهها تماس میگیرند! من پیگیری کردم؛ بعد از تعطیلات به بنیاد مسکن مراجعه کردم اما باز گفتند: «شماره پرونده نداریم.» بعد از کلی اصرار، یک نفر بالاخره شماره سری پروندهای به من داد. پرسیدم چه زمانی نتیجه این کارها و مدارکی که گرفتید مشخص میشود؟ گفتند هنوز هیچ چیزی ارسال نشده، چون منتظرند همه پروندهها با هم جمعآوری شود و سپس ارسال کنند. یعنی ۱۴ روز گذشته و حتی یک پرونده هم ارسال نشده است!
متأسفانه هیچ نهاد یا ارگانی نیامد بپرسد حالتان چطور است. برخی بازیگران لطف داشتند و از من در فضای مجازی حمایت کردند و استوری گذاشتند اما در سطح محلی، نه کسی سر زد و نه کمکی شد. یکی از همسایگان شریف ما به دلیل نداشتن پول کافی برای تعمیر منزلش مجبور شد خانهاش را نصف قیمت بفروشد. چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ چرا کسی به این افراد کمک نکرد و جلوی سوءاستفاده برخی را نگرفت؟ اینجا چون شهرستان است، توجه لازم به آسیبدیدگان نشده است.
من نمیتوانستم صبر کنم تا پروندهها تکمیل شود. ما ساکن شمال هستیم و هوا بارانی است که خود باعث آسیب بیشتر است. هرچند با تعمیراتی که خودم انجام دادم و پیگیر شدم، الان خانه قابل سکونت است اما هنوز خیلی چیزها برای بازسازی مانده است. دردآور است که باید به فکر خرید لوازم دست دوم باشم تا بتوانم اینجا زندگی کنم. اگر من مثل خیلی دیگر از ساکنین این محله خانه را تعمیر نمیکردم، خسارت حتی بیشتر میشد و تمام گچ دیوارها را آب فرا میگرفت.
مگر من یا خانوادهام چقدر درآمد داریم که چنین وضعیتی را تاب بیاوریم؟ مجبور شدم قرض کنم تا بازسازی کنم. تازه بعد از رسانهای شدن این موضوع، دیروز دو نفر آمدند تا برآورد خسارت کنند و خسارتی بسیار کمتر از واقعیت تخمین زدند. فارغ از اینکه خانه تخریب شده، تمام لوازم داخل آن هم آسیب دیده است. کاش حداقل رفتار مناسبی از سوی نهادها و ارگانهای مربوطه شاهد بودیم.»
لینک کوتاه :