بازی خطرناک با برنامه هستهای ایران

عملیات چکش نیمهشب اگرچه بخشی از زیرساختهای هستهای ایران را هدف قرار داد، اما به باور کارشناسان نهتنها مانعی بلندمدت ایجاد نکرد، بلکه احتمالاً انگیزه تهران برای دستیابی به بازدارندگی هستهای را تقویت کرده است.
جهان صنعت نیوز – در چهار دهه گذشته، این سومین بار است برای توفق برنامه هسته ای یک در کشور در خاورمیانه، مراکز هستهای مورد هجوم و بمباران قرار میگیرند. جدیدترین این تلاشها با حملات هوایی اسرائیل علیه ایران آغاز شد. سپس در نخستین روز از تیرماه ۱۴۰۴، هفت فروند بمبافکن B-2 آمریکا، بمبهای ۳۰ هزار پوندی نفوذگر را بر روی مستحکمترین سایتهای هستهای ایران رها کردند. اهداف اصلی آمریکا، تأسیسات غنیسازی فردو و نطنز و همچنین مرکز فناوری هستهای اصفهان بودند.
واشنگتن این عملیات را که چکش نیمهشب نام داشت، یک موفقیت کامل اعلام کرد؛ دونالد ترامپ مدعی شد که این تأسیسات به طور کامل و مطلق نابود شدهاند. اما واقعیت چندان روشن نیست. آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نهاد ناظر بر اجرای پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای از ورود به شعاع ۶۵ کیلومتری این سایتها منع شده و نتوانسته وضعیت دقیق سالنهای زیرزمینی در فردو و نطنز را بررسی کند. وزارت دفاع آمریکا بعدها اظهارات ترامپ را تعدیل کرد و اذعان داشت که از محل نگهداری ذخایر اورانیوم ایران با غنای نزدیک به سطح ساخت سلاح اطلاعی ندارد.
نشانههای جدی وجود دارد که نشان میدهد ایران پیش از این حملات، مواد هستهای و سانتریفیوژهای پیشرفته را از محل خارج کرده بود. تصاویر ماهوارهای نشان میداد که در روزهای منتهی به تیر ماه، فعالیت کامیونها در سایت فردو افزایش یافته بود. طبق گزارش مقامات ایرانی به آژانس، پس از حملات، هیچ افزایش نگرانکنندهای در سطح تشعشعات اطراف دیده نشده که به این معناست که ذخایر اورانیوم احتمالاً سالم ماندهاند. برخی برآوردها میگویند ایران همچنان ذخایری از اورانیوم غنیشده در اختیار دارد که برای ساخت تا ۱۰ بمب هستهای کافی است.
دام بمبهای هوشمند
حتی اگر این حملات خسارات قابل توجهی به زیرساختهای هستهای ایران وارد کرده باشند، تجربه نشان میدهد که تخریب فیزیکی به تنهایی نمیتواند امنیت بلندمدت ایجاد کند. چنین حملاتی شاید در کوتاهمدت تأخیر ایجاد کنند، اما اغلب باعث تقویت انگیزه کشور هدف برای ساخت سلاح هستهای میشوند.
در مورد ایران، دولت ترامپ نیز مانند اسرائیل به دام توهم بمبهای هوشمند افتاده است؛ باور اشتباهی که فکر میکند تسلیحات دقیق میتوانند جلوی دستیابی یک کشور به سلاح هستهای را بگیرند یا حتی باعث فروپاشی حکومت شوند. واقعیت این است که عملیات چکش نیمهشب فقط برای آمریکا زمان خریده، زمانی که باید صرف رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک و پایدار شود؛ نه اینکه گمان کند مشکل حل شده است.
حملاتی برای نمایش
هدف حملات نظامی به برنامههای هستهای این است که توانایی فنی کشور هدف برای ساخت سلاح را با تخریب زیرساختها، از بین بردن افراد کلیدی یا مختلکردن روند تولید از بین ببرند. اما توانایی فنی تنها یک بخش از ماجراست. ساخت بازدارندگی هستهای نیازمند اراده سیاسی قوی نیز هست. در کتابی با عنوان واکنشهای معکوس هستهای که بهزودی منتشر میشود، نشان داده شده که حملات نظامی به برنامههای هستهای، بهجز در مراحل بسیار اولیه، بهندرت به نتیجه نهایی میرسند. بررسی ها نشان میدهد که چنین حملاتی اغلب باعث تقویت تصمیم کشور هدف برای دستیابی به سلاح هستهای میشوند.
مثال مورد علاقه حامیان حملات پیشگیرانه، حمله اسرائیل در سال ۲۰۰۷ به رآکتور الکبار سوریه است. این رآکتور که بهطور پنهانی برای تولید پلوتونیوم طراحی شده بود، پیش از فعالشدن نابود شد و سوریه هرگز دوباره دنبال برنامه هستهای نرفت. اما این مورد یک استثنا بود. موفقیت این عملیات بنابر دلایلی بود که بهسختی قابل تکرارند: رآکتور کاملاً وارداتی بود، سوریه توان فنی داخلی برای بازسازی آن را نداشت و فشارهای سیاسی و اقتصادی از جمله خشکسالی و نزدیک بودن جنگ داخلی، مانع از ادامه کار شد. بعدها هم داعش محل را تصرف کرد. بنابراین موفقیت در این حمله، بیشتر به خاطر ضعف ذاتی برنامه سوریه بود تا قدرت حمله نظامی.
در مقابل، حمله اسرائیل به رآکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱، مثال عبرتآموزی است. هرچند رآکتور نابود شد، اما صدام حسین به این نتیجه رسید که داشتن سلاح هستهای برای بقای رژیم او ضروری است. در نتیجه برنامه تسلیحاتی عراق مخفیانه ادامه یافت و منابع بیشتری به آن اختصاص داده شد و تا سال ۱۹۹۰، عراق تقریباً به نقطه ساخت بمب رسیده بود.
چیزی که در نهایت برنامه هستهای عراق را متوقف کرد، حمله نظامی نبود بلکه تحریمها و بازرسیهای سختگیرانه سازمان ملل پس از جنگ خلیج فارس بود. حملات موشکی بعدی، بیشتر جنبه نمایشی داشتند. ماجرای حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق نیز که بر اساس ادعای غلط درباره وجود تسلیحات کشتار جمعی انجام شد، پیامی روشن به ایران و کره شمالی داد: اگر بازدارندگی نداشته باشی، ممکن است نابود شوی.
کره شمالی بعدها به صراحت گفت که از سرنوشت صدام عبرت گرفته و به همین دلیل برنامه هستهای خود را سرعت بخشیده است که در نهایت در سال ۲۰۰۶ منجر به نخستین آزمایش هستهای آن کشور شد.
زیرزمین هستهای ایران
ایران سالهاست که با حملاتی روبرو شده اما همچنان برنامه هستهای خود را حفظ کرده است. از جمله این موارد، حمله سایبری استاکسنت (که حدود ۱۰۰۰ سانتریفیوژ را از کار انداخت)، ترور دانشمندان هستهای در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ و خرابکاریهای اخیر در نطنز است. ایران در واکنش، تأسیسات خود را مقاومتر و عمیقتر کرده و فناوری غنیسازی را توسعه داده است. برخلاف سوریه، ایران اکنون بر چرخه کامل سوخت هستهای مسلط است و این توانایی را نمیتوان با حمله نظامی از بین برد.
مهمتر از همه این است که این حملات، اراده رهبران ایران برای دستیابی به بازدارندگی هستهای را تقویت کرده است. مقامات ارشد جمهوری اسلامی حمله اخیر را نقض وحشیانه حقوق بینالملل خواندهاند و حتی احتمال خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای را مطرح کردهاند که در این صورت، نظارت آژانس بینالمللی متوقف شده و مانع قانونی تسلیحاتیشدن از بین خواهد رفت. حتی اگر ایران در پیمان بماند، به احتمال زیاد همکاریاش با بازرسان محدودتر خواهد شد.
چنین حملاتی نه تنها بر ایران، بلکه بر کل منطقه تأثیرگذارند. اگر ایران از پیمان خارج شود، کشورهای عربی مثل عربستان و امارات هم احتمالاً تلاشهای خود برای دستیابی به فناوری هستهای را سرعت خواهند داد و مسابقه تسلیحاتی جدیدی در خاورمیانه آغاز خواهد شد.
در خوشبینانهترین حالت، عملیات چکش نیمهشب شاید برنامه هستهای ایران را فقط ۱۲ تا ۱۸ ماه به تأخیر انداخته باشد. برخی گزارشها حتی از وقفهای چندماهه سخن میگویند، چون ایران میتواند مواد را بازیابی کند، سایتها را پراکندهتر بسازد و از تأسیسات مخفی استفاده کند. اگر آمریکا این توقف موقت را یک پیروزی راهبردی بداند، دچار اشتباه بزرگی شده است. ایران به احتمال زیاد تأسیسات عمیقتر، مخفیتر و مقاومتری خواهد ساخت که مقابله با آنها دشوارتر خواهد بود.
تنها راه بهرهبرداری از این توقف، حرکت به سمت راهحل دیپلماتیک است. چنین توافقی میتواند شامل بازگشت ایران به تعهدات پیشین، دادن دسترسی کامل به آژانس و دریافت امتیازاتی مثل کاهش مرحلهای تحریمها و تعهد کشورهای خلیج فارس به خودداری از غنیسازی باشد.
اما اکنون ایران کشوری است که مورد حمله دو ارتش قدرتمند قرار گرفته و هر مصالحهای را دعوت به حمله بعدی میداند. تجربه نشان داده که کشورهایی که از حمله جان سالم به در میبرند، زیرساختهای خود را مقاومتر کرده و با اراده بیشتری به برنامه خود ادامه میدهند. بمباران میتواند زمان بخرد؛ اما فقط دیپلماسی میتواند امنیت پایدار ایجاد کند.
پیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :