xtrim

آینده‌ای که با هوش مصنوعی در راه است؛ شگفت‌انگیز یا ترسناک؟

با شتاب‌گیری پیشرفت هوش مصنوعی، بسیاری از اقتصاددانان و تحلیل‌گران معتقدند که جهان در آستانه جهشی انفجاری در رشد اقتصادی قرار دارد، جهشی که می‌تواند تمامی معادلات بازار کار، سرمایه‌گذاری، توزیع ثروت و آینده جوامع انسانی را دگرگون سازد.

جهان صنعت نیوز – تا پیش از سال ۱۷۰۰ میلادی، اقتصاد جهانی رشد چندانی نداشت و در حالت رکود به‌سر می‌برد. طی ۱۷ قرن پیش از آن، تولید جهانی به‌طور متوسط سالانه تنها ۰.۱ درصد رشد کرده بود؛ نرخی که در آن تقریباً یک هزاره طول می‌کشد تا میزان تولید دو برابر شود. سپس ماشین‌های نخ‌ریسی شروع به چرخیدن کردند و موتورهای بخار به کار افتادند. در بازه‌ زمانی ۱۷۰۰ تا ۱۸۲۰ میلادی، نرخ رشد جهانی پنج برابر شد و به ۰.۵ درصد در سال رسید. تا پایان قرن نوزدهم، این نرخ به ۱.۹ درصد رسید. در قرن بیستم میانگین رشد به ۲.۸ درصد رسید؛ نرخی که در آن تولید هر ۲۵ سال دو برابر می‌شود. رشد اقتصادی نه‌تنها به وضعیت عادی بدل شد، بلکه شتاب هم گرفت.

اگر به مدیران سیلیکون‌ولی باور داشته باشیم، این انفجار قرار است حتی شدیدتر شود. آن‌ها بر این باورند که هوش عمومی مصنوعی که توانایی انجام بهتر بسیاری از کارهای اداری نسبت به انسان‌ها را دارد، به‌زودی رشد سالانه تولید ناخالص داخلی را به ۲۰ تا ۳۰ درصد یا حتی بیشتر خواهد رساند. این ادعا ممکن است غیرمنطقی به نظر برسد اما همان‌ها یادآور می‌شوند که برای بخش عمده‌ای از تاریخ بشر، اساساً خود ایده رشد اقتصادی نیز غیرواقع‌بینانه تلقی می‌شد.

احتمال اینکه هوش مصنوعی به‌زودی موجب بی‌کار شدن شمار زیادی از کارکنان شود، موضوعی شناخته‌شده است. اما چیزی که بسیار کمتر به آن پرداخته شده، امید به این است که هوش مصنوعی بتواند دنیا را وارد مسیر رشد انفجاری کند. چنین تغییری پیامدهای عمیقی خواهد داشت. نه فقط بازار کار بلکه بازار کالاها، خدمات و دارایی‌های مالی دگرگون خواهند شد. اقتصاددانان در تلاش‌اند تا درک کنند که چگونه هوش مصنوعی می‌تواند جهان را بازسازی کند. تصویری که در حال شکل‌گیری است، شاید برخلاف شهود باشد و بدون شک، شگفت‌انگیز است.

مسئله، ایده‌ها هستند نه چیز دیگر!

اقتصادها در آغاز عمدتاً از طریق افزایش جمعیت رشد می‌کردند. برداشت‌های بیشتر از زمین‌های کشاورزی امکان تغذیه افراد بیشتری را فراهم می‌کرد و کشاورزان به برداشت بیشتر می پرداختند. اما این نوع رشد سطح زندگی را ارتقاء نمی‌داد. بدتر از آن، قحطی همواره تهدیدی دائمی بود. توماس مالتوس، اقتصاددان قرن هجدهم میلادی، چنین استدلال کرد که رشد جمعیت ناگزیر از افزایش ظرفیت تولید کشاورزی پیشی خواهد گرفت و موجب فقر خواهد شد. اما در عمل، عکس این اتفاق افتاد: جمعیت بیشتر نه‌فقط غذای بیشتری می‌خواست بلکه ایده‌های بیشتری هم تولید کرد. این ایده‌ها به تولید بالاتر و در نهایت به کاهش نرخ باروری منجر شدند که باعث شد تولید سرانه افزایش یابد. بر اساس این نظریه، هوش عمومی مصنوعی می‌تواند بدون نیاز به افزایش جمعیت، نوآوری را به شکلی بی‌وقفه امکان‌پذیر سازد و باعث جهش در تولید ناخالص داخلی سرانه شود.

بیشتر اقتصاددانان موافق‌اند که هوش مصنوعی توانایی افزایش بهره‌وری و در نتیجه رشد اقتصادی را دارد. اما پرسش اساسی این است که چقدر؟

برخی تنها افزایش اندکی را پیش‌بینی می‌کنند. مثلاً «دارون عجم‌اوغلو» از دانشگاه ماساچوست (MIT) برآورد می‌کند که هوش مصنوعی طی یک دهه در مجموع تولید ناخالص داخلی جهانی را تنها ۱ تا ۲ درصد افزایش خواهد داد. اما این نتیجه‌گیری بر فرضی استوار است مبنی بر اینکه تنها حدود ۵ درصد از وظایف را می‌توان با هزینه‌ای کمتر توسط هوش مصنوعی انجام داد تا انسان و این فرض نیز تا حدی بر اساس تحقیقاتی است که در سال ۲۰۲۳ انجام شده است، زمانی که توانایی‌های هوش مصنوعی بسیار محدودتر بود.

برآوردهای رادیکال‌تر از تأثیر اقتصادی هوش مصنوعی بر این فرض استوارند که با پیشرفت فناوری و دستیابی به هوش مصنوعی، بخش بسیار بیشتری از تولید جهانی در نهایت خودکار خواهد شد. در آن صورت، خودکارسازی تولید تنها به انرژی کافی و زیرساخت‌های لازم نیاز دارد؛ عواملی که می‌توان با سرمایه‌گذاری بیشتر فراهم کرد. به‌طور معمول، تصور می‌شود رشد ناشی از سرمایه‌گذاری به مرور دچار بازده نزولی می‌شود؛ اگر ماشین‌آلات اضافه کنید اما نیروی کار را افزایش ندهید، سرمایه بدون استفاده می‌ماند. اما اگر ماشین‌ها آن‌قدر توانمند شوند که بتوانند به‌طور کامل جای انسان‌ها را بگیرند، تنها محدودیت در انباشت سرمایه، خود سرمایه خواهد بود. به گفته «انسون هو» از اندیشکده Epoch AI، افزودن قدرت هوش مصنوعی بسیار سریع‌تر از انتظار برای رشد جمعیت است.

با این حال، طبق بررسی مدل‌هایی که توسط «فیلیپ ترامل» از دانشگاه آکسفورد و «آنتون کورینک» از دانشگاه ویرجینیا انجام شده، حتی خودکارسازی کامل تولید نیز منجر به انفجار رشد اقتصادی نخواهد شد. فرض کنید که فرآیند تولید به‌طور کامل خودکار شده باشد، اما فناوری دیگر پیشرفتی نکند. در این حالت، اقتصاد به یک نرخ رشد ثابت خواهد رسید که بر اساس نسبت پس‌انداز تولید و سرمایه‌گذاری مجدد برای ساخت ماشین‌آلات جدید تعیین می‌شود.

رشد انفجاری واقعی تنها زمانی رخ می‌دهد که هوش مصنوعی بتواند در سخت‌ترین وظیفه ممکن جایگزین نیروی کار شود: بهبود فناوری. آیا این هوش مصنوعی خواهد بود که در آینده نوآوری‌های بنیادین در حوزه‌های زیست‌فناوری، انرژی سبز و حتی خود هوش مصنوعی را رقم خواهد زد؟ انتظار می‌رود که عامل‌های هوش مصنوعی بتوانند وظایف پیچیده و بلندمدت را در تعامل با رابط‌های کامپیوتری به اجرا درآورند. آن‌ها صرفاً پاسخ‌گو نخواهند بود، بلکه پروژه‌ها را هدایت خواهند کرد. پروژه‌ «آینده‌های هوش مصنوعی » یک گروه تحقیقاتی، پیش‌بینی کرده که تا پایان سال ۲۰۲۷، آزمایشگاه‌های تقریباً کاملاً خودکار مبتنی بر هوش مصنوعی، تحقیقات علمی را انجام خواهند داد. «سم آلتمن»، مدیرعامل OpenAI، نیز پیش‌بینی کرده که سیستم‌های هوش مصنوعی احتمالاً از سال آینده شروع به تولید «بینش‌های نوآورانه» خواهند کرد.

اقتصاددانانی که روی نظریه رشد درون‌زا که سعی دارد پیشرفت فناوری را مدل‌سازی کند، مدت‌هاست که فرض کرده‌اند اگر ایده‌ها بتوانند با سرعت کافی منجر به ایده‌های بیشتری شوند، رشد اقتصادی باید بدون حد و مرز افزایش یابد. در این حالت، سرمایه نه‌فقط انباشته می‌شود، بلکه مفیدتر هم می‌شود. پیشرفت به‌صورت تصاعدی صورت می‌گیرد. اما انسان‌ها هرگز از این آستانه عبور نکرده‌اند. در واقع، برخی اقتصاددانان مطرح کرده‌اند که پیدا کردن ایده‌های جدید به‌مرور سخت‌تر و نه آسان‌تر شده است. برای مثال، پژوهشگران انسانی باید برای رسیدن به مرزهای دانش، حجم بسیار بیشتری از مطالب را فرا بگیرند.

هوش مصنوعی ممکن است این محدودیت‌ها را کاهش دهد. در مدل ارائه‌شده توسط اندیشکده Epoch، بازده‌های اولیه‌ بزرگی که از خودکارسازی به دست می‌آید، مجدداً در تحقیق و توسعه‌ سخت‌افزار و نرم‌افزار سرمایه‌گذاری می‌شود. هنگامی که هوش مصنوعی بتواند حدود یک‌سوم از وظایف را خودکار کند، رشد سالانه تولید ناخالص داخلی از ۲۰ درصد عبور می‌کند و همچنان افزایش می‌یابد. آقای هو می‌گوید این مدل «قطعاً اشتباه است» اما مشخص کردن دلیل این اشتباه دشوار است.

اقتصاددانان بر این باورند که این مدل به‌ویژه در مورد انگیزه‌های سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه بیش‌ از حد خوش‌بینانه است. چرا که منافع حاصل از تحقیق معمولاً به کل اقتصاد نشت پیدا می‌کند و در نتیجه موجب بروز یک مسئله‌ی اقدام جمعی می‌شود. از سوی دیگر، شرکت‌های فعال در حوزه‌ هوش مصنوعی به آقای هو می‌گویند که او در حال دست‌کم گرفتن حلقه‌های بازخوردی است که زمانی شکل می‌گیرند که هوش مصنوعی بتواند خودش را بهبود دهد؛ فرآیندی که امید می‌رود در نهایت به ظهور نوعی ابرهوش منجر شود که توانایی‌هایی به‌مراتب فراتر از هر انسان دارد.

اگر فرض کنیم آن حلقه‌های بازخوردی با حداکثر شدت عمل کنند، اقتصاد به وضعیتی می‌رسد که در آن «اطلاعات توسط سرمایه‌ اطلاعاتی تولید می‌شود؛ سرمایه‌ اطلاعاتی نیز توسط اطلاعات تولید می‌شود؛ و خود اطلاعات هم هر سال با سرعتی بیشتر در حال تولید اطلاعات است». چنان‌که ویلیام نوردهاوس، برنده‌ نوبل اقتصاد، در مقاله‌ای در سال ۲۰۲۱ نوشته است. این روند در نهایت به «تکینگی» می‌انجامد؛ نقطه‌ای که در آن تولید بی‌نهایت می‌شود. در واقع، مفهوم تکینگی بیشتر یک پاداستدلال است: اثباتی بر این‌که مدل نهایتاً باید غلط از آب درآید. اما حتی گام نخست در این مسیر یعنی یک جهش بزرگ در رشد اقتصادی نیز رخدادی عمیق و بنیادین خواهد بود.

پیامد این وضعیت برای نیروی کار چیست؟

نخستین جهش رشد در تاریخ بشر برای کارگران چندان سخاوتمندانه نبود. به گفته‌ «گرگ کلارک» از دانشگاه دانمارک، یک کارگر ساختمانی انگلیسی در سال ۱۸۰۰ دقیقاً همان دستمزد واقعی را دریافت می‌کرد که یک کارگر در سال ۱۲۳۰ می گرفت. افزایش جمعیت و نیاز به غذا، در عمل تمام افزایش تولید را بی‌اثر کرد. برخی تاریخ‌نگاران استدلال می‌کنند که طی حدود پنجاه سال پس از آن، سطح زندگی کارگران حتی کاهش یافت.

این بار نگرانی اصلی این است که کارگران اساساً زائد شوند. هزینه‌ی اجرای یک هوش مصنوعی می‌تواند سقفی برای دستمزدها تعیین کند، زیرا اگر یک هوش مصنوعی بتواند همان کار را با هزینه‌ کمتر انجام دهد، هیچ‌کس حاضر به استخدام نیروی انسانی نخواهد بود. این سقف دستمزد با پیشرفت فناوری به‌مرور کاهش می‌یابد. اگر فرض کنیم هوش مصنوعی به اندازه کافی ارزان و توانمند شود، تنها منبع درآمد افراد تبدیل می‌شود به داشتن سرمایه؛ یعنی دریافت اجاره یا سود از دارایی‌ها. نوردهاوس و دیگران نشان داده‌اند که وقتی کار و سرمایه به‌قدر کافی قابل جایگزینی باشند و سرمایه انباشته شود، در نهایت تمام درآمد به صاحبان سرمایه می‌رسد. از همین‌جاست که باور سیلیکون‌ولی نشأت می‌گیرد: بهتر است وقتی این انفجار اتفاق می‌افتد، ثروتمند باشید!

اقتصادی پررونق اما بدون نیروی کار انسانی ممکن است مقصد نهایی بشر باشد. اما به گفته‌ «تایلر کوئن»، اقتصاددان دانشگاه جورج میسون که دیدگاهی عمدتاً خوش‌بینانه به هوش مصنوعی دارد، این تغییر آهسته‌تر از آن چیزی خواهد بود که خود فناوری اجازه می‌دهد. او می‌گوید: «عوامل تولید بسیاری وجود دارند… هرچه هوش مصنوعی قوی‌تر باشد، ضعف‌های دیگر عوامل تولید بیشتر خودش را نشان می‌دهد. ممکن است این ضعف انرژی باشد؛ ممکن است حماقت انسانی باشد؛ ممکن است مقررات دولتی، محدودیت‌های داده یا فقط کندی نهادی باشد.»

احتمال دیگر این است که حتی یک ابرهوش نیز در نهایت با کمبود ایده مواجه شود. «فیلیپ آغیون» از مدرسه اقتصاد لندن و همکارانش در یک مقاله‌ پژوهشی در سال ۲۰۱۷ نوشتند: «ممکن است هوش مصنوعی مشکل ماهیگیران را حل کند، اما چیزی را درون برکه تغییر نمی‌دهد.»

در محاصره‌ این محدودیت‌ها، تأثیرات اقتصادی هوش مصنوعی ممکن است به آن اندازه‌ای که مدل‌ها نشان می‌دهند، چشم‌گیر نباشد. تا زمانی که انسان‌ها در برخی جنبه‌ها همچنان برتری خود را حفظ کنند، همچنان در کنار ماشین‌ها کار خواهند کرد و برخی از آن‌ها دستمزدهای خارق‌العاده‌ای دریافت خواهند کرد. در مقاله‌ آقای نوردهاوس، جانشینیِ نه‌چندان کامل بین نیروی کار و سرمایه در دوران جهش هوش مصنوعی منجر به انفجاری در دستمزدها می‌شود. با این حال نکته‌ عجیب این است که سهم دستمزدها از اقتصاد کاهش می‌یابد، زیرا کل اقتصاد با سرعتی بیشتر در حال رشد است. شواهدی از این پویایی هم‌اکنون در شرکت‌های فناوری دیده می‌شود؛ این شرکت‌ها گرچه دستمزدهای بسیار بالایی به نخبگان خود پرداخت می‌کنند، اما سهم بزرگی از درآمدشان همچنان به مالکان اختصاص دارد.

میانگین‌ها واقعیت را پنهان می‌کنند

دستمزدهای انفجاری برای نخبگان، تسلای خاطر کارمندانی با مشاغل عادی‌تر نخواهد بود؛ کسانی که باید به بخش‌هایی از اقتصاد که هنوز خودکار نشده‌اند، پناه ببرند. فرض کنید که با وجود هوش مصنوعی، پیشرفت فناوری در رباتیک کند و متوقف شود. در این صورت، کارهای فیزیکی زیادی باقی می‌ماند که نیاز به انسان دارند؛ از لوله‌کشی گرفته تا مربی‌گری ورزش. این بخش‌ها از اقتصاد مانند صنایع پرنیاز به نیروی کار امروزی، احتمالاً با «بیماری پرهزینه‌ بومول» مواجه می‌شوند (که برای کارگران، یک بیماری مبارک است)؛ یعنی در آن‌ها دستمزدها رشد می‌کند، حتی اگر بهره‌وری تغییری نکند.

در نمونه‌ی کلاسیک این پدیده که به نام اقتصاددانی به نام ویلیام بومول شناخته می‌شود، دستمزدها افزایش می‌یابند تا از مهاجرت کارگران به صنایعی که در آن‌ها بهره‌وری به‌سرعت در حال رشد است، جلوگیری شود. در دوره‌ هوش مصنوعی این منطق شاید صدق نکند، اما عوامل دیگری می‌توانند اثراتی شبیه به بومول ایجاد کنند. برای مثال، مالکان هوش مصنوعی و کارگران نخبه ممکن است بخش زیادی از ثروت جدید خود را صرف خدماتی کنند که هنوز به نیروی انسانی وابسته‌اند. به ثروتمندان امروزی فکر کنید که پول زیادی صرف خدماتی از غذا خوردن در رستوران گرفته تا استخدام پرستار کودک می‌کنند که خودکارسازی آن‌ها دشوار است. این تصویری خوش‌بینانه است: حتی کسانی که ستاره نیستند، همچنان سود خواهند برد.

با این حال، اقشار غیرثروتمند تنها از نوع خاصی از وفور بهره‌مند خواهند شد. قدرت خرید آن‌ها برای کالاهایی که توسط هوش مصنوعی تولید یا بهبود داده می‌شود، به‌شدت افزایش خواهد یافت. کالاهای تولیدی در کارخانه‌هایی که توسط هوش مصنوعی اداره می‌شوند، ممکن است تقریباً رایگان شوند؛ سرگرمی‌های دیجیتال جذاب می‌توانند هزینه‌ای نزدیک به صفر داشته باشند؛ قیمت غذا نیز اگر هوش مصنوعی بتواند بهره‌وری کشاورزی را افزایش دهد، ممکن است سقوط کند. اما قیمت هرچیزی که هنوز نیازمند نیروی انسانی است باید متناسب با دستمزدها افزایش یابد. کسی که از کارهای دانشی امروز به مشاغل فیزیکی و پرنیاز به کارگر روی بیاورد، ممکن است دریابد که نسبت به امروز، توانایی کمتری برای خرید این کالاها و خدمات دارد.

برخی نگران‌اند که اثر بومول آن‌قدر شدید باشد که رشد اقتصادی را محدود کند. وقتی قیمت چیزی سقوط می‌کند، مردم از آن بیشتر می‌خرند. اما با این حال، سهم آن از هزینه‌های مصرفی می‌تواند کاهش یابد. به عنوان مثال، به غذا نگاه کنید. در سال ۱۹۰۹، آمریکایی‌ها به‌طور متوسط روزانه ۳۴۰۰ کالری غذا خریداری می‌کردند که معادل ۴۳ درصد از درآمدشان بود. امروزه آن‌ها ۳۹۰۰ کالری غذا می‌خرند، اما این تنها ۱۱ درصد از درآمدشان را شامل می‌شود. اگر قیمت‌ها سریع‌تر از افزایش مقدار مصرف کاهش یابند، در اندازه‌گیری‌های آماری، اقتصاد بیشتر تحت سلطه‌ بخش‌هایی قرار می‌گیرد که نمی‌توان آن‌ها را به‌طور مؤثری بهبود داد. آغیون و همکارانش نوشتند: «رشد ممکن است نه توسط چیزی که در آن خوب هستیم، بلکه توسط چیزی که ضروری است اما به‌سختی بهبود می‌یابد، محدود شود.»

با این حال، «دومینیک کوی» از شرکت متا معتقد است که باید اثر بومول را در جای خودش در نظر گرفت. حتی اگر این اثر باعث شود اندازه‌ سنجش‌شده‌ اقتصاد محدود شود، هوش مصنوعی همچنان می‌تواند تغییرات عظیمی به همراه داشته باشد. اینجا نیز طنین انقلاب‌های فناورانه‌ گذشته را می‌شنویم. گوشی‌های هوشمند و خدمات رایگان بی‌پایان آنلاین جهان را تغییر داده‌اند، اما تأثیر چندانی بر رشد اقتصادی نشان نداده‌اند. در نهایت، ابرهوش مصنوعی ممکن است بتواند گلوگاه‌ها را هم از بین ببرد؛ برای مثال با کشف فناوری‌های جدیدی که منابع انرژی بیشتری آزاد می‌کنند یا با شتاب‌بخشی به پیشرفت در رباتیک.

اگر فکر می‌کنید یک انفجار در رشد اقتصادی در راه است، چه باید کرد؟ توصیه‌ای که به‌وضوح از مدل‌ها به‌دست می‌آید ساده است: مالک سرمایه باشید، چرا که بازدهی سرمایه قرار است سر به فلک بکشد. (در سیلیکون‌ولی، پیدا کردن مهندسان پردرآمدی که با چهره‌ای گرفته پول خود را پس‌انداز می‌کنند تا برای روزی که نیروی کارشان دیگر ارزشی نداشته باشد آماده باشند، سخت نیست.)

«ترور چو» و همکارانش در یک مقاله‌ پژوهشی اخیر استدلال می‌کنند که برای قیمت دارایی‌ها، این شرایط به نوعی کشمکش دائمی منجر خواهد شد. به عنوان مثال به سهام فکر کنید. از یک‌سو نرخ بهره‌ بسیار بالاتر باعث می‌شود نرخ تنزیلی که سرمایه‌گذاران برای ارزش‌گذاری درآمدهای آتی به کار می‌برند به‌شدت افزایش یابد و در نتیجه ارزش این جریان‌های نقدی آینده کاهش پیدا کند. از سوی دیگر، اگر یک شرکت خودش در معرض خطر از سوی هوش مصنوعی نباشد، رشد بسیار سریع‌تر اقتصاد باید منجر به افزایش شدید درآمدهای آتی آن شود. آن‌ها نتیجه می‌گیرند: «اثر نهایی بر میانگین قیمت سهام مبهم است

قدرت «قاعده‌ رمزی» در این میان نقشی کلیدی دارد: هرچه میل به هموارسازی مصرف در طول زمان بیشتر باشد، در صورتی که رشد سریع و آینده‌دار تقریباً تضمین شده باشد، نرخ بهره با شدت بیشتری افزایش خواهد یافت. متأسفانه در مورد شدت واقعی این میل، اجماع وجود ندارد. اقتصاددانان کلان معمولاً معتقدند که این تمایل آن‌قدر درونی‌شده است که نرخ بهره به‌طور معمول سریع‌تر از رشد افزایش می‌یابد و این موجب سقوط بازارهای سهام می‌شود. اما اساتید حوزه‌ مالی اغلب برعکس فکر می‌کنند: آن‌ها معتقدند رشد از نرخ بهره پیشی می‌گیرد.

اگر این وضعیت بیش از حد شبیه قمار به‌نظر می‌رسد، استدلالی وجود دارد که صرفاً پول خود را در بانک بگذارید: در این صورت سرمایه‌گذار می‌تواند از نرخ‌های بهره‌ بالاتر بهره ببرد، بدون آن‌که نگران کاهش ارزش سرمایه‌اش باشد. اما اگر بانک‌های مرکزی متوجه شرایط نشوند و نرخ‌های بهره را کمتر از سطح لازم تعیین کنند، تورم به‌شدت افزایش خواهد یافت و ارزش واقعی پول نقد کاهش می‌یابد.

زمین گزینه‌ دیگری است

عرضه‌ زمین محدود است و بر اساس یک نظریه، ممکن است یک ابرهوش بخواهد سطح زمین را با پنل‌های خورشیدی و مراکز داده بپوشاند که این باعث افزایش قیمت زمین خواهد شد. اما از سوی دیگر، زمین یکی از دارایی‌هایی است که بیشترین حساسیت را نسبت به نرخ بهره دارد. تصور کنید مجبور باشید وام مسکن‌تان را با نرخ بهره ۳۰ درصد دوباره تمدید کنید!

اما نکته‌ دشوار این است که نمی‌توان به‌راحتی دانست باید چه نوع دارایی‌هایی را مالک شد. دلیلش ساده است: رشد فوق‌العاده بالا باید به نرخ‌های بهره‌ی واقعی فوق‌العاده بالا نیز منجر شود.

به نیروهای مالی‌ای فکر کنید که درست در لحظه‌ای که انفجار رشد اقتصادی در آستانه‌ وقوع باشد، فعال خواهند شد. سرمایه‌گذاری عظیمی در مراکز داده و تولید انرژی مورد نیاز خواهد بود. ممکن است فکر کنید سرمایه‌گذاری‌هایی که امروز انجام می‌شوند مثل پروژه‌ی «استارگیت» OpenAI به ارزش ۵۰۰ میلیارد دلار همین حالا هم خارق‌العاده‌اند. اما بر اساس مدل Epoch AI، میزان سرمایه‌گذاری بهینه در هوش مصنوعی برای امسال باید ۵۰ برابر بیشتر باشد: یعنی ۲۵ تریلیون دلار.  این تنها یک بخش از تصویر است. یک اقتصاد بزرگ‌تر نیازمند سرمایه‌گذاری بیشتر در حوزه‌های غیرتکنولوژیک از زیرساخت‌ها گرفته تا کارخانه‌های بزرگ‌تر نیز خواهد بود. چرا که شرکت‌ها باید برای پاسخ‌گویی به تقاضای رو به رشد، توسعه پیدا کنند. نوعی مسابقه برای سرمایه‌گذاری شکل خواهد گرفت.

در عین حال تمایل به پس‌انداز نیز کاهش خواهد یافت. به‌طور میانگین، درآمدها قرار است به‌زودی جهش پیدا کنند. اقتصاددانان معمولاً فرض می‌کنند که افراد سعی می‌کنند مصرف خود را در طول زمان هموار کنند: در شرایط برابر ترجیح می‌دهند امروز ۱۰۰ دلار خرج کنند و فردا هم ۱۰۰ دلار، نه این‌که امروز ۲۰۰ دلار خرج کنند و فردا هیچ. از این‌روست که پس‌انداز لازم است، چون می‌توان آن را برای تأمین مالی رشد سرمایه‌گذاری کرد. اما وقتی اقتصاد در حال انفجار است، صرفه‌جویی غیرضروری به‌نظر می‌رسد. ثروت هنگفتی در راه است، پس چرا پس‌انداز کنیم؟ به همین دلیل، «فرانک رمزی» اقتصاددان اوایل قرن بیستم خاطرنشان کرد که با افزایش رشد، نرخ‌های بهره‌ واقعی نیز افزایش می‌یابند تا مصرف‌کنندگان بی‌پروا را ترغیب کنند بخشی از درآمد خود را که ممکن است فوراً خرج کنند، پس‌انداز نمایند.

آینده هوش مصنوعی، سازنده خواهد بود یا نگران‌کننده؟

نرخ‌های بهره‌ بالاتر، چشم‌انداز را برای دولت‌های بدهکار جهان نیز پیچیده‌تر می‌کند. از یک‌سو رشد سریع اقتصادی می‌تواند مشکلات مالی دولت‌ها را کاهش دهد. اما از سوی دیگر، نرخ‌های بهره‌ بالاتر آن مشکلات را دوباره وخیم‌تر می‌کند. در چنین شرایطی، ممکن است دولت‌ها مجبور شوند مقادیر زیادی پول به دارندگان ثروتمند اوراق قرضه پرداخت کنند. درست زمانی که از سوی دیگر، از دست رفتن مشاغل، مطالبه‌ عمومی برای بازتوزیع درآمد را افزایش می‌دهد؛ مانند کمک‌هزینه‌های همگانی‌ای که بسیاری در سیلیکون‌ولی معتقدند ضروری خواهد شد. کوئن توصیه می‌کند که به‌جای نگرانی درباره‌ی نحوه‌ تقسیم کیک اقتصادی، با خوش‌بینی بر بزرگ‌تر شدن خودِ کیک تمرکز کنیم. اما هر کشوری که ناتوان یا بی‌میل به آزاد کردن پتانسیل رشد ناشی از هوش مصنوعی باشد  با فشار اقتصادی شدید مواجه خواهد شد.

اگر سرمایه‌گذاران فکر می‌کردند همه‌ این‌ها محتمل است، قیمت دارایی‌ها باید همین حالا هم تغییر کرده بود. با وجود ارزش‌گذاری‌های بسیار بالای شرکت‌های فناوری، بازارها هنوز فاصله زیادی با در نظر گرفتن رشد انفجاری دارند. «بیسل هالپرین» از دانشگاه استنفورد و یکی از همکاران ترور چو می‌گوید: «بازارها هنوز این سناریو را با احتمال بالا پیش‌بینی نمی‌کنند.» یک پیش‌نویس مقاله که در ۱۵ ژانویه منتشر شده و توسط آیزایا اندروز و مریم فربودی از دانشگاه ماساچوست نگاشته شده، نشان می‌دهد که میانگین بازده اوراق قرضه، در زمان انتشار مدل‌های جدید هوش مصنوعی از شرکت‌هایی مانند OpenAI و DeepSeek، به‌جای افزایش، کاهش یافته است.

به‌عبارت دیگر، سیلیکون‌ولی هنوز نتوانسته دنیا را به درستی نظریه‌اش قانع کند. اما پیشرفت‌های هوش مصنوعی طی نزدیک به یک دهه گذشته، همواره سریع‌تر از پیش‌بینی‌هایی بوده که درباره‌ عبور از نقاط عطف مختلف ارائه شده‌اند. برای شگفت‌زده کردن کسی از پیشرفت‌های بشری، لازم نیست تا سال ۱۷۰۰ برگردیم؛ فقط تصور کنید اگر مدل DeepSeek را به فردی از سال ۲۰۱۵ نشان دهید چه واکنشی خواهد داشت.

اگر اجماع فعلی درباره‌ تأثیرات اقتصادی هوش مصنوعی به اندازه‌ی بیشتر پیش‌بینی‌ها درباره‌ توانایی‌های هوش مصنوعی عقب‌مانده باشد، آنگاه سرمایه‌گذاران و دیگران در آستانه‌ شگفتی بزرگی قرار دارند. اقتصاددان «رابرت لوکاس» زمانی گفته بود که پیامدهای رشد اقتصادی برای رفاه انسانی آن‌قدر عمیق است که «وقتی کسی شروع به فکر کردن درباره‌ آن‌ها می‌کند، دیگر نمی‌تواند به چیز دیگری فکر کند.» و همان‌طور که در بسیاری از حوزه‌های دیگر نیز دیده‌ایم، چشم‌انداز هوش مصنوعی این پدیده را چندین‌ برابر می‌کند.

اقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 524122
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *