ایران، چین و آزمون شکستخورده در میدان بحران

بیعملی چین در برابر حملات رژیم صهیونیستی به ایران، نهتنها اعتبار راهبردی این کشور را در خاورمیانه تضعیف کرد، بلکه هشداری جدی برای پکن در قبال سناریوهای احتمالی در شرق آسیا بهویژه مسئله تایوان، به همراه داشت.
جهان صنعت نیوز، رویارویی نظامی اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، علاوه بر پیامدهای مستقیم منطقهای، حامل نشانههایی هشدارآمیز برای بازیگران جهانی بود. درحالیکه بسیاری از تحلیلگران، این درگیری را محدود به جغرافیای غرب آسیا میدانند، تحولات این نبرد نشان داد که آثار راهبردی آن میتواند تا شرق آسیا و فراتر از آن امتداد یابد.
یکی از بازیگرانی که عملکردش در این بحران مورد توجه جدی قرار گرفت، چین بود. پکن که در سالهای اخیر تلاش کرده نقش فعالتری در ترتیبات امنیتی خاورمیانه ایفا کند، اینبار در برابر حملات سنگین و ناگهانی رژیم صهیونیستی به مراکز نظامی ایران، به صدور بیانیههای دیپلماتیک اکتفا کرد و از ورود عملی به میدان بحران خودداری نمود.
اگرچه چین پیشتر با میانجیگری در توافق ایران و عربستان و ارائه ابتکاراتی برای حلوفصل منازعات منطقهای تلاش کرده بود خود را بهعنوان بازیگری بیطرف و قابل اتکا معرفی کند، اما تحولات اخیر این تصویر را به چالش کشید. بیعملی پکن در قبال حملات به شریک راهبردی خود، پرسشهایی جدی در مورد حدود واقعی تعهدات امنیتی آن بهوجود آورد.
این رفتار تلقی «امنیتگرایی انتخابی» را تقویت کرده و باعث تضعیف اعتبار راهبردی چین نزد برخی کشورهای منطقه شده است.
ائتلافهای سست و واقعیت نبردهای آینده
تحولات اخیر نشان داد که برخی اتحادهای سیاسی میان کشورهای مخالف نظم جهانی غربمحور بیش از آنکه بر پایه اعتماد و توانمندیهای مشترک استوار باشند، مبتنی بر منافع موقتی و ملاحظات تاکتیکیاند. چین، روسیه و برخی کشورهای دیگر اگرچه در بیانیهها بر همگرایی سیاسی تأکید دارند، اما در میدان عمل با ضعف در هماهنگی، محدودیت لجستیکی و شکافهای سیاسی مواجهاند.
این تجربه، بهویژه برای منطقه شرق آسیا و مسئله حساس تایوان، حائز اهمیت است. اگر فرض را بر آن بگذاریم که تنشی مشابه در این منطقه شکل گیرد، نحوه واکنش آمریکا در جنگ اخیر میتواند الگویی برای سناریوهای احتمالی آینده باشد. برخلاف تصور رایج، ایالات متحده حتی در شرایط سیاسی پیچیده داخلی توانست در مدتزمان کوتاهی با استفاده از ظرفیتهای نظامی و دیپلماتیک، معادله را به نفع متحد خود تغییر دهد.
از سوی دیگر، پیامدهای فنی این نبرد نیز نباید نادیده گرفته شود. تسلط هوایی، فناوری پیشرفته، آمادگی رزمی و فرماندهی هماهنگ عناصر اصلی در میدان بودند. چین اگرچه در سالهای اخیر سرمایهگذاریهای کلانی در نوسازی تجهیزات نظامی و افزایش آمادگی نیروهای خود انجام داده، اما هنوز با استانداردهای نبردهای اثباتشده فاصله دارد.
برای کشوری که بهدنبال ایفای نقش در تحولات جهانی است، این درس راهبردی اهمیت زیادی دارد. در غیاب تجربه عملیاتی، تکیه صرف بر تجهیزات پیشرفته و رزمایشهای نمادین، نمیتواند تضمینی برای موفقیت در شرایط بحرانی باشد.
عبرت گرفتن یا تکرار اشتباهات؟
شاید مهمترین درس برای پکن از این تحولات درک محدودیتهای اتحادهای فعلی و ضرورت بازنگری در راهبردهای مداخله منطقهای باشد. اعتماد بیشازحد به محاسبات ذهنی، چشمپوشی از واقعیتهای میدان و نادیدهگرفتن نقش «تابآوری عملیاتی» میتواند بازیگران نوظهور را با مخاطرات جدی مواجه سازد.
اگرچه چین همچنان در حال آزمودن مسیرهای نو برای تثبیت جایگاه جهانی خود است، اما بحران اخیر یادآور شد که در دنیای رقابتهای ژئوپلیتیک، فاصله میان بیان مواضع و نشان دادن عزم واقعی، میتواند سرنوشت کشورها را تغییر دهد.
لینک کوتاه :