تهران پس از جنگ؛ هستهایتر، محتاطتر، خطرناکتر؟

تحلیل از حمله آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، با تکیه بر مقاله فارن افرز، نشان میدهد که نه تنها اهداف راهبردی غرب محقق نشده، بلکه انسجام داخلی و اراده برای بازسازی و مقاومت در ایران تقویت شده است.
جهان صنعت نیوز، در یکی از پرمناقشهترین رویدادهای منطقهای دهه اخیر، حمله هماهنگ ایالات متحده و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای ایران، نهفقط یک اقدام نظامی بلکه بخشی از پروژهای وسیع برای بیثباتسازی، تضعیف امنیت روانی و تحمیل اراده سیاسی به ایران بود. عملیات نظامیای که با روایتسازی سنگین رسانهای همراه شد و در قامت «پایان برنامه هستهای ایران» به مخاطب جهانی فروخته شد، در عمل نشان داد توان مهار ایران با ابزار قهری، بیش از آنکه واقعی باشد، یک توهم راهبردی است.
مقاله اخیر فارن افرز، برخلاف ادعای پیروزی، در لابهلای سطور خود به شکست در تحقق اهداف اصلی حمله اعتراف میکند. نویسنده اذعان دارد که نه ساختار سیاسی ایران دچار فروپاشی شد، نه افکار عمومی از حاکمیت فاصله گرفت و نه پروژه براندازی نرم به واسطه حملات موشکی موفق شد. برعکس، انسجام داخلی، تقویت رویکرد بازدارندگی و بیاعتمادی شدیدتر به غرب، از تبعات مستقیم این تجاوز نظامی بود.
در حالی که رسانههای غربی از «فروپاشی هژمونی منطقهای ایران» سخن میگویند، واقعیت این است که نه حماس حذف شد، نه حزبالله ناپدید گشت و نه حضور ایران در معادلات منطقهای پایان یافت. سیاست چماق و هویج، در غیاب اعتمادسازی، جز تشدید بیثباتی حاصلی ندارد.
فریب روایت: حذف برنامه هستهای یا تشویق به بازسازی سریعتر؟
ادعای نابودی برنامه هستهای ایران، در حالی مطرح میشود که همان مقاله اذعان دارد بخشی از زیرساختها، دانش فنی و ظرفیت بازسازی باقی مانده است. حتی تحلیلگر آمریکایی مینویسد: «تهران شاید از این پس مسیر هستهای را بیسروصداتر، اما جدیتر پی بگیرد.»
به بیان دیگر، آنچه رخ داده نه بازدارندگی، بلکه تشویق به مقاومسازی و پنهانسازی بیشتر است. چنین وضعیتی نشاندهنده شکست راهبردی سیاست مهار از طریق حمله است.
بازیگران منطقهای؛ نگران بیثباتی نه ایران
رهبران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که تجربهای تاریخی از همسایگی با ایران دارند، بیش از آنکه از توان ایران بترسند، از رفتارهای ماجراجویانه اسرائیل و پیامدهای بیثباتکننده آن بیم دارند. در سخنان دیپلماتهای اماراتی و سعودی بهروشنی دیده میشود که نفی درگیری نظامی و تأکید بر رویکرد همزیستی منطقهای، به یک خواست عمومی تبدیل شده است. تداوم عملیات «چمنزنی» اسرائیل، تهدیدی برای کل منطقه است، نه فقط ایران.
غرب، بهویژه ایالات متحده، نه توان ادامه یک جنگ فرسایشی را دارد، نه بدیلی برای دیپلماسی. خروج عجولانه پس از ۱۲ روز و تأکید بر اینکه «ما فقط عملیات کردیم، دنبال تغییر رژیم نبودیم»، گویای عدم انسجام راهبردی در سیاست خارجی آمریکا است. حتی در همان مقاله هم اشاره میشود که واشنگتن هیچ طرح روشنی برای روز بعد ندارد. این یعنی نه جنگ مؤثر بود، نه صلح پایدار امکانپذیر شده است.
بازگشت به عقلانیت بهجای توهم قدرت
جنگ ۱۲ روزه نه تنها چهره واقعی ائتلاف متجاوز را برای افکار عمومی منطقه آشکار ساخت، بلکه بار دیگر ثابت کرد که ایران با قابل مهار نیست. آنچه امروز منطقه نیاز دارد نه شلیک موشک و کمپین روانی، بلکه بازگشت به منطق گفتوگو، پرهیز از ماجراجویی و احترام به واقعیتهای ژئوپلیتیکی است.
هر راهکاری برای آینده منطقه که ایران را در آن نادیده بگیرد یا تضعیف کند، نه تنها پایدار نخواهد بود، بلکه به بازتولید ناامنی منجر خواهد شد. ایران قدرتمند، بخشی از راهحل منطقه است، نه مسئله.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :