الگوی واقعی توسعه چین

چین با تکیه بر زیرساختهای عمیق، نیروی کار متخصص و صبر راهبردی از یک اقتصاد مونتاژی به قدرتی فناورانه و صنعتی بدل شده است.
جهان صنعت نیوز – برخلاف تصور رایج مبنی بر اینکه چین تنها با تقلید و یارانه به موفقیت صنعتی رسیده، واقعیت پیچیدهتر و عمیقتر است. آنچه چین را به بازیگر بیرقیب در فناوری، انرژی پاک، تولید صنعتی و زیرساختهای نوین بدل کرده، نه فقط سیاستگذاری صنعتی بلکه شکلدهی به یک اکوسیستم عظیم و همهجانبه از نوآوری، آموزش، انتقال دانش، انرژی ارزان و دولت مقتدر است. اگرچه کاستیها و فساد نیز در این مسیر کم نبوده، اما نتیجه نهایی آن چیزی است که امروز جهان غرب را به چالش کشیده است: ظهور یک قدرت فناورانه و صنعتی پایدار.
تسلط فناورانه چین بر صنایع نوظهور: از گوشیهای هوشمند تا ابرخودروهای برقی
طی دهه گذشته، چین موفق شده است نهفقط در حوزه تولید انبوه بلکه در فناوریهای راهبردی قرن بیستویکم نیز به موقعیتی دست یابد که آن را در جایگاه یک بازیگر تعیینکننده جهانی قرار داده است. این تسلط دیگر محدود به مونتاژ تلفنهای همراه یا صادرات تجهیزات ارزانقیمت نیست؛ بلکه امروز چین فرمان صنایع پیچیده و فناوریمحور مانند خودروهای برقی، انرژیهای پاک، پهپادهای پیشرفته، اتوماسیون صنعتی و زیرساختهای دیجیتال را در دست دارد.
یکی از برجستهترین نشانههای این تحول، عملکرد خیرهکننده شرکت شیائومی در صنعت خودرو است. شرکتی که پیشتر با تلفنهای هوشمند مقرونبهصرفه و لوازم خانگی ساده شناخته میشد، تنها یک سال پس از ورود به صنعت خودروسازی توانست یکی از سریعترین خودروهای تاریخ را در پیست افسانهای نوربرگرینگ آلمان به نمایش بگذارد. رکوردشکنی شیائومی نهتنها یک دستاورد صنعتی بلکه نمادی از قدرت تحولآفرینی اکوسیستم صنعتی چین است.
آنچه چنین جهشی را ممکن میسازد، صرفاً جسارت کارآفرینانه نیست؛ بلکه ریشه در زنجیرهای بههمپیوسته از زیرساختهای قدرتمند، دانش فنی متراکم، نیروی انسانی آموزشدیده، دسترسی به انرژی ارزان و سیاستگذاری کلان حمایتی دارد. شیائومی به پشتوانه شراکت با غولهای باتریسازی، دسترسی به زنجیره تأمین الکترونیک و توان صنعتی در مقیاس ملی توانست طی کمتر از دو سال فاصلهای را طی کند که در بسیاری از کشورها مستلزم یک دهه تلاش متمرکز است.
در سطح کلانتر، چین در سال ۲۰۲۴ حدود ۷۵ درصد کل خودروهای برقی جهان را تولید کرد و بهتنهایی ۴۰ درصد صادرات جهانی این صنعت را به خود اختصاص داد. در زنجیره تأمین انرژیهای تجدیدپذیر نیز سلطهاش غیرقابل انکار است: از ماژولهای خورشیدی و باتریهای لیتیومی گرفته تا الکترولایزرهایی که برای تولید هیدروژن پاک استفاده میشوند، همه و همه تحت سیطره شرکتهای چینی قرار دارند.
این موقعیت ممتاز حاصل یک رویکرد سیستماتیک و بلندمدت است؛ نه فقط تخصیص یارانه یا مهندسی بازار بلکه ساخت یک بستر فناورانه-زیرساختی منسجم که بتواند نوآوری، مقیاسپذیری و رقابتپذیری را در کنار هم پیش ببرد. چین بهخوبی نشان داده است که میتوان با تلفیق برنامهریزی دولتی، توان کارآفرینانه بخش خصوصی و پشتیبانی زیرساختی، مسیر رسیدن از “دنبالهرو” به “پیشتاز جهانی” را در بازهای کوتاه طی کرد.
موتور اژدهای صنعتی
پیشرفت چین در حوزه فناوریهای پیشرفته و تولید صنعتی نه حاصل تصادف است و نه صرفاً نتیجه تزریق یارانههای کلان به صنایع منتخب. آنچه مدل چینی را از سایر الگوهای توسعه صنعتی متمایز میکند، سرمایهگذاری راهبردی در ساخت «زیرساختهای عمیق» است؛ همان پایههای فیزیکی، دیجیتال و دانشی که مسیر نوآوری و تولید در مقیاس جهانی را هموار میسازد.
شبکه حملونقل: ستون فقرات صنعتیسازی
چین با ساخت شبکهای از بزرگراهها به طولی بیش از دو برابر سیستم بینایالتی آمریکا، راهآهن سریعالسیر با بیشترین کیلومتر در جهان و بنادر مدرنی چون شانگهای که بهتنهایی حجم باری معادل کل بنادر آمریکا جابهجا میکند، زیرساخت حملونقلی بیرقیبی را بنا نهاده است. این شبکه نهتنها زنجیره تأمین داخلی را تقویت میکند، بلکه مزیت رقابتی در صادرات را به کشور اعطا کرده است.
اینترنت اقتدارمحور: فناوری در خدمت نظم سیاسی
در حالی که بسیاری انتظار داشتند اینترنت باعث تضعیف اقتدار حکومتهای متمرکز شود، چین مسیر متفاوتی را برگزید. با ایجاد یک اینترنت ملی کنترلشده اما فراگیر توانست ضمن مدیریت افکار عمومی، رشد غولهای دیجیتال داخلی همچون علیبابا، بایتدنس و تنسنت را ممکن سازد. همچنین با پیشگامی در توسعه زیرساختهای 5G شرکتهایی چون هوآوی را در موقعیت پیشتاز جهانی قرار داد.
برق ارزان و پرظرفیت: سکوی پرتاب اقتصاد الکتریکی
برق، شریان حیاتی اقتصاد جدید چین است. طی دو دهه گذشته، این کشور با ساخت هزاران نیروگاه، سرمایهگذاری در خطوط انتقال فوقولتاژ و توسعه ظرفیت ذخیرهسازی انرژی توانسته زیرساخت برقرسانی عظیم و پایدار ایجاد کند. نتیجه آن، رشد سریع حملونقل برقی، دیجیتالسازی و حتی تسلط چین بر صنایع مبتنی بر هوش مصنوعی بوده است. سهم برق در مصرف انرژی چین به حدود ۳۰ درصد رسیدهاست؛ عددی که از میانگین جهانی و آمریکا فراتر است و با سرعتی چشمگیر در حال افزایش است.
این مؤلفههای زیرساختی با وجود آنکه کمتر در کانون توجه عمومی هستند اما بهطور مستقیم پویایی فناوری، قدرت تولید و برتری رقابتی چین را تغذیه میکنند. چین نه با جادو بلکه با ساختن زمین بازی مناسب برای تولید و نوآوری به نقطهای رسیده که حتی پیشرفتهترین اقتصادهای جهان در رقابت با آن دچار تردید شدهاند.
لحظه اسپاتنیک پکن
تحریمهای فناورانه آمریکا بهویژه در حوزه نیمهرساناها و هوش مصنوعی یکی از مهمترین ابزارهای ایالات متحده برای مهار قدرت رو به رشد چین بودهاند. این محدودیتها از جمله ممنوعیت صادرات تراشههای پیشرفته و تحریم غولهایی نظیر هوآوی با هدف قطع دسترسی شرکتهای چینی به فناوریهای پیشرفته غربی طراحی شدند.
در نگاه نخست، این سیاستها ضرباتی جدی به بخشهایی از صنعت فناوری چین وارد کردند. شرکتهایی مانند هوآوی به دلیل اتکا به فناوری آمریکایی در تولید گوشیهای هوشمند و تجهیزات مخابراتی دچار اختلال شدند. اما برخلاف انتظار طراحان این تحریمها، واکنش چین نهتنها تدافعی نبود بلکه آغاز یک شتاب جدید در مسیر خودکفایی فناورانه شد.
در واقع، همانگونه که پرتاب ماهواره اسپاتنیک شوروی در ۱۹۵۷ شوک بزرگی برای آمریکا بود، این تحریمها به یک «لحظه اسپاتنیک» وارونه برای چین بدل شد؛ لحظهای که بیداری فناورانه در سطح حاکمیت، شرکتهای بزرگ و زیستبوم استارتآپی آغاز شد. چین بهجای عقبنشینی، میلیاردها دلار در بخش تحقیق و توسعه داخلی سرمایهگذاری کرد و سیاستهایی برای جانشینی فناوریهای غربی در پیش گرفت.
نتیجه این مسیر، احیای مجدد شرکتهایی چون هوآوی و رشد شتابان بازیگران جدید در حوزههایی نظیر هوش مصنوعی و تولید تراشه بود. هوآوی توانست طی چند سا، هم در بازار گوشیهای پیشرفته بازگردد و هم به یکی از مهمترین توسعهدهندگان فناوریهای نیمهرسانا در چین بدل شود. همزمان شرکتهای دیگر از جمله SMIC نیز به تولید تراشههای ۷ نانومتری بدون دسترسی به تجهیزات پیشرفته غربی دست یافتند. موفقیتی که تا چند سال پیش ناممکن تلقی میشد.
در حوزه هوش مصنوعی نیز ظهور شرکتهایی مانند DeepSeek نشان داد که دسترسی محدود به سختافزار لزوماً مانع نوآوری نیست. این شرکتها با تکیه بر منابع دادهای داخلی، نیروی انسانی متخصص و زیرساخت برق ارزان توانستند مدلهایی با توانایی استدلال نزدیک به نمونههای سیلیکونولی تولید کنند. گزارشها نشان میدهد که فاصله کیفی مدلهای زبانی چینی با مدلهای آمریکایی به کمتر از شش ماه رسیده است. نرخی از پیشرفت که حتی خوشبینترین تحلیلگران غربی نیز پیشبینی نمیکردند.
در مجموع تحریمهای آمریکا نهتنها باعث توقف موتور فناوری چین نشدند بلکه به نوعی کاتالیزور برای تسریع روند استقلال فناورانه عمل کردند. این تحولات نشان میدهد که در نبرد ژئوفناورانه قرن ۲۱ صرف اعمال محدودیت بدون تقویت زیرساخت داخلی، میتواند نتیجه معکوس بهدنبال داشته باشد؛ چنانکه در مورد چین نیز رخ داده است.
حلقه مفقوده سیاست صنعتی آمریکا
در حالی که ایالات متحده با وضع قوانین حمایتی تلاش کرده است در برابر پیشروی فناورانه چین مقاومت کند، یک خلأ حیاتی همچنان پابرجاست: نبود زیرساختهای عمیق و بهروز که اساس هر سیاست صنعتی بلندمدت است. برخلاف چین که با سرمایهگذاری سنگین در زیرساختهایی چون برق، داده، حملونقل و نیروی کار صنعتی، زمینه رشد پایدار فناوری را فراهم کرده، ایالات متحده هنوز در اجرای بسیاری از برنامههای زیرساختی خود ناکام مانده است.
برای نمونه، پروژهای که قرار بود اینترنت پرسرعت را به تمامی نقاط آمریکا برساند، تا پایان دوره بایدن حتی یک خانه را نیز متصل نکرد. زیرساخت ایستگاههای شارژ خودروهای برقی با وجود بودجه میلیاردی همچنان ناکافی و پراکنده است. از همه مهمتر ساخت خطوط انتقال برق نوین که برای استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر حیاتیاند، درگیر فرآیندهای پیچیده صدور مجوز و موانع بوروکراتیک هستند.
این عقبماندگیها تنها به کندی رشد فناوری منجر نمیشوند بلکه سرمایهگذاران بخش خصوصی را نیز بلاتکلیف و بیانگیزه میکنند. برخلاف چین که میتواند با تضمین برق ارزان و دسترسی سریع به شبکههای ملی سرمایهگذاری صنعتی را تسهیل کند، در آمریکا بیثباتی سیاسی و ضعف در زیرساخت، بسیاری از پروژهها را در مرحله ایده متوقف کردهاند.
در عمل، شکاف میان هدفگذاری کلان دولت و واقعیت میدانی روزبهروز بیشتر میشود. میلیاردها دلار بودجه تخصیصیافته، بهدلیل نبود بستر اجرایی و فقدان هماهنگی نهادی، در مسیر تحقق اهداف صنعتی و فناورانه گم میشود. این وضعیت، توان رقابت ایالات متحده با چین را نه فقط در تولید سختافزار و انرژی، بلکه در توسعه فناوریهای آینده نظیر هوش مصنوعی و زیستفناوری نیز تضعیف میکند.
درس اقتصادی چین به آمریکا
تجربه چین در سه دهه گذشته را نمیتوان صرفاً به یارانهپاشی یا سیاستگذاری بالا به پایین فروکاست. آنچه این کشور را به یک بازیگر فناوریمحور و مقیاسپذیر جهانی تبدیل کرده، ترکیبی از چند عامل کلیدی است: سیاستگذاری متمرکز و هدفمند، سرمایهگذاری عظیم و مداوم در زیرساختهای فیزیکی و دیجیتال، تربیت نیروی انسانی متخصص و شکلدهی به دانش فرآیندی در بدنه صنعتی و از همه مهمتر، صبر راهبردی برای رسیدن به ثمره بلندمدت این تلاشها.
چین نشان داد که میتوان با زیرساختسازی عمیق، انسجام نهادی و همراستاسازی ابزارهای سیاستی، مسیر پرهزینه خودکفایی فناوری را حتی در شرایط تحریم، فشار خارجی و ریسکهای داخلی پیمود. اگرچه این مدل با پیامدهایی مانند فساد، ناکارآمدی بخشی از صنایع و سرکوب برخی کارآفرینان همراه بوده اما دستاورد نهایی آن چشمگیر است: پایهگذاری یک قدرت فناورانه و صنعتی جهانی با توان رقابت پایدار.
در مقابل تجربه آمریکا نشان میدهد که تمرکز صرف بر مهار چین بدون بازسازی درونی، راه به جایی نمیبرد. ایجاد محدودیت برای رقبا بدون بازتعریف مزیتهای داخلی و بدون سرمایهگذاری در زیرساختهای نوین، تنها به افزایش شکاف رقابتی منجر میشود. رقابت مؤثر در قرن بیستویکم نیازمند آن است که آمریکا و متحدانش نه صرفاً به تضعیف چین بلکه به ساختن نسخهای نیرومند، نوآور و پایدار از خود بیندیشند.
چالش اصلی اکنون برای آمریکا این است که یا باید مانند چین بر عمق و دوام سرمایهگذاری کرد و اشتباهات اجرایی را بخشی از فرآیند یادگیری دانست، یا باید بهتدریج میدان را به بازیگری واگذار کرد که با ترکیب اقتدار، تکنولوژی و تولید، نظم جهانی آینده را بازتعریف میکند.
اقتصاد کلانپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :