از کره تا اوکراین؛ چرا آتشبس همیشه صلح نمیآورد؟

تجربه جنگ کره و آتشبس خونین آن، شباهتهای زیادی با جنگ اوکراین دارد و نشان میدهد صلح تنها زمانی ممکن است که طرفها از دستیابی به پیروزی نظامی ناامید شوند.
جهان صنعت نیوز – اکونومیست با مرور جنگ کره و استراتژی مائو تسهتونگ توضیح میدهد که آتشبسها همیشه نشانه پایان جنگ نیستند، بلکه میتوانند ابزاری برای تداوم درگیری و گرفتن امتیاز باشند. همانگونه که مائو با قربانیکردن صدها هزار سرباز، کمکهای نظامی شوروی را بهدست آورد و مانع تشکیل کره متحد طرفدار آمریکا شد، امروز نیز ولادیمیر پوتین در جنگ اوکراین با طرح «مذاکره همراه با جنگ» به دنبال تحمیل شرایط خود است. صلح پایدار تنها زمانی حاصل میشود که طرفها به بنبست واقعی در میدان نبرد برسند و راهحل سیاسی گامبهگام جایگزین اهداف حداکثری شود.
راه اشتباه برای پایان دادن به جنگ
در ماههای ابتدایی جنگ کره که یکی از خونینترین درگیریهای تاریخ میان نیروهای کمونیستی و غرب دموکراتیک بود، مائو تسهتونگ، رهبر چین پیامی تلگرافی برای دیکتاتور همپیمانش، ژوزف استالین، فرستاد و درباره شمار کشتههایی که هر طرف باید متحمل شود، سخن گفت. مائو در مارس ۱۹۵۱ نوشت: «استراتژی کلی من شامل گرفتن جان چند صد هزار آمریکایی در جنگی چندساله است.» به باور او تنها در این صورت امپریالیستها درمییافتند که جمهوری تازهتأسیس خلق چین، رقیبی همقد و قواره برایشان پیدا شده است.
مائو پیشتر ارتشهایی از داوطلبان را به شبهجزیره کره فرستاده بود، جایی که از تابستان گذشته نبرد میان دو طرف درگرفته بود؛ پس از آنکه رژیم تحت حمایت شوروی در کره شمالی به کره جنوبی، متحد آمریکا، حمله کرد. مائو با خونسردی به استالین گفت که چین انتظار دارد ۳۰۰ هزار مرد دیگر را به قیمت مرگ یا نقص عضو از دست بدهد.
اهداف واقعی مائو و بنبست جنگ
بیاعتنایی مائو به کشتهها فقط یک شعار نبود. تا ژوئیه ۱۹۵۳ زمانی که یک آتشبس پس از ۳۷ ماه جنگ برقرار شد، برآوردهای داخلی چین شمار تلفات انسانی کشورش را ۴۰۰ هزار نفر اعلام کردند (امروزه منابع رسمی چین تنها به ۱۵۰ هزار کشته اذعان دارد). وقتی خبر مرگ پسر ارشدش در جبهه کره را به او رساندند، مائو تنها زمزمه کرد: « مگر میشود در جنگ کشتهای نباشد؟» میلیونها غیرنظامی کرهای و شاید یک میلیون سرباز کرهای جان باختند. آمریکا نزدیک به ۳۷ هزار نفر را از دست داد و هزاران کشته دیگر از بریتانیا و دیگر کشورها بر جای ماند. شهرهای کره چیزی جز ویرانههای دودزده نبودند.
برای مدت طولانی، آمریکا و متحدانش گمان میکردند جنگ بر سر خاک است. آنها نگران بودند که چین و کره شمالی به دنبال کارزار جهانی کمونیسم تحت هدایت مسکو باشند. اما اهداف واقعی مائو بعدها با باز شدن آرشیوهای چین و شوروی در دهه ۹۹۰، آشکار شد. مائو در ازای «فداکاری خونین» چین از شوروی خواست ارتش او را به سلاحها، کشتیها و هواپیماهای مدرن مجهز کند و نقشهها و ابزارهای تولید آنها را در اختیار چین بگذارد.
کنترل شبهجزیره چندین بار میان ارتشهای کمونیست و غربی دست به دست شد تا سرانجام جنگ در حوالی مدار ۳۸ درجه به بنبست رسید؛ خطی که کره را به دو نیم میکرد. همین بنبست، مهمترین هدف سرزمینی مائو را تأمین کرد: جلوگیری از شکلگیری یک کره متحد و طرفدار آمریکا در مرزهایش.
از ژوئن ۱۹۵۱، آمریکا، چین و شوروی به آتشبسی در همان مدار ۳۸ رضایت داشتند. با این حال، جنگ دو سال دیگر ادامه یافت. مائو برای گرفتن کمکهای بیشتر از شوروی، بر سر مسئله اسیرانی که حاضر به بازگشت به چین یا کره شمالی نبودند، مشاجرههای بیپایانی به راه انداخت. نزدیک به ۴۵ درصد از تلفات آمریکاییها پس از آغاز مذاکرات رخ داد. کهنهسربازان از درگیریهای شبانه مرگبار بر فراز تپههایی که بر محوطه روشنشده مذاکرات مشرف بودند، یاد میکنند. سرانجام پس از مرگ استالین و تهدیدهای ضمنی آمریکا به استفاده از سلاح هستهای، آتشبس در تابستان ۱۹۵۳ پذیرفته شد. پس از سه سال کشتار، خط مرزی میان دو کره تقریباً همانجا باقی ماند. به گفته ماکس هستینگز، مورخ جنگ کره: «دنیا فهمید که جنگ میتواند به همان اندازه دردناک و سرسختانه در پای میز مذاکره ادامه یابد که در میدان نبرد.»
شباهتها با امروز و جنگ اوکراین
امروز ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، همتای آمریکایی خود، دونالد ترامپ را معطل نگه داشته است. او درخواست ترامپ برای توقف جنگ در اوکراین را رد کرده و بهجای آن طرحی جامع برای رسیدگی به همه شکایاتش پیشنهاد داده است. در مقابل، ترامپ اهمیت آتشبسی را که نتوانسته برقرار کند، کمرنگ جلوه میدهد؛ یا برای حفظ آبرو یا چون استدلالهای روسیه را پذیرفته که اوکراین در میدان نبرد در حال باختن است و از آتشبس برای تجدید قوا استفاده خواهد کرد.
ترامپ در ۱۸ آگوست گفت: «کاش جنگ متوقف میشد. اما از نظر راهبردی ممکن است برای یک طرف یا طرف دیگر زیانآور باشد.» او و اطرافیانش اکنون بیشتر از تبادل زمین سخن میگویند؛ رمزگشاییای برای تسلیم شدن اوکراین و واگذاری سرزمینی باارزش که شاید پوتین را راضی به مصالحه کند.
ترامپ جنگ را بیهوده و پرهزینه میداند و تصور میکند هر فشار برای رسیدن به توافق، کاری ارزشمند است چون نقطه مقابل جنگ است. اما این نگاه ساده با نمونههای تاریخی، از جمله کره، به چالش کشیده میشود. آتشبسها فقط به دلیل توقف کشتار مهم نیستند؛ آنها میتوانند نشانه پذیرش این باشند که جنگ راهحل نظامی ندارد.
تجربه کارل بیلت و درسهای بالکان
کارل بیلت، نخستوزیر و وزیر خارجه پیشین سوئد، تجربه مستقیم از پایان جنگها دارد. او در ۱۹۹۵ همرئیس اروپایی مذاکرات دیتون در اوهایو بود که برای پایان دادن به سه سال جنگ در بوسنی برگزار شد. هدف آمریکا و اروپا در دیتون صلح بود. بیلت دریافت که بسیاری از سیاستمداران بالکان صلح را «ادامه جنگ با ابزارهای دیگر» میدیدند.
دیتون موفق شد چون طرفهای درگیر خسته شده بودند و میدانستند آمریکا و ناتو تحمل ادامه جنگ را ندارند. در نتیجه تنها راه باقیمانده، راهحل سیاسی بود. بیلت میگوید: «وقتی هنوز توپها شلیک میکردند و امید یا ترس از تغییر بنیادین وضعیت میدان نبرد وجود داشت، نمیتوانستی به صلح جدی برسی.»
بیلت نگران است که درخواستهای پوتین برای گرفتن زمین، هدفی بزرگتر را پنهان کند: جلوگیری از شکوفایی اوکراین بهعنوان کشوری اسلاوی، دموکراتیک و غربگرا. او همچنین به وعده پوتین برای حل همه اختلافات یکجا اعتماد ندارد. چنین رویکردی مستلزم حل سختترین مسائل مانند وضعیت سرزمینهای اوکراینی تحت کنترل روسیه پیش از دستیابی به صلح خواهد بود.
او معتقد است یک تلاش صادقانه برای صلح باید با آتشبس آغاز شود و بهصورت «گامبهگام» بر موضوعاتی مانند برق اوکراین، سرنوشت اسیران جنگی، کودکان ربودهشده و تحریمها کار کند. به باور او، توافق صلح باید «حداقل خواستههای همه طرفها را برآورده کند، نه حداکثر خواستههای هیچکس را.»اما ترامپ عملاً اجازه داده روسیه در حالیکه اوکراین را زیر ضرباتش میکوبد، اهداف حداکثری خود را دنبال کند؛ راهبردی که مائو آن را «گفتوگو در حال جنگیدن» مینامید. این همان چیزی بود که در کره فاجعه آفرید، جایی که هنوز معاهده صلحی امضا نشده است. چرا این بار باید متفاوت باشد؟
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :