xtrim
فارن پالیسی تحلیل کرد؛

شکست نسخه‌های جهانی توسعه و پایان عصر نئولیبرالیسم اقتصادی

اقتصاد توسعه در سال ۲۰۲۵ با بازگشت دوباره به ایده‌های آلبرت هیرشمن، در تلاش است از نسخه‌های کلیشه‌ای و جهان‌شمول فاصله گرفته و به رویکردی زمینه‌محور و متناسب با شرایط خاص هر کشور روی آورد.

جهان صنعت نیوز – تاریخچه اقتصاد توسعه از آغاز تاکنون با نسخه‌های واحد و موج‌های فکری زودگذر همراه بوده است؛ از «جهش بزرگ» دهه ۱۹۶۰ تا نئولیبرالیسم واشنگتن. اکنون در فضای پسانئولیبرال ۲۰۲۵، اقتصاددانان به این نتیجه رسیده‌اند که مدل‌های کلیشه‌ای کارآمدی لازم را ندارند و باید به رویکردی محلی و متناسب با ویژگی‌های هر کشور بازگشت. در این میان، اندیشه‌های آلبرت هیرشمن که دهه‌ها کنار گذاشته شده بود، دوباره اهمیت یافته است. هیرشمن بر نامتوازن بودن روند توسعه، ضرورت محلی‌گرایی و پذیرش پیامدهای پیش‌بینی‌نشده سیاست‌گذاری تأکید داشت؛ ایده‌هایی که امروز در پرتو ناکامی نسخه‌های واحد، دوباره موضوع بحث جدی قرار گرفته‌اند.

بازگشت به هیرشمن؛ پایان نسخه‌های کلیشه‌ای در اقتصاد توسعه؟

تاریخچه اقتصاد توسعه، از آغاز پیدایش آن تاکنون، همواره با موج‌های زودگذر و حباب‌های فکری همراه بوده است. برای دهه‌ها، دولت ایالات متحده و نهادهای بین‌المللی بر یک نسخه واحد برای توسعه اقتصادی اصرار ورزیده‌اند، با این باور راسخ که ایده تازه و برتر آن‌ها راه‌گشا خواهد بود. این نسخه‌ها شامل «جهش بزرگ» در دهه ۱۹۶۰ میلادی بود که بر سرمایه‌گذاری‌های گسترده در کالاهای عمومی و خصوصی تأکید داشت و نیز اجماع نئولیبرالی واشنگتن که تفکرات اقتصادی پس از جنگ سرد را تحت سلطه خود داشت.

اصطلاحاتی که برای توصیف کشورهای فقیرتر جهان به کار می‌روند نیز در گذر زمان تغییر کرده‌اند؛ از جهان سوم گرفته تا بازارهای نوظهور و جنوب جهانی. با این حال، باور اقتصاددانان توسعه به اینکه «یک نسخه اقتصادی برای همه پاسخگوست» همچنان پابرجا مانده است.

در لحظه پسا‌نئولیبرال سال ۲۰۲۵، شاید وقت آن رسیده باشد که حرفه اقتصاد، اندکی فروتنی معرفت‌شناختی از خود نشان دهد. اکنون در میان نخبگان اقتصادی توافقی وجود دارد مبنی بر اینکه مدل نئولیبرال توسعه اقتصادی بیش از حد کلیشه‌ای بوده است اما هنوز اجماع چندانی درباره آن‌چه باید جایگزینش شود، به وجود نیامده است.

شاید اکنون زمان آن فرا رسیده باشد که به رویکردی زمینه‌محورتر و متناسب با شرایط خاص هر کشور بازگردیم. دانی رودریک، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، مدت‌هاست که از این دیدگاه طرفداری می‌کند و با انتقاد از تفکر کلی‌نگر در حوزه توسعه، در سال ۲۰۰۷ بیان کرده بود: «بهترین سیاست‌ها همواره به شرایط محلی وابسته‌اند؛ آن‌ها از مزیت‌های از پیش موجود استفاده می‌کنند و در پی غلبه بر محدودیت‌های داخلی هستند. به همین دلیل است که اصلاحات موفق اغلب در دیگر کشورها به خوبی جواب نمی‌دهند.»

رودریک خواستار بازگشت به ایده‌های آلبرت هیرشمن شده است؛ یکی از بنیان‌گذاران اقتصاد توسعه و نویسنده کتاب راهبرد توسعه اقتصادی که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. با وجود اینکه هیرشمن به خاطر دستاوردهای متعددی که در علوم اجتماعی داشته تحسین می‌شود، اما دیدگاه‌های او در حوزه اقتصاد توسعه دهه‌ها پیش از مد افتاد. اندکی پیش از بحران مالی ۲۰۰۸، رودریک این کنار گذاشتن را اشتباه دانست و گفت: «هیرشمن دیگر آن فرد تک‌رو و غیرمتعارفی که خود تصور می‌کرد نیست. شاید سرانجام خرد متعارف دارد به او می‌رسد.»

اگرچه این ارزیابی در سال ۲۰۰۷ کمی زودهنگام به نظر می‌رسید، اما در سال ۲۰۲۵، به‌نظر می‌رسد که ارزیابی دقیقی باشد. هیرشمن به شدت به رویکرد التقاطی در پروژه‌های توسعه باور داشت؛ ایده‌ای که با روندهای جدید در علوم اجتماعی که بر نقش پیچیدگی تأکید دارند، هم‌خوانی دارد. آیا اکنون زمان آن رسیده که به یک رویکرد «هیرشمنی» در توسعه اقتصادی بازگردیم؟ دلایلی برای خوش‌بینی وجود دارد و در عین حال، دلایلی برای تردید نیز هست.

با اینکه آلبرت هیرشمن در فضای عمومی چهره‌ای تحسین‌شده به حساب می‌آید، اما در حرفه اقتصاد، دیدگاه‌ها نسبت به او کمی محتاط‌تر و کم‌فروغ‌تر است. همان‌طور که در یک ارزیابی انتقادی در سال ۲۰۲۲ آمده است، هیرشمن مدت‌ها «اقتصاددان محبوب غیراقتصاددانان» بوده است: «او در حرفه‌ای که ساختن مدل حرف اول را می‌زند، مدل‌ساز نبود؛ و در جهانی که عدد و رقم اهمیت دارد، او آمارگر نبود.» جای تعجب ندارد که مشهورترین آثار هیرشمن در حوزه اقتصاد توسعه نبوده‌اند. شناخته‌شده‌ترین کتاب او، خروج، اعتراض و وفاداری، تفسیر درخشانی است از اینکه چگونه تاکتیک‌های غیر بازاری می‌توانند بر سازمان‌های بزرگ فشار وارد کنند.

بیش از ۳۰ سال پیش، پل کروگمن، اقتصاددان برجسته، در واقع سنگ‌نوشته‌ای فکری بر میراث هیرشمن در اقتصاد توسعه نگاشت و اظهار داشت: «با اینکه تحسین‌کننده بزرگ کتاب راهبرد توسعه اقتصادی هستم، اما گمان نمی‌کنم که این کتاب کمکی به اقتصاد توسعه کرده باشد.» حتی ارزیابی‌های مثبت‌تر نیز به این نکته اذعان دارند که چنان‌که ایلین گربل از دانشگاه دنور در سال ۲۰۱۸ بیان کرده «هیرشمن به هنجارهایی که بعدها به اصول مرکزی علوم اجتماعی تبدیل شدند، بی‌اعتنا بود.» پژوهشگران بسیاری نیز به این موضوع اشاره کرده‌اند که اساساً چیزی به نام «مکتب هیرشمنی» در اقتصاد توسعه وجود ندارد.

با این حال، دلایل موجهی برای این پرسش وجود دارد که آیا بازنگری در رویکرد هیرشمن به توسعه اقتصادی ضرورتی دارد یا نه. در آثار خود، او جهان‌شمولی مدل نئولیبرال را رد کرد. رویکردی که بر کاهش شدید نقش دولت و واگذاری تخصیص منابع به بازارهای جهانی تأکید داشت. همچنین، او با طرح‌های کلی و بلندپروازانه مکتب «جهش بزرگ» نیز مخالفت می‌کرد؛ مکتبی که خواهان افزایش کاملاً متوازن و دقیق سرمایه‌گذاری در تمامی بخش‌های عمده اقتصادی بود.

رویکرد هیرشمن به توسعه اقتصادی بر چند اصل کلیدی استوار بود. نخست اینکه، مانند فریدریش فون هایک، هیرشمن بر این باور بود که اطلاعات همواره ناقص‌اند و تمام مداخلات سیاست‌گذاری پیامدهای پیش‌بینی‌نشده‌ای دارند. به‌عبارت دیگر، هیرشمن نسبت به سیاست‌های گسترده و همه‌جانبه محتاط بود، چرا که معتقد بود امکان پیش‌بینی تمام اثرات درجه دوم و سوم آن‌ها وجود ندارد.

دوم اینکه، در تقابل با رویکرد «جهش بزرگ» که بر توالی دقیق سرمایه‌گذاری‌های خارجی تأکید داشت، هیرشمن این ایده را پذیرفته بود که رشد اقتصادی ذاتاً نامتوازن است و هیچ ترتیب از پیش تعیین‌شده‌ای برای تبدیل کشورهای توسعه‌نیافته به توسعه‌یافته وجود ندارد. او باور داشت که فرآیند توسعه، فشارهایی را بر پیوندهای پیش‌رونده و پس‌رونده وارد می‌کند و گلوگاه‌هایی که در این پیوندها پدید می‌آیند، خود به‌اندازه کافی انگیزه‌ای برای اصلاحات بیشتر در سیاست‌گذاری خواهند بود.

هیرشمن بر تمرکز راهبردی سیاست‌گذاران بر بخش‌هایی از اقتصاد که فرصت‌های خاصی در آن‌ها وجود دارد تأکید می‌کرد و در رویکردهای توسعه، به محلی‌گرایی و التقاط‌گرایی اعتقاد داشت. این مفاهیمی هستند که جانشینانی چون دانی رودریک نیز در قرن حاضر از آن‌ها حمایت کرده‌اند. اکنون که درخشش فکری نئولیبرالیسم رنگ باخته و حتی قدرت‌های بزرگ توسعه‌یافته نیز به سیاست‌های صنعتی روی آورده‌اند، شاید هیرشمن واقعاً همان پاسخ مناسبی باشد که سال ۲۰۲۵ به آن نیاز دارد.

البته امکان ندارد کسی که کتابی با عنوان تمایل به خودتخریبی می‌نویسد، به‌طور کامل و بی‌چون‌وچرا از هیچ رویکرد واحدی در توسعه اقتصادی حمایت کند. هیرشمن در رویکرد خود به اندازه‌ای دیالکتیکی می‌اندیشید و از حلقه‌های بازخورد و فرایندهای بازگشتی فراوانی بهره می‌گرفت که در نهایت، هر رویکرد واحدی در توسعه، دیر یا زود با خطرات ژئواقتصادی تازه‌ای روبه‌رو می‌شود.

برجسته‌ترین آثار هیرشمن خود نوعی هشدار هستند. هشداری علیه این باور که حتی یک رویکرد التقاطی به توسعه اقتصادی نیز به‌طور حتم و قطعی موفق خواهد بود.

اقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 532590
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *