مرزهای نامرئی شکست در بازار ارز

با عبور قیمت دلار از مرز ۱۱۰ هزار تومان، بار دیگر نشانههای بیثباتی ساختاری در بازار ارز ایران آشکار شد؛ بیثباتیای که ریشه در شکستهای نهادی، شوکهای سیاسی و تحریمهای مزمن دارد و بدون اصلاحات عمیق، مهارپذیر نیست
جهان صنعت نیوز – با رسیدن قیمت دلار به سطح بیش از ۱۱۰ هزار تومان، دوباره اقتصاد ایران از ناحیه نوسان نرخ ارز دچار التهاب شدید شده است؛ به طور کلی بازار غیررسمی ارز در ایران طی دو دهه گذشته به یکی از مهمترین کانونهای بیثباتی اقتصادی تبدیل شده است؛ بازاری که نوسانات آن نهتنها بر متغیرهای کلان اقتصادی سایه میاندازد، بلکه مستقیماً بر انتظارات عمومی و مسیر سیاستگذاری اقتصادی اثر میگذارد. این بازارآیینه تمامنمای شوکهای ژئوپلیتیکی، تحریمهای اقتصادی و تغییرات ناگهانی در ساختار اقتصاد ایران است؛ شوکهایی که گاه به جهشهای سریع و مقطعی در نرخ ارز منجر شدهاند و گاه روندی پایدار از ناپایداری را رقم زدهاند.
ریشههای بیثباتی بازار ارز: از تحریم تا شکست ساختاری
بیثباتی مزمن بازار ارز در ایران را نمیتوان صرفاً به رفتار کوتاهمدت معاملهگران یا نوسانات مقطعی عرضه و تقاضا نسبت داد؛ ریشههای این ناپایداری بسیار عمیقتر و ساختاریتر هستند و در بطن تحولات سیاسی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی دو دهه اخیر قرار دارند. از آغاز دهه ۱۳۹۰ مجموعهای از تحریمهای بینالمللی علیه ایران اعمال شد که نقطه عطف آن در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ رقم خورد؛ زمانی که تحریمهای نفتی و مالی غرب موجب سقوط درآمدهای ارزی، قطع دسترسی بانکها به شبکه سوئیفت و محدودیت شدید در نقلوانتقال پول شد. نتیجه آن، جهش ناگهانی قیمت دلار و ایجاد بیثباتی عمیق در بازار بود.
امضای توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ تا حدی از شدت فشارها کاست، اما این آرامش دیری نپایید. با روی کار آمدن دولت ترامپ، ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و موج جدیدی از تحریمها را بازگرداند که نهتنها صادرات نفت ایران را به کمتر از ۲۰۰ هزار بشکه در روز رساند، بلکه فضای نااطمینانی را در اقتصاد به اوج رساند. همزمان، خروج سرمایه، انتظارات تورمی فزاینده و کاهش دسترسی به منابع ارزی خارجی، ساختار بازار ارز را بهکلی دگرگون کرد و نوسانات آن را از سطح نرمال به سطحی مزمن و ساختاری ارتقا داد. هر چند طی یکی دو سال گذشته، آغاز مذاکرات میان ایران و آمریکا این امیدواری را ایجاد کرده بود تا شاید فضای سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ برای اقتصاد ایران تکرار شود اما با حمله اسرائیل به ایران و فعال شدن مکانیسم ماشه، بازار ارز و البته اقتصاد ایران با شوک شدید روبرو شد.
در چنین شرایطی، تحریمها صرفاً بهعنوان یک عامل خارجی عمل نکردند، بلکه زمینهساز نوعی شکست ساختاری در بازار ارز شدند؛ شکستهایی که نهتنها در رفتار قیمتی بلکه در انتظارات فعالان اقتصادی، مکانیزم کشف قیمت و حتی الگوی ورود و خروج سرمایه تأثیر گذاشتند. این شکستهای ساختاری باعث شدند بازار ارز از یک نظام قابلپیشبینی به محیطی با نوسانات مداوم و غیرقابلمهار تبدیل شود؛ محیطی که در آن شوکهای سیاسی و ژئوپلیتیکی نهتنها اثر فوری بلکه اثرات ماندگار و طولانیمدت بر تلاطم بازار دارند.
ساختار شکننده بازار ارز
یکی از پرسشهای کلیدی در تحلیل نوسانات بازار ارز ایران این است که آیا تلاطمهای شدید بازار ارز صرفاً محصول شوکهای ناگهانی و گذرا هستند یا آنکه ریشه در پویاییهای عمیقتری دارند که آثارشان در بلندمدت باقی میماند.
بررسی روندهای دو دهه اخیر نشان میدهد که بازار ارز ایران نه تنها در معرض پرشهای ناگهانی ناشی از تحریمها، تصمیمهای سیاسی یا بحرانهای ژئوپلیتیکی قرار گرفته بلکه ویژگیهایی از حافظه بلندمدت را نیز از خود نشان داده است؛ به این معنا که اثر شوکها بهسرعت محو نمیشود و در طول زمان ادامه مییابد. چنین رفتاری باعث میشود که حتی پس از فروکشکردن یک شوک، نوسانات بالا و نااطمینانی در بازار باقی بماند و خود به عاملی برای ایجاد بیثباتیهای بعدی تبدیل شود.
در نگاه نخست، پرشهای قیمتی – مانند جهشهای ناگهانی نرخ دلار پس از اعمال تحریمهای نفتی در ابتدای دهه ۱۳۹۰ یا خروج آمریکا از برجام و یا فعال شدن مکانیسم ماشه – مهمترین نشانههای بیثباتی به نظر میرسند. این پرشها اغلب با واکنشهای سریع و هیجانی بازار همراهاند و مسیر نرخ ارز را در کوتاهمدت بهشدت تغییر میدهند. بااینحال، تحلیلها نشان میدهد که این پرشها تنها بخشی از ماجرا هستند. پشت این نوسانات لحظهای، ساختاری از پایداری بلندمدت نهفته است که ریشه در ویژگیهای درونی بازار، ضعف نهادهای ارزی، انتظارات تطبیقی و استمرار شوکهای سیاسی دارد.
مفهوم «حافظه بلندمدت» در اینجا به این معناست که بازار ارز نسبت به شوکها فراموش کار نیست و اثر آنها را در گذر زمان با خود حمل میکند. این امر موجب میشود که حتی بدون وقوع شوک جدید، بازار همچنان در سطحی بالا از نوسان و بیثباتی باقی بماند. از همینرو، چرخهای شکل میگیرد که در آن شوکهای کوتاهمدت به روندهای بلندمدت تبدیل میشوند و پایداری تلاطم بهعنوان یک ویژگی ذاتی بازار عمل میکند.
این دوگانگی یعنی پرشهای ناگهانی و حافظه طولانی منجر میشود که مهار نوسانات ارزی صرفاً با کنترل رویدادهای لحظهای یا تزریق کوتاهمدت ارز به بازار ممکن نباشد. به بیان دیگر، مادامیکه ساختارهای نهادی و سیاستی اصلاح نشوند و ریشههای پایداری تلاطم شناسایی و مهار نگردند، بازار ارز بار دیگر بهمحض وقوع یک شوک جدید وارد چرخه ناپایداری خواهد شد. در حقیقت سیاستگذاری ارزی در ایران باید از تمرکز صرف بر مدیریت بحرانهای لحظهای به سمت طراحی راهبردهایی برای کاهش «حافظه بیثباتی» حرکت کند.
مرزهای ناپیدای بیثباتی در بازار ارز
تحلیل رفتار بازار ارز ایران بدون توجه به شکستهای ساختاری تصویری ناقص و حتی گمراهکننده ارائه میدهد. شکست ساختاری به تغییرات ناگهانی و ماندگاری گفته میشود که در نتیجه شوکهای بزرگ اقتصادی، سیاسی یا نهادی رخ میدهند و مسیر حرکت متغیرها را بهطور بنیادی تغییر میدهند. در بازار ارز ایران، این شکستها استثنا نیستند و بخش جداییناپذیر از واقعیت اقتصادی دو دهه اخیر بودهاند و نقش تعیینکنندهای در شکلگیری و پایداری بیثباتی ایفا کردهاند.
بررسی روند تاریخی نرخ ارز نشان میدهد که شکستهای ساختاری در زمانهایی رخ داده اند که شدت تحریمها، تغییر رژیمهای سیاسی یا تصمیمهای کلان بینالمللی مسیر بازار را بهکلی دگرگون کردهاند. برای مثال، در ابتدای دهه ۹۰ تشدید تحریمهای نفتی و بانکی موجب جهش ناگهانی نرخ دلار و از دست رفتن ثبات نسبی پیشین شد. در سال ۱۳۹۷، خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمهای یکجانبه نهتنها باعث افزایش دوباره نرخ ارز شد، بلکه الگوی نوسانات را از یک مسیر قابل پیشبینی به فرآیندی پرنوسان و غیرقابل کنترل تبدیل کرد. در سال ۱۴۰۴ نیز با تشدید تنشهای ژئوپلیتیکی و بازگشت تحریمهای سازمان ملل قیمت دلار با جهشهای شدیدی همراه شد که حتی دخالتهای بازارساز هم قادر به کنترل آن نیست.
اهمیت شکستهای ساختاری در این است که علاوه بر اینکه سطح نرخ ارز را تغییر میدهند، ماهیت پویاییهای تلاطم را نیز دگرگون میسازند. نادیدهگرفتن این شکستها معمولاً منجر به برآوردهای نادرست از پایداری نوسانات و حتی تشخیص اشتباه درباره حافظه بلندمدت بازار میشود. از منظر سیاستگذاری، شکستهای ساختاری نهتنها نشانهای از بحرانهای گذشتهاند بلکه هشداری درباره آسیبپذیریهای آینده نیز محسوب میشوند. هر شکست نشان میدهد که یک بخش از نظام ارزی و اقتصادی توان مقاومت در برابر شوکها را از دست داده و نیازمند بازطراحی است. بنابراین، شناسایی دقیق این نقاط عطف و تحلیل اثرات آنها میتواند ابزار مهمی برای طراحی سیاستهای پیشگیرانه و ساختاری در مدیریت بازار ارز باشد.
به بیان دیگر، شکستهای ساختاری در بازار ارز ایران فقط نقاطی در نمودار قیمت نیستند؛ آنها مرزهایی هستند که قبل و بعد از آنها، قواعد بازی بازار تغییر میکند. شناخت این مرزها به سیاستگذار کمک میکند بداند چه زمانی مداخله کند، کجا باید سازوکارهای جدید طراحی شود و چگونه میتوان از تبدیل شوکهای موقت به بیثباتیهای مزمن جلوگیری کرد.
نوساناتی که آرام نمیگیرند
تحلیل دادههای دو دهه اخیر بازار ارز ایران تصویری نگرانکننده از پویایی این بازار به دست میدهد. بازاری که از یکسو بخ شوکهای بیرونی حساس است و از سوی دیگر، به صورت درونزا نیز ویژگیهای بیثباتی مزمن را بازتولید میکند. این روند نشان میدهد که بازار ارز از نوسانات مقطعی عبور کرده و وارد مرحلهای از بیثباتی ساختاری شده است که در آن تغییرات قیمت ماهیتاً پایدارتر و ماندگارتر شدهاند.
دادههای بازده ماهانه نرخ ارز نشان میدهند که توزیع آن چولگی قابلتوجهی به سمت راست دارد که به معنای وقوع مکرر جهشهای بزرگ منفی در ارزش ریال است. همچنین، کشیدگی بسیار بالای این توزیع که بسیار فراتر از حالت نرمال است گواه دیگری بر بروز نوسانات شدید و غیرقابلپیشبینی در بازار است. این دو ویژگی آماری بهروشنی نشان میدهند که تلاطم در بازار ارز ایران نهتنها بالاست، بلکه ساختاری و درونزا نیز هست. همچنین دادهها وجود دورههای مشخصی از تلاطم آرام و تلاطم شدید را تأیید میکنند که همزمان با تحولات سیاسی و اقتصادی کلیدی رخ دادهاند.
بنابراین بازار ارز ایران به شدت نسبت به تغییرات ساختاری و تحولات بیرونی واکنشپذیر است، اما در عین حال از درون نیز تمایل به حفظ نوسانات دارد. در چنین شرایطی، صرفاً کنترل کوتاهمدت نرخ ارز یا تزریق مقطعی منابع ارزی نمیتواند ثبات پایدار ایجاد کند. برای مهار تلاطم، لازم است سیاستگذاری ارزی در کنار ابزارهای فوری، بر اصلاحات نهادی، تقویت ذخایر ارزی، تنوعبخشی به درآمدهای ارزی و ایجاد سازوکارهای شفاف اطلاعرسانی متمرکز شود تا چرخه بیثباتی مزمن شکسته شود.
اقتصاد کلانپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :