چین و آمریکا درگیر جنگ ناخواسته میشوند؟

افزایش رویاروییهای خطرناک میان نیروهای آمریکا و چین در دریای جنوبی و تنگه تایوان، نگرانیها از وقوع جنگی ناخواسته را تشدید کرده است؛ بحرانی که بدون ایجاد سازوکارهای ارتباطی و اعتمادسازی نظامی میتواند هر لحظه شعلهور شود.
جهان صنعت نیوز – در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۳، یک بمبافکن B-52 آمریکایی در حال پرواز شبانه بر فراز دریای جنوبی چین بود که یک جنگنده چینی با انجام مانورهای خطرناک تنها ۱۰ فوت با آن فاصله گرفت و جان خدمه دو طرف را به خطر انداخت. چند ماه پیش از آن نیز، ناوشکن «چانگهون» نیروی دریایی آمریکا در تنگه تایوان با حرکت پرسرعت یک ناو چینی مجبور به تغییر مسیر شد تا از برخورد جلوگیری کند.
این دو حادثه تنها بخشی از سلسله برخوردهای نظامی میان ایالات متحده و ارتش چین هستند که زنگ خطر را برای تحلیلگران امنیتی در واشنگتن به صدا درآوردهاند: آیا یک خطای کوچک میتواند دو قدرت بزرگ جهان را به سوی جنگی ناخواسته سوق دهد؟
تلاش برای مهار تنشها در سایه بیاعتمادی
ایالات متحده دهههاست که تلاش میکند با ایجاد نردههای حفاظتی در روابط نظامی خود با چین، خطر بروز حادثه را کاهش دهد؛ رویکردی که ریشه در تجربه جنگ سرد با اتحاد شوروی دارد. در دهه ۱۹۹۰، واشنگتن که هنوز برتری نظامی خود را حفظ کرده بود، بر گفتوگوهای اطمینانبخش و تدوین پروتکلهای ارتباطی تمرکز داشت. اما با قدرتگیری ارتش چین و تشدید رقابت در حوزههای تجاری و فناورانه، توجه آمریکا به سمت سازوکارهای اعتمادساز معطوف شد.
با وجود این، پکن همواره از ایجاد و نهادینهسازی قواعد روشن برای تعامل نظامی خودداری کرده است. ریشه این بیمیلی در بیاعتمادی عمیق به انگیزههای واشنگتن نهفته است. رهبران چینی باور دارند که ابتکارهای آمریکایی بیشتر در جهت مهار و رصد قدرت چین طراحی شدهاند تا پیشگیری از درگیری.
تجربه شوروی و درسهای نیمهکاره چین و آمریکا
دیپلماسی نظامی آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد الگویی برای روابط ارتشهای رقیب بود. توافقنامههایی مانند «پیشگیری از حوادث در دریا» (۱۹۷۲) و «جلوگیری از حوادث خطرناک نظامی» (۱۹۸۹) با هدف کاهش ریسک برخوردهای تصادفی طراحی شدند و تا حدی توانستند از تشدید بحرانها جلوگیری کنند.
واشنگتن کوشید همین مدل را در روابط با پکن پیاده کند و از اوایل دهه ۱۹۸۰ تبادلات محدودی در زمینه دکترین نظامی و آموزش آغاز شد. اما سرکوب میدان تیانآنمن در ۱۹۸۹ باعث تعلیق این روند شد. با این حال، بحران تنگه تایوان در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ نقطه عطفی بود که ضرورت ایجاد ارتباطات نظامی را در واشنگتن به یک اجماع دوحزبی تبدیل کرد.
این تلاشها به توافقنامه دریایی ۱۹۹۸ و ایجاد «خط تماس اضطراری» میان پکن و واشنگتن منجر شد. اما این سازوکارها نیز نتوانستند از سوءظن متقابل بکاهند. حادثه سال ۲۰۰۱، زمانی که یک جنگنده چینی با هواپیمای جاسوسی EP-3 آمریکا برخورد کرد و خدمه آمریکایی در هاینان بازداشت شدند، نشان داد که حتی وجود خطوط ارتباطی نیز تضمینی برای مدیریت بحران نیست.
راهبرد ابهام چین؛ سلاحی برای بازدارندگی
برخلاف ایالات متحده که شفافیت نظامی را ابزاری برای بازدارندگی میداند، چین به عمد بر ابهام در سیاستهای نظامی خود تکیه دارد. از نگاه پکن، عدم شفافیت نهتنها دستش را در بحرانها باز میگذارد، بلکه باعث افزایش تردید و اضطراب در میان فرماندهان آمریکایی میشود. این راهبرد، هم بعد سیاسی دارد و هم ریشه در ساختار قدرت چین: ارتش آزادیبخش خلق بازوی مسلح حزب کمونیست است و تصمیمگیری نظامی در نهایت در اختیار حزب باقی میماند.
رهبران چین نگراناند که سازوکارهای اعتمادساز، کنترل حزب بر ارتش را در شرایط بحرانی تضعیف کند. از همین رو، حتی زمانی که برخی فرماندهان یا تحلیلگران چینی خواهان شفافیت بیشتر شدهاند، حاکمیت مرکزی این رویکرد را به حاشیه رانده است.
خطر جنگ ناخواسته؛ کابوسی که هنوز جدی گرفته نشده است
عدم وقوع درگیری جدی میان دو کشور از زمان جنگ کره تاکنون ممکن است رهبران چین را به این باور رسانده باشد که خطر جنگ ناخواسته چندان جدی نیست. با این حال، تجربه تاریخی نشان میدهد که بحرانها اغلب از دل حوادث پیشبینینشده زاده میشوند. همانطور که بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ زمینهساز ایجاد خطوط ارتباطی مستقیم میان واشنگتن و مسکو شد، یک حادثه نظامی در شرق آسیا نیز میتواند سرآغاز چرخشی مشابه در روابط آمریکا و چین باشد.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :