xtrim

گاوخونی؛ مرگ آرامِ آیینه آبی‌ رؤیای کویر

خشک شدن تالاب‌های ایران، از کمبود بارش تا بهره‌برداری بی‌رویه انسان، هشداری جدی است که بی‌توجهی به آن تیشه‌ای بر ریشه زندگی و زیست‌بوم کشور می‌زند.

فاطمه عباسی – جهان صنعت نیوز: گاوخونی دیگر آینه‌ی آسمان نیست؛ در بستر ترک‌خورده‌اش جز غبار و خاطره چیزی نمانده است. نیلوفرها خشکیده‌اند، پرنده‌ها کوچ کرده‌اند و صدای باد، فاتحه‌ای‌ست بر روح آبی سرزمینی که تشنه مانده است. روستاییان می‌گویند بادی که از سمت تالاب می‌وزد، حالا بوی خاک سوخته می‌دهد. زمین‌ها ترک خورده، دام‌ها تلف شده و نان مردم با نمک و غبار آمیخته است. تالاب که خشک شود، زندگی هم آرام‌آرام از روستا رخت برمی‌بندد.خشکی تالاب گاوخونی تنها مرگ یک پهنه‌ آبی نیست؛ نشانه‌ خاموش شدن تدریجی زیست‌بوم مرکزی ایران است. از نابودی تنوع زیستی تا طوفان‌های نمک و مهاجرت‌های اجباری، این تالاب امروز هشداری برای فردای همه‌ ما است. برای بررسی کارشناسانه این فاجعه زیست محیطی به سراغ اسماعیل کهرم کارشناس ارشد محیط زیست کشور رفتیم تا ابعاد مختلف و راه‌حل‌های احتمالی مواجهه با آن را شناسایی کنیم.

خشکی آسمان، خاموشی زمین

دکتر کهرم در خصوص علل و فرایند این بحران گفت: با کمال تأسف، امروز تمام تالاب‌ها و باتلاق‌های کشور ما در معرض خشک شدن قرار دارند. این پدیده چندین علت دارد و نمی‌توان آن را صرفاً به یک عامل محدود دانست. در گام نخست، باید پذیرفت که ایران کشوری خشک و نیمه‌خشک است و میزان بارندگی در آن به‌طور طبیعی پایین‌تر از میانگین جهانی است. متوسط بارش در جهان حدود ۸۰۰ میلی‌متر در سال است، در حالی‌که این رقم در ایران تنها حدود ۲۴۰ تا ۲۵۰ میلی‌متر است؛ یعنی تقریباً یک‌سوم میانگین جهانی. روند کاهشی بارش در دهه‌های اخیر نیز این وضعیت را تشدید کرده و مناطقی چون گاوخونی و دریاچه ارومیه را به کانون‌های خشک‌سالی تبدیل کرده است.

وی افزود: از سوی دیگر، گرمایش زمین موجب بی‌نظمی در الگوهای بارش جهانی شده است. در حالی‌که برخی مناطق مانند اروپای مرکزی (سوئیس، اتریش، بخش‌هایی از آلمان) و بخش‌هایی از غرب ایالات متحده با بارش‌های سیل‌آسا و بی‌سابقه روبه‌رو هستند، بخش‌های دیگر جهان مانند ایران با خشکی و کاهش نزولات آسمانی مواجه‌اند. این عدم توازن در توزیع بارش، نشانه‌ای از تغییرات عمیق اقلیمی در سطح کره زمین است.

حق‌آبه‌ تالاب‌ها کجا می‌رود؟

او در خصوص نقش مدیریت نامناسب منابع آبی بیان کرد: خشک شدن تالاب‌های کشور تنها نتیجه گرمایش جهانی نیست؛ ما خود نیز در این فرایند نقش مخرب داشته‌ایم. در بسیاری از مناطق، آب تالاب‌ها برای مصارف کشاورزی و دامداری برداشت شده است. برای مثال، آب دریاچه پریشان تا ۴۰ کیلومتر منتقل می‌شود تا نیازهای کشاورزی تأمین گردد؛ طبیعی است که در چنین شرایطی دریاچه خشک می‌شود. حق‌آبه تالاب‌ها نیز در بسیاری از مناطق رعایت نمی‌شود. نمونه بارز آن دریاچه ارومیه است؛ جایی که رودخانه‌هایی چون باراندوزچای، که باید آب را به دریاچه برسانند، توسط کشاورزان و دامداران در مسیر برداشت می‌شوند. حتی محصولاتی که در ظاهر ارتباطی به منابع آبی این مناطق ندارند مانند تولید گوشت یا لبنیات برای رستوران‌های بزرگ کشور در واقع از همان حق‌آبه‌های حیاتی استفاده می‌کنند. نمونه دیگر، تالاب داوودآباد در اراک است؛ باز هم آب این تالاب برداشت شده و برای زراعت و دامداری استفاده شده است. این موضوع نشان می‌دهد که علاوه بر گرمایش زمین، ما نیز با بهره‌برداری بی‌رویه و نادرست، تالاب‌هایمان را به این وضعیت رسانده‌ایم.

بی‌آبی و آغاز زنجیره بی‌پایان بحران‌ها

وی اظهار داشت که در کنار عوامل طبیعی و انسانی، کم‌توجهی تصمیم‌گیران نیز در این بحران نقش اساسی دارد. سال‌ها پیش در جلساتی که با کشاورزان برگزار شد، به جای محدودسازی برداشت آب، به آنان گفته شد «بکنید، آب هست!»؛ یعنی حتی آخرین ذخایر زیرزمینی نیز به مصرف رسید. نتیجه چنین رویکردی همان است که امروز می‌بینیم: فرونشست زمین، نابودی تالاب‌ها و تهدید جدی منابع زیستی کشور. او یادآور شد که خشک شدن تالاب‌ها صرفاً از بین رفتن یک پهنه آبی نیست، بلکه حذف زیست‌بوم‌های حیاتی است که تعادل اکولوژیکی را حفظ می‌کردند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍّ» – ما از آب، هر چیزی را زنده گردانیدیم. بی‌آبی، در حقیقت به معنای نابودی حیات است.

وی در تبیین نتیجه این وضعیت گفت: مهاجرت‌های گسترده، تغییر الگوی معیشت روستایی، افزایش گردوغبار، و تهدید مستقیم سلامت انسان‌ها در انتظار ما است. مفاهیمی چون «آبادانی» و «زندگی» بدون آب بی‌معنا می‌شوند. خشک شدن تالاب‌ها نخستین هشدار است؛ پس از آن، جنگل‌ها، مراتع و حتی سکونتگاه‌های انسانی در معرض خطر قرار خواهند گرفت.

بی توجهی به بحران اب؛ تیشه بر ریشه زندگانی

وی تصریح کرد که اگرچه گرمایش جهانی پدیده‌ای اجتناب‌ناپذیر است، اما سوءمدیریت منابع آبی و بی‌توجهی به حق‌آبه تالاب‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای در وضعیت کنونی دارد. گاوخونی و سایر تالاب‌های ایران امروز هشداری زنده‌اند؛ هشدار از خشکی، از بی‌آبی، از تصمیم‌های انسانی که بدون نگاه به آینده گرفته شده است. هنوز می‌توان با بازنگری در سیاست‌های سدسازی، اجرای دقیق حق‌آبه‌ی تالاب‌ها، اصلاح الگوی کشت و بازگرداندن جریان طبیعی آب، بخشی از حیات را به این سرزمین بازگرداند. اگر این اقدامات انجام نشود، پیامدها فراتر از از دست رفتن تالاب‌ها خواهد بود: افزایش مهاجرت‌های اجباری، نابودی پوشش گیاهی، از بین رفتن گونه‌های جانوری و حتی تهدید امنیت غذایی مناطق مرکزی ایران، تنها بخشی از آثار بلندمدت این بحران است. اگر آب بازگردد، پرنده‌ها دوباره به تالاب‌ها بازمی‌گردند، گیاهان جان دوباره می‌گیرند و مردم دوباره می‌توانند زندگی آرام‌تری داشته باشند. اما اگر همین مسیر ادامه یابد، فردا حتی نام تالاب‌ها نیز در کتاب‌های درسی باقی نخواهد ماند و نسل‌های آینده تنها روایت خشک‌شدن این پهنه‌های آبی را خواهند شنید. همان‌طور که سعدی می‌گوید:

«یکی بر سر شاخ، بن می‌برید؛ نشسته سر، نهایتاً خودش هم خواهد افتاد.»

این بیت دقیقاً حال تالاب‌های ایران را نشان می‌دهد؛ ما با بی‌توجهی به منابع حیاتی خود، خودمان تیشه بر ریشه حیات زده‌ایم و هر تأخیر بیشتر در اصلاح این روند، خسارات جبران‌ناپذیرتر خواهد شد. حفاظت از آب و تالاب‌ها، نه فقط یک ضرورت محیط‌زیستی، بلکه پیش‌شرط بقا و زندگی در ایران است. هر قطره آبی که از دست می‌رود، نه تنها تالاب‌ها را تهدید می‌کند، بلکه ریشه‌های زندگی را در سراسر این سرزمین می‌خشکاند. ما نه‌تنها قربانی تغییرات اقلیم شده‌ایم، بلکه با تصمیم‌های نادرست، خود نیز تیشه به ریشه‌ی زیست‌بوم خویش زده‌ایم؛ همان‌گونه که سعدی فرمود:

«یکی بر سر شاخ، بن می‌برید / نشسته بر او، بر زمین می‌پرید».

تا زمانی که آب را نه به عنوان منبع، بلکه به عنوان «ذات حیات» درک نکنیم، نمی‌توان امیدی به نجات تالاب‌های خشک‌شده داشت.

 

اخبار برگزیدهمحیط زیست
شناسه : 541039
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *