xtrim

عدم حضور ایران در اجلاس شرم‌الشیخ؛ فلج استراتژیک در سیاست خارجی کشور

برخلاف ایران حتی طالبان هم ایگوی ترامپ را شناخته و از آن در راستای منافع خود استفاده می‌کند

جهان صنعت نیوز، پژوهشگر غیرمقیم اندیشکده شورای خاورمیانه در امور جهانی گفت: عدم حضور ایران در اجلاس شرم‌الشیخ مجموعه‌ای از تناقض‌ها است که نه تنها در مورد این موضوع ویژه، بلکه کلیت سیاست خارجی کشور را به خود مبتلا کرده و در نهایت به وضعیتی رسیده که نتیجه آن فلج استراتژیک تهران در بحث تصمیم‌گیری است.

حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر غیرمقیم اندیشکده شورای خاورمیانه در امور جهانی، معتقد است جناح‌ها و رسانه‌های تندرو در ایران بیش از اینکه ببینند وزیرخارجه و یا سیاسیون ایرانی چه می‌گویند، چشم به دهان مقامات اسرائیلی و آمریکایی دوخته‌اند و اظهارات آنها را تکرار می‌کنند. همین شرایط است که موجب فلج شدن استراتژیک ایران در پای میز مذاکره می‌شود؛ به همین خاطر است که دیپلمات ایرانی ریسک نمی‌کند و همین عدم ریسک‌پذیری و فراهم نبودن فضای مانور برای او موجب می‌شود که حتی تلاشی هم برای بهبود اوضاع صورت نگیرد.

عزیزی تاکید می‌کند: «در حال حاضر نیز اگر کاری در رابطه با شکستن قفل مذاکرات ایران انجام نمی‌شود به دلیل واهمه‌ای است که از فضای سیاست داخلی کشور وجود دارد؛ در شرایط فعلی دستگاه سیاست خارجی ایران سیاست «دو ستونی» را دنبال می‌کند؛ یعنی از دیدگاه دیپلمات‌های ایرانی از یک ستون به ستون دیگر فرج است.»

او همچنین با اشاره به این موضوع که ترامپ یک ایگو و رویکرد خودمحور دارد که بیشتر بازیگران نظام بین‌الملل تلاش می‌کنند تا از طریق این رویکرد امتیازات موردنظر خود را به دست آورند، می‌افزاید: «از پاکستان گرفته تا طالبان و حتی خود حماس، ایگوی ترامپ و رویکرد خودمحور رئیس‌جمهور آمریکا را شناخته و از آن در راستای منافع‌شان استفاده می‌کنند اما ایران برخلاف آنها عمل کرده و به منافع خود ضربه می‌زند.» متن این گفت‌و گو بدین شرح است.

حضور ایران در شرم‌الشیخ 

*به نظر می‌رسد وضعیت منطقه خاورمیانه از تنش‌های ماه‌های اخیر خود اندکی فاصله گرفته است. توافق میان حماس و اسرائیل و توقف وضعیت جنگی در منطقه که با تلاش‌های ترکیه، مصر و قطر و البته آمریکا به دست آمد مهم‌ترین رویدادی بود که موجب بازگشت آرامش به این منطقه شد. در این میان اجلاسی نیز برای ثبت توافق غزه برگزار شد که ایران نیز جزو مدعوین آن بود. هر چند که مقامات کشورمان با طرح این موضوعات که به واسطه عدم حضور چین و روسیه آن را یک اجلاس بین المللی نمی‌دانند و یا اینکه ضرورتی برای حضور در اجلاس شرم‌الشیخ وجود نداشت، در آن شرکت نکردند. حتی اخیرا علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، عنوان کرده است که اجلاس شرم‌الشیخ در سطح ایران نبود. تهران همواره اعلام کرده است که پیگیری حقوق مردم فلسطین را دنبال می‌کند اما عدم حضور در نشستی که می‌توانست منجر به بازآفرینی نقش کشورمان به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در موضوع فلسطین و مردم غزه شود را چطور ارزیابی می‌کنید؟

بنده در همان اثنای کار که از ایران برای حضور در اجلاس مذکور دعوت به عمل آمد و زمزمه‌های مبنی بر اینکه تهران در اجلاس شرم‌الشیخ حضور پیدا نمی‌کند را شنیدم، این موضوع را در شبکه اجتماعی ایکس عنوان کردم که این یک موقعیت از دست رفته برای ایران خواهد بود و معتقدم اجلاس شرم‌الشیخ فرصتی بود تا تهران بتواند خود را از انتقادات بین‌المللی در رابطه با موضعش در قبال فلسطین –  که به طور فزاینده در حال افزایش نیز بوده – تا حدودی رها کند. باید بپذیریم که نظم منطقه‌ای نیز در حال تغییر است و حضور ایران در شرم‌الشیخ اگر منفعتی برای ایران نداشت، دست کم ضرری هم نداشت.

مجموعه‌ای از تناقض‌ها 

*یعنی حداقل می‌توانست تا حدودی بار فشار سیاسی بر ایران را کاهش دهد.

بله همینطور است. به اعتقاد بنده دلیل عدم حضور ایران در اجلاس شرم‌الشیخ مجموعه‌ای از تناقض‌ها است که نه تنها در مورد این موضوع ویژه، بلکه کلیت سیاست خارجی کشور را به خود مبتلا کرده و در نهایت به وضعیتی رسیده که نتیجه آن فلج استراتژیک تهران در بحث تصمیم‌گیری است. اجازه دهید با ذکر یک مثال این موضوع را برای شما توضیح دهم. از بهار ۲۰۲۳ که توافق تهران و ریاض به بهبود روابط ایران و عربستان سعودی منجر شد، ایران به طور فعال به دنبال آن است که روابط خود را با همسایگان و کلیه کشورهای منطقه بهبود دهد؛ اما از چارچوب و فضایی که جنگ غزه فراهم کرد نتوانست استفاده چندانی داشته باشد و با وجود دعوت به اجلاس شرم‌الشیخ در آن حاضر نشد. این مورد و موارد دیگر نشان می‌دهد که تصمیم‌گیری برای نظام حاکم در ایران بسیار دشوار است و این وضعیت عملا به بی‌تصمیمی منجر شده است که از نتایج آن انفعال و عدم توجه به منافع ملی کشور است.

تناقض‌های موجود در سیاست خارجی ایران از بهار ۲۰۲۳ خودنمایی کرد / ایران در تلاش است تا نشان دهد روابطش با کشورهای منطقه را در قالب یک «نظم اسلامی» تعریف می‌کند
همان‌طور که پیش از این نیز گفتم تناقض‌های موجود در سیاست خارجی ایران از بهار ۲۰۲۳ و زمانی که توافق بهبود روابط تهران و ریاض منعقد شد، خودنمایی کرد؛ به این صورت که ایران به صورت فعال به دنبال بهبود روابط با کشورهای عربی بود و از فضای جنگ غزه استفاده کرد تا بتواند این روند را تسریع کند. تهران در این پروسه علاوه بر عربستان به دنبال بهبود مناسبات با کشوری چون مصر هم بود که در حال حاضر رابطه دیپلماتیک با آن ندارد. ایران هم در سطح اعلامی و هم در عرصه عمل در تلاش است تا نشان دهد روابطش با کشورهای منطقه را در قالب یک «نظم اسلامی» تعریف می‌کند. این در حالی است که وقتی پای موضوعاتی چون صلح غزه و اجلاس شرم‌الشیخ به میان می‌آید – جایی که تمامی کشورهای پیشرو در موضوع غزه اعم از عربی و اسلامی جمع هستند – ایران تصمیم می‌گیرد که در اجلاس فوق شرکت نکند. مشابه این رفتار در زمان صدور تمامی بیانیه‌هایی که به راه‌حل دو دولتی در مورد فلسطین می‌پردازد، مشاهده می‌شود که تهران آنها را تایید نکرده است. این در شرایطی است که چه در بحث راه‌حل دو دولتی و چه توافق شرم‌الشیخ، حتی خود گروه‌های فلسطینی نیز حامی روندهای فوق بوده‌اند. یعنی اینکه عملکرد ایران در این موضوعات حتی فراتر از خواست فلسطینی‌ها بوده است.

 انزوای خودخواسته ایران 

*از نتایج این عدم حضور چه مواردی می‌تواند باشد؟

عدم شرکت در اجلاس شرم‌الشیخ به انزوای خودخواسته ایران می‌انجامد و عملا اهمیت تمامی دستاوردهای دو سال اخیر کشور در موضوع فلسطین و غزه را از بین می‌برد. اجازه دهید این موضوع را به این شکل توضیح دهم. در سطح کلان نظام تصمیم‌گیری ایران این نتیجه حاصل شده است که اهداف کشور باید از مسیر دیپلماسی پیگیری شود و به سمت تنش پیش نروند. این در حالی است که عدم حضور در نشست صلح فلسطین و اسرائیل که به دعوت مصر صورت گرفته بود – کشوری که میزبان ایران و آژانس در توافق موسوم به قاهره بود – در تناقض با سیاست مذکور است؛ واکنش ایران با عدم حضور در شرم‌الشیخ، حتی اگر به واسطه نگرانی از واکنش تندروهای داخلی باشد، فرصت‌سوزی بود که صورت گرفت. به واسطه حضور ایالات متحده و کشورهای منطقه در این اجلاس، جمهوری اسلامی می‌توانست خود را به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه نشان دهد که خواستار عدم تنش و تعامل سازنده با کشورهای دیگر است. تا زمانی که این تناقض‌ها برطرف نشود طبیعتاً فرصت‌های از دست رفته – که تاکنون کم هم نبوده است – مجددا تکرار می‌شود.

اظهارات ترامپ در مورد ایران موخر بر عدم شرکت تهران در اجلاس شرم‌الشیخ بود و نه مقدم بر آن
*در این میان بحثی مطرح است مبنی بر اینکه ایران باید از این فرصت استفاده و در هر سطحی در این اجلاس حضور پیدا می‌کرد اما بحث دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید شرکت ایران در اجلاس شرم‌الشیخ فرصتی را به ترامپ برای تحقیر ایران ارائه می‌کرد؛ کما این‌که رئیس‌جمهور آمریکا در مراسم توافق صلح میان حماس و اسرائیل هم عنوان کرد که دستاوردهای امروز و توقف درگیری در غزه نتیجه بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران است. دیدگاه شما چیست؟

آیا در حال حاضر که ایران در این مراسم حضور پیدا نکرده، همین بحث‌ها مطرح نشده است؟ عدم حضور در اجلاس شرم‌الشیخ توانست این فرصت را در اختیار رئیس‌جمهور آمریکا قرار دهد که بگوید ایران باید از تلاش برای ایجاد بی‌ثباتی در منطقه دست بردارد. این موضوع بدان معنا است که حضور ایران می‌توانست دست کم فرصتی را برای دفاع از خود، یعنی برای تهران به وجود آورد و البته در برابر تمامی دوربین‌های خبری بین‌المللی – نه اینکه مانند مسئولین وزارت خارجه در یک کنفرانس خبری که به طور قطع در حد و اندازه اجلاس شرم الشیخ بازتاب خبری ندارد – مواضع خود را بیان کنند. بعد هم به این موضوع توجه کنید که اظهارات ترامپ در مورد ایران موخر بر عدم شرکت تهران در اجلاس شرم‌الشیخ بود و نه مقدم بر آن.

انزوای نتانیاهو

می‌خواهم این موضوع را با یک مثال عینی برای شما توضیح دهم. در همان اجلاس زمانی که اردوغان از امکان حضور نتانیاهو در شرم‌الشیخ اطلاع پیدا کرد اجازه فرود به هواپیمایش را صادر نکرد و گفت در صورت شرکت نخست‌وزیر اسرائیل در مراسم امضای توافق صلح، به شرم‌الشیخ سفر نمی‌کند. یا حتی محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق هم تهدید کرده بود که در صورت حضور نتانیاهو در اجلاس شرم‌الشیخ، در اجلاس مذکور حضور پیدا نمی‌کند که پس از قطعیت یافتن عدم حضور نخست‌وزیر اسرائیل، هر دو به مصر رفتند. این شکل از موضع‌گیری‌ها است که نفوذ دیپلماتیک کشورها را معنی می‌کند. مقامات کشورهای ترکیه و عراق موجب شدند که نتانیاهو از حضور در نشست شرم‌الشیخ کنار زده شود. یعنی نتانیاهویی که می‌خواست در این نشست شرکت کند به واسطه عملکرد کشورهای اسلامی منزوی شد. ایران هم علی‌رغم اینکه به نشست توافق صلح غزه دعوت شده بود در آن شرکت نکرد و با عملکردش خود را منزوی کرد.

نقش حاضران در اجلاس در دستیابی به صلح غزه

*در مورد عدم حضور روسیه و چین در این نشست می‌خواهم سوال کنم. اصلا دلیلی برای حضور مسکو و پکن در اجلاس شرم‌الشیخ وجود داشت؟ این دو کشور هیچ‌گاه ورودی به موضوعات غزه نداشتند و چرا باید برای توافق صلح اسرائیل و حماس دعوت می‌شدند و چرا ایران با این موضوع عدم حضور خود را توجیه کرد؟

این توجیه جدیدی بود که ایران مطرح کرد. کشورهایی که در نشست شرم‌الشیخ حضور داشتند به نوعی در دستیابی به توافق صلح نقش داشتند. مصر، ترکیه و قطر به واسطه نزدیکی به حماس و تلاش‌شان برای متقاعدسازی مسئولان این جریان نسبت به دستیابی به توافق، از سوی حماس در شرم‌الشیخ حضور داشتند. کشورهای اروپایی و آمریکا نیز از جانب اسرائیل در اجلاس مصر شرکت کردند و البته ایالات متحده تصمیم‌ساز اصلی این توافق بود. ایران هم به واسطه حمایت‌هایی که از حماس به عمل آورده بود به مصر دعوت شد تا این تضمین ایجاد شود که توافق شرم‌الشیخ پایدار می‌ماند.

فرصتی برای دفاع از فلسطین

*یعنی فرصت مغتنمی برای ایران بود تا دیدگاه‌های خود در جهت منافع مردم فلسطین را ابراز کند.

بله همینطور است. فرصت فوق العاده‌ای بود. از این جهت که اگر ایران در شرم الشیخ حضور پیدا می‌کرد دیگر نتانیاهو به سختی می‌توانست بگوید که تهران در حال تحریک حماس و گروه های فلسطینی است تا اقداماتی را علیه اسرائیل انجام دهند. این موضوع را در نظر داشته باشید برای این‌که اسرائیل بتواند مجددا جنگی را علیه ایران آغاز کند به حمایت‌های آمریکا نیاز دارد و با عدم حضور ایران در مراسم توافق صلح حماس و اسرائیل، تل‌آویو با موقعیت و شرایط بهتری برای پیشبرد اهداف خود روبه‌رو است تا وقتی که ایران خود یکی از حاضران در اجلاس شرم الشیخ بود.

اگر ایران به مصر می‌رفت لزوما به این معنا نبود که قرار است دیداری میان پزشکیان و ترامپ صورت گیرد. صرف حضور ایران در این اجلاس کافی بود. توجه داشته باشید که تنها وجود یک جمله در بیانیه وزارت امورخارجه در خصوص حمایت از توافق غزه – که کار عاقلانه‌ای هم بود – با چه واکنش مثبتی از سوی ترامپ مواجه شد. در این بیانیه ایران از هر ابتکاری برای پایان دادن به کشتار مردم غزه حمایت کرده بود. حالا ممکن است گفته شود ترامپ می‌خواهد از این فرصت استفاده کرده و برای خود امتیاز بگیرد اما حتی در این صورت هم باید از آن استقبال کرد.

باید از هر اقدامی که تنش و اقدامات خصمانه را از ایران دور می‌کند، استقبال کرد / پاکستان، طالبان و حتی خود حماس، ایگوی ترامپ را شناخته و تلاش می‌کنند از این طریق از وی امتیاز بگیرند
از دیدگاه بنده باید از هر اقدامی که تنش و اقدامات خصمانه را از ایران دور می‌کند، استقبال کرد. بعد هم بازیگران مختلفی از پاکستان گرفته تا طالبان و حتی خود حماس، ایگوی ترامپ و رویکرد خودمحور وی را شناخته و تلاش می‌کنند از این طریق از وی امتیاز بگیرند، اما ایران دارد برخلاف آن عمل می‌کند و به منافع خود ضربه می‌زند.

*یعنی در خلاف جهت این ایگو حرکت می‌کند؟

دقیقا برخلاف جهت آن حرکت می‌کند و هر بار این بی‌اعتنایی،  ترامپ را بیش از پیش تحقیر می‌کند. من کاری به شخصیت ترامپ ندارم، اما به هر حال این فرد در حال حاضر در راس بزرگترین قدرت دنیا قرار دارد.

توافق بدون جنگ با ایران

*ترامپ در اجلاس شرم‌الشیخ این موضوع را هم مطرح کرده بود که توافق میان حماس و اسرائیل فرصتی برای صلح با ایران هم خواهد بود و ایالات متحده تمایل به مذاکره با ایران دارد. کشورهای غربی ۴ شرط را هم برای پایان دادن به اقدامات خصمانه‌شان علیه ایران عنوان کرده‌اند: آغاز مذاکره با آمریکا، به صفر رساندن سطح غنی‌سازی، محدود کردن برنامه موشکی ایران و البته توقف تأمین مالی نیروهای مورد حمایت تهران در منطقه. از دیدگاه جنابعالی، آیا اظهارات ترامپ پالس مثبتی برای از سرگیری جریان مذاکرات است یا برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی جهان است تا در صورت حمله به ایران، بهانه‌ای وجود داشته باشد. البته اخیرا عباس عراقچی نیز عنوان کرده بود که ویتکاف از طریق واسطه‌هایی تماس‌هایی با ما برقرار کرده است. او گفته تا زمانی که آمریکایی‌ها سیاست‌ زیاده‌خواهانه خود را کنار نگذارند و تقاضاهای غیرمعقول از ما داشته باشند به میز مذاکره بازنمی‌گردیم. می‌توانم ارزیابی شما را از این شرایط جویا شوم؟

هر دو مورد می‌تواند درست باشد و هیچ یک از این موارد با دیگری تناقضی ندارد. البته معتقدم که از تمامی گفته‌های ترامپ این جمله او صادقانه عنوان شد که گفت من می‌خواهم مورد ایران بدون جنگ به پایان برسد و اینکه من «مرد صلح» هستم. هر چند ما می‌دانیم که صلح مورد نظر رئیس‌جمهور آمریکا از طریق قدرت به دست می‌آید یعنی می‌تواند با تهدید باشد و یا اعمال قدرت؛ کاری که در مورد ایران انجام داد. البته باید بر این موضوع تاکید کنم که مواردی که بیان می‌کنم توجیه سیاست‌های آمریکا نیست، بلکه توضیح آنها است.

اینکه ترامپ سعی می‌کند تا دیدگاه‌هایش را با اعمال زور هر چند به صورت محدود به پیش ببرد در همین راستا است. مثلا در مورد ایران اگر از او و یا افرادی که هم‌دیدگاه و هم‌سیاست با رئیس‌جمهور آمریکا هستند سوال کنید خواهند گفت که ترامپ ایران را بمباران کرد تا جنگ میان تهران و تل‌آویو به پایان برسد و نه اینکه شعله‌های جنگ گسترده‌تر شود؛ چرا که مشکل اصلی برنامه هسته‌ای ایران بود.

مجددا تاکید می‌کنم که بیان این موارد، توجیه‌کننده سیاست‌های آمریکا نیست بلکه با هدف تببین آنها است. بدون شک ما به هیچ وجه نمی‌توانیم جنگی را توجیه کنیم که با از دست رفتن جان بیش از هزار نفر از هموطنان ما صورت گرفت و این جنگ بدون تأیید رئیس‌جمهور آمریکا آغاز نمی‌شد. اما به هر حال، این ایده آمریکا بود که با قدرت می‌تواند به جنگ پایان دهد و در چارچوب این ایده معتقد است که موضع ایران پس از حمله به تأسیسات هسته‌ای این کشور تضعیف شده است.

این موضوع بدین معنا است که هر کدام از اقدامات صورت گرفته از سوی آمریکا مانند قطعات پازلی هستند که ایران را ناچار می‌کند تا پای میز مذاکره بنشیند. اما آن‌طور هم که مشخص است ترامپ به یک توافق محدود در موضوع هسته‌ای اکتفا نخواهد کرد و خواهد خواست تا در چارچوب کلی‌تری با ایران مذاکره کند و تا زمانی که این خواسته محقق نشود، عملاً در مذاکره کردن و یا نکردن تفاوتی وجود نخواهد داشت.

عدم تهدید اسرائیل توسط ایران

*آیا در این میان عادی‌سازی روابط با اسرائیل هم مطرح است؟ ترامپ اخیرا جرد کوشنر، داماد خود را که معمار پیمان ابراهیم و صلح میان اعراب و اسرائیل است را مامور حل و فصل موضوع ایران کرده است. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟

قطعاً یکی از اهداف اصلی ایالات متحده در منطقه چه در دوره ترامپ و چه در دوره بایدن این بوده است که از امنیت اسرائیل اطمینان حاصل شود. این هدف تاکنون چه به صورت دیپلماتیک و چه به صورت حمایت‌های نظامی دنبال شده است. این یک سیاست مستمر و ثابت در دولت‌های مختلف آمریکا بوده است.

در مورد به رسمیت شناختن اسرائیل هم ما می‌توانیم به سیاست عربستان در این موضوع اشاره کنیم. سعودی‌ها عملا از همان زمانی که پیمان ابراهیم میان چند کشور عربی و اسرائیل امضا شد در حال پیگیری اهداف خود و بازی با آمریکایی‌ها هستند. شروطی را هم در این میان مطرح کرده‌اند که یکی به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطین و دیگری برخوداری از چتر امنیتی ایالات متحده است.

همین‌طور کشور قطر که جزو متحدین آمریکا به شمار می‌رود بعد از حمله اسرائیل از توجه بیشتر مقامات ارشد آمریکا به ویژه شخص رئیس‌جمهور این کشور برخودار شده است. دوحه نیز همچون ریاض هنوز با اسرائیل روابط دیپلماتیک رسمی ندارد. گویا رئیس‌جمهور آمریکا مشکلی هم با این روند ندارد. اصل موضوع برای ترامپ این است که دیگر تهدیدی از جانب ایران برای اسرائیل مطرح نشود.

اگر دیپلمات‌های ایرانی از آزادی عمل کافی برخوردار باشند و در پای میز مذاکره امتیازاتی هر چند محدود ارائه کنند، می‌توان انتظار حصول توافقی را داشت
قطعا بیان این موضوع از انجام دادنش آسان‌تر است، چرا که حتماً اسرائیل از طریق متحدان خود در کنگره و یا نفوذی که در دولت آمریکا دارد، موضوع را پیگیری می‌کند و از ایران خواسته می‌شود تا برد موشک‌هایش محدود شود. اما با این حال من معتقد هستم این موضوعات هم قابل حل و فصل شدن است. اگر دیپلمات‌های ایرانی از آزادی عمل کافی برخوردار باشند و در پای میز مذاکره امتیازاتی هر چند محدود ارائه کنند، می‌توان انتظار حصول توافقی را داشت.

هم صدایی جناح های تندرو با اسرائیل و آمریکا

*چه امتیازاتی؟

در این میان ممکن است ترامپ بیاید و از طریق تریبون‌های رسمی هم اعلام کند که ایران قول داده است که اسرائیل را تهدید نکرده و پیمان صلح را نیز امضا کند. این موضع می‌تواند روایت آمریکا باشد و ایران هم می‌تواند روایت خود را بیان کند. اما متاسفانه دیپلمات‌های ایرانی نمی‌توانند با آرامش در مسیر دستیابی به منافع کشور حرکت کنند، چرا که همان‌طور که گفتم از انتقادات داخلی واهمه دارند. جناح‌ها و رسانه‌های تندرو در ایران بیش از اینکه ببینند وزیرخارجه و یا سیاسیون ایرانی چه می‌گویند چشم به دهان مقامات اسرائیلی و آمریکایی دوخته‌اند و اظهارات آنها را تکرار می‌کنند. همین شرایط است که موجب فلج شدن استراتژیک ایران در پای میز مذاکره می‌شود.

عدم ریسک پذیری دیپلمات ها

به همین خاطر هم هست که دیپلمات ایرانی ریسک نمی‌کند و همین عدم ریسک‌پذیری و فراهم نبودن فضای مانور برای او موجب می‌شود حتی تلاشی هم برای بهبود اوضاع صورت نگیرد. شما فکر می‌کنید برجام در چه شرایطی و به چه صورتی امضا شد؟ بخش قابل توجهی از برجام محصول خلاقیت محمدجواد ظریف و نتیجه ریسک‌پذیری او بود. اینکه شجاعت این را داشت که مسئولیت کاری که می‌کند را بر عهده بگیرد.

اختیارات عراقچی

این در حالی است که اختیارات عباس عراقچی، وزیر خارجه فعلی ایران، اگر از جواد ظریف بیشتر نباشد، کمتر هم نیست و اگر کاری در رابطه با شکستن قفل مذاکرات ایران انجام نمی‌شود به دلیل واهمه‌ای است که از فضای سیاست داخلی کشور دارد.

از دیدگاه بنده در حال حاضر دستگاه سیاست خارجی ایران سیاست «دو ستونی» را دنبال می‌کند یعنی از دیدگاه دیپلمات های ایرانی از یک ستون به ستون دیگر فرج است!

احتمال حمله مجدد اسرائیل

*سوال آخر من در رابطه با امکان حمله احتمالی اسرائیل به ایران است که همین حالا هم از سوی سیاسیون و نظامیان کشورمان رد نشده است. برخی بر این باور هستند که تا پایان سال جاری میلادی اسرائیل به ایران حمله نمی‌کند چرا که ایران اقدامی در راستای غنی‌سازی انجام نداده و برد موشک‌هایش را هم ارتقا نداده است. در این میان رئیس‌جمهور آمریکا نیز از دستیابی به تمامی اهداف خود پس از حمله به تاسیسات هسته‌ای کشورمان خبر داده است. ارزیابی شما چیست؟ آیا حمله‌ای صورت می‌گیرد؟ امکانی برای پیش‌بینی آن وجود دارد؟

نمی‌توان زمان دقیقی را برای حمله احتمالی اسرائیل به ایران در نظر گرفت چرا که هم متغیرهای بسیاری در آن دخیل هستند و هم عدم قطعیتی وجود دارد که باید به آن توجه داشت. علاوه بر این، هر شکلی از اقدام علیه ایران مشابه آنچه در جنگ ۱۲ روزه صورت گرفت نیازمند حمایت‌های آمریکا است و اینکه در این شرایط که ترامپ خود را قهرمان صلح منطقه و جهان معرفی کرده است احتمالا تمایلی ندارد برای حمله به ایران چراغ سبز بدهد.

اما موضوعی که وجود دارد این است زمانی که ما از چشم‌انداز جنگ و به صورت مشخص مورد ایران و اسرائیل صحبت می‌کنیم، دو دریچه برای نگریستن به این موضوع وجود دارد یا حداقل دریچه‌ای که اسرائیل از آن به ایران نگاه می‌کند، دو جنبه دارد. یکی تهدیدمحور است و دیگری فرصت‌محور.

دریچه تهدیدمحور همان موردی است که شما به آن اشاره کردید؛ یعنی برنامه هسته‌ای ایران که فعلا متوقف شده و گروه‌های شریک و نیابتی مورد حمایت تهران نیز در حال حاضر تضعیف شده و عملا نمی‌توانند اقدام موثری در تهدید اسرائیل انجام دهند. اما دریچه دیگری نیز وجود دارد که فرصت‌محور است؛ یعنی اسرائیل می‌بیند روزنه‌ای برایش گشوده شده است تا به برنامه موشکی و یا هسته‌ای ایران ضربه قابل توجهی بزند و بعید است که از این فرصت چشم‌پوشی کند. لذا ریسک این موضوع را می‌پذیرد و ممکن است به حمله دوباره به ایران فکر کند.

از دیدگاه بنده جنگ ۱۲ روزه هم بیشتر فرصت‌محور بود تا تهدیدمحور، به این معنا، شواهدی نبود که برنامه هسته‌ای ایران تهدید فوری برای اسرائیل ایجاد کند. ممکن بود تهدیدی بلندمدت وجود داشته باشد، اما نه در شرایطی که پیش از جنگ ۱۲ روزه وجود داشت. اسرائیلی‌ها در آن شرایط صرفاً فرصت را فراهم دیدند تا در وضعیت تضعیف حزب‌الله و برای جلوگیری از دستیابی تهران و واشنگتن به یک توافق احتمالی، به ایران حمله کنند. بنابراین اگر از جنبه نفوذ اطلاعاتی، اسرائیلی‌ها این فرصت را به دست بیاورند، امکان حمله مجدد وجود دارد. ما باید ببنیم اسرائیل چه درکی از فرصت دارد و نه صرفاً درکی از تهدید.

تجارت نیوز

سیاسی
شناسه : 544307
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *